من کلاً علاقه زیادی به برنامه ریزی منظم و کارهای هفتگی روتین دارم، واسه همین هم هست که هر روزی رو واسه وبلاگم به یه بخش اختصاص دادم.
شنبه ها: معرفی مجموعه موسیقی یا آهنگساز
یکشنبه ها: معرفی سایت
دوشنبه ها: معرفی سریال
سه شنبه ها: معرفی فیلم
چهارشنبه ها: معرفی بنای تاریخی شیراز
پنجشنبه ها: معرفی نرم افزار
بقیه موضوعات روز خاصی ندارن، بالاخره دلنوشته که زمان خاصی لازم نداره
تا امروز به صورت نامرتب نوشته ها رو میذاشتم، هفته ای پیش میومد که نوشته رو نذارم به دلیل شلوغ بودن برنامه کاری یا اتفاق غیر منتظره، این برنامه باعث میشه دیگه هیچ بهانه ای برای ارسال نکردن پست روز نداشته باشم.
امیدوارم بتونم با این معرفی ها موضوعات بلاگم رو خواندنی تر کنم.
سالیان سال هست دغدغه مون شده:
خواهرم حجابت را
برادرم نگاهت را
و این مسئله همچنان ادامه داره تا جایی که تفکیک انسانیت و شرف و شعور وابسته شده به همین چیزا.
حالا چی شد که دلم خواست تو این مورد بنویسم، اطراف خونه مون ساختمون سازی زیاده، امروز توی حیاط با فراغ بال و آرامش از امنیت خونه داشتم لباس پهن میکردم که یهو با صدای افتادن آجر از ساختمونی که مثلاً امروز روز جمعه است و کار تعطیله به خودم اومدم که بله، دو تا کارگر دارن من رو نگاه میکنن.
اینکه چطوری پشت لباس ها قایم شدم و سریع خودم رو به پارکینگ رسوندم مهم نیست، مهم اینه که چی باعث شده آدم تو خونه خودش هم امنیت نداشته باشه و چرا اصلاً باید اینطوری باشه؟
مشکل از کجاست که مردا دنبال نگاه کردن هستن و زنا باید خودشون رو بپوشونن مبادا مردی به گناه بیفته
کاری به فلسفه و دین و مذهب و اسلام ندارم، از نظر من یه حس انسانیت و شرافت هست که موجب میشه آدم حق الناس رو رعایت کنه و نگاه کردن به حیاط همسایه مسلماً حق الناس هست.
یا اینکه مثلاً کسی که خیلی راحت دختر همسایه رو نگاه میکنه بهونه اش اینه که دختر همسایه لباسش نامناسب بود، شعور این رو نداره که اون دختر تو خونه خودش چنین لباسی پوشیده نه وسط خیابون؟؟؟ چرا آخه باید شرافت و انسانیت رو با این بهونه کذایی زیر سوال ببرین؟
واقعاً کاش به خودمون بیایم و برای نگاهمون و شرافتمون یه فکری بکنیم و به بهونه دیگران این چیزا رو زیر سوال نبریم.
ماه رمضان امسال هم شروع شد، اول از همه اینکه برای اونایی که اعتقاد دارن تبریک میگم شروع این ماه رو و همچنین امیدوارم خدا توفیق روزه گرفتن رو بهتون عطا کنه.
من به شخصه با تمام بی طاقتیم خدا رو شکر تا جایی که در توانم باشه روزه میگیرم، شاید بشه گفت از روی عادت که البته عادت نیست چون چند سالی که ماه رمضان شده تابستون رو به خاطر کم طاقتی روزه نگرفتم، امسال توفیقی نصیبم شد و روز اول به خیر و خوشی گذشت.
اینکه چرا عنوان نوشته رو گذاشتم دموکراسی، خیلی وقته دلم میخواد تو این زمینه بنویسم، نه فقط رمضان، تو خیلی چیزای دیگه که دموکراسی این روزا دلم رو به درد میاره. این روزا همه دم از روشن فکری و دموکراسی میزنن و چیزی که من از رفتار همه (حتی خودم) فهمیدم اینه که دموکراسی یعنی: تا عقیده ات مثل منه، آفرین باریکلا، هر وقت عقیده ات مخالف من شد، برو به درک!!!
متاسفانه تو زندگی روزمره، بیشتر از 10 بار در روز شاهد این مسئله هستم، تو محیط های اجتماعی، محل کار، و حتی محیط های مجازی مثل فیسبوک. اول لازمه بگم که من متاسفانه نه مطالعه ای دارم و نه سوادی که بخوام ابراز نظر کنم، فقط چند مورد از برخوردهای این اواخر رو میگم صرفاً جهت تفکر.
فردی رو داریم روزه میگیره و به شدت به عقاید سنتی پایبنده و میگه کسی که روزه خواری میکنه میره جهنم و باید شلاقش بزنن و غیره.
و فردی هست بی اعتقاد به روزه و میگه اونی که روزه میگیره خودش رو شکنجه میده
متاسفانه هر دو این اعتقاد به خاطر آموزشهای اشتباه و تفکرات بیپایه و اساس هست، نه روزه گرفتن شکنجه است و نه روزهخواری جرم، اینکه کسی که روزه نیست به احترام طرف مقابل که روزه هست چیزی نمیخوره، در واقع محبتش رو نشون میده برای اینکه شخص روزه دار به مضیقه نیفته
من به عنوان کسی که روزه هستم هیچ مشکلی نمیبینم کسی که به هر دلیلی روزه نیست جلوم غذا بخوره، بالاخره یکی در توانش هست و بهش اعتقاد داره و دیگری نه.
ما اگه قراره به هم احترام بذاریم تو همه چیز باید احترام بذاریم
متاسفانه، به علت کاستیهای آموزش و فرهنگ سازی و تفکرات اشتباه و نابه جا، سیل عظیمی مخالفت با روزه دارن و به هر نحوی با روزه دارها برخورد می کنن. از اون طرف هم روزهدارها که خودشون رو معصوم مطلق و نماینده تام الاختیار خدا روی زمین میدونن به خودشون اجازه میدن به کسایی که روزه نمیگیرین صفات بی جا و نامورد کافر و غیره رو نسبت بدن. کار هر دو طرف غلط هست و ناشی از افراط و تفریط هست، کاش، فقط کاش یاد میگرفتیم روی خط اعتدال حرکت کنیم.
امیدوارم روزی برسه که همه مون حکمت همه چیز رو بفهمیم که اینقدر به همدیگه و به دین و متعلقات مربوطه توهین نکنیم.
دو روز دیگه ماه رمضان شروع میشه و بعضی ها از روی عشق به خدا و برخی از روی عادت روزه میگیرن. روزه دار باید مراقب رفتارش باشه و حقی رو پایمال نکنه. یکی از حق های مهم دنیا حق الناس هست که خیلی از افراد هیچ توجهی بهش ندارن.
واضح ترین موضوع بوی دهان روزه داران هست که به دلایل متفاوت از قبیل تراکنش های معده و بزاق دهان و لثه ایجاد میشه، برخی اعتقاد دارن در طول مدت روزه داری نباید مسواک بزنن در صورتی که هیچ منعی نداره و در صورتی که آب وارد گلو نشه اشکالی نداره، واسه این مورد خودم به شخصه سرچ کردم و چند تا لینک پیدا کردم که میذارم.
اصل مطلب اینکه، روزه دارهای عزیز (و همینطور خودم) لطف کنید برای رعایت حق الناس مسواک بزنید و از دهان شویه ها و اسپری های دهان استفاده کنید.
لینک مرجع آیت الله صافی گلپایگانی:
مسواك كردن در روز ماه رمضان براي روزه آيا مبطل روزه هست يا خير؟ كيفيت را لطفاً توضيح فرماييد.
ج: اگر آب كه از خمير دندان توليد شده يا آب خارجي وارد حلق نشود و آن را بيرون بريزد اشكال ندارد.
*********
در حال روزه مسواک زدن و شستن دهان چه حکمی دارد؟
مسواک زدن و شستن دهان در حال روزه اشکال ندارد به شرط آن که آب را فرو نبرد. حتی اگر روزه دار مسواک را از دهان بیرون آورد و دوباره به دهان ببرد و رطوبت آن را فرو ببرد روزه او باطل میشود.(1)
پی نوشتها:
1 – امام خمینی، توضیح المسائل، مسئله 1573.
****
مسواک زدن هنگام روزه ماه رمضان چه حکمی دارد؟
جواب: اگر آب مسواک به حلق نرسد و بتوانید پس از مسواک هم، آبهای خارجی را از دهان بیرون بریزید اشکال ندارد. (ر.ک: توضیح المسائل 12 مرجع، ج 1، ص 926، م 1573)
سؤال : شستن دهان براي شخص روزه دار چه حكمي دارد؟
جواب : مانعي ندارد.
ذهن انسان خیلی قوی هست. تا جایی که من فهمیدم ذهن در زمان و مکان محدود نیست، هم میتونه به گذشته سفر کنه و هم به آینده.
حالا اینکه چطور یه ذهن رو به نحوی فعال کنیم که وقایع آینده رو ببینه به نظر من کار خاصی لازم نداره، فقط اینکه بخوای و باور کنی که چنین استعدادی در وجودت نهفته هست.
آدم با قابلیت های ویژه ذهنش تا جایی میتونه پیش بره که واسه تک تک قدم هاش و تک تک ثانیه ها و لحظه های زندگیش برنامه ریزی کنه.
مثل یه بازی شطرنج و درخت تصمیم گیری میمونه، که آدم با دیدن همه احتمالات ممکن میتونه قدم بعدی و حرکت بعدی رو مشخص کنه.
این کار نیاز به استفاده از عنصری داره به نام “مغز”. یادمه معلمی داشتیم تو دوره راهنمایی بهمون میگفت مغزتون رو آکبند نگه ندارین، ازش استفاده کنین. ذهن و مغز هر چی بیشتر ازشون استفاده بشه قوی تر میشن.
و اگه یه ورزشی مثل “بدنسازی” واسه ذهن و مغز وجود داشته باشه اون ورزش “مطالعه و تفکر” هست.
بخوانید و بیندیشید.
تو قسمت ۱۲ سیزن ۱ سریال تاچ، یه جمله قشنگی گفت:
We, human don’t like change, we fight it.
ما انسانها، تغییر رو دوست نداریم، باهاش میجنگیم.
واقعاً هم همینطوره، ما در مقابل تغییر منعطف نیستیم و بیشتر ماها در مقابل تغییر هر چند مثبت باشه و هر چند حس خوبی بهمون بده جبهه گیری داریم. خیلی وقتا با اینکه میدونیم یه تغییر برامون مفیده و ازش لذت میبریم به خاطر اینکه به رفتارهای قبلی عادت کردیم با تغییر مقابله میکنیم.
اینکه انسان بتونه در مقابل تغییر منعطف باشه به نظرم یه استعداد بالقوه است که با تمرین و تلاش بالفعل میشه، همه ما قابل تغییر هستیم، ولی تغییر باید مستمر و به مرور زمان و پایدار باشه، تغییرات آنی پایدار نیستند.
بیاید واسه تغییر جامعه از خودمون شروع کنیم و قطره قطره و ذره ذره جلو بریم تا تغییر مفید و پایدار حاصل بشه.
همه ما حداقل یک بار در طول هفته مجبور به استفاده از وسایل نقلیه عمومی و علی الخصوص تاکسی ها میشیم، حتی ماهایی که اتومبیل شخصی داریم مسلماً برامون پیش میاد که ناچار به استفاده از وسایل نقلیه عمومی بشیم.
به شخصه بعد از تکرار در تکدر خاطر از راننده های تاکسی، فقط از اتوبوس به عنوان وسیله نقلیه عمومی استفاده میکنم و خب خدا رو شکر اکثر مواقع خودرو شخصی دارم و کمتر پیش میاد سوار اتوبوس هم بشم.
بگذریم، موضوع صحبت در مورد تاکسی هاست و راننده هاشون.
ما روزمره از تاکسی ها استفاده میکنیم واسه رفتن به محل کار و محل تحصیل و غیره و غیره، تصور کنید روزی رو که با یه راننده خوش برخورد مواجه میشید و مقایسه اش کنید با روزی که با یه راننده بداخلاق مسیر رو طی میکنید.
مسلماً تاثیر این دو فرد متفاوت روی روز شما و اخلاق شما خیلی زیاده.
این روزا بعد از دیدن سریال Touch خیلی زیاد به نظریه آشوب علاقه مند شدم.
حالا چی شد که این پست رو نوشتم، مسلماً هیچ راننده تاکسی ای اهل وب و خوندن وبلاگ نیست ولی خب، بالاخره دلنوشته است و یه جور خواهش و خواسته که ممکنه روزی به گوش بقیه هم برسه.
راننده های تاکسی عزیز، خستگی و بی حوصلگی و کم خوابی و وضع مالی خراب واسه همه هست، چرا با اعصاب خردی بیشتر روزمون رو خراب کنیم و باعث تکدر خاطر بقیه بشیم
چرا واسه منفعت خودتون، به خاطر چند قدم جلوتر از کورس(تاکید میکنم فقط دو سه قدم) یه کورس اضافه تر کرایه بگیرید؟
چرا مسیر روزمره رو کرایه های متفاوت میگیرید به بهونه قیمت دلار و شیر و تیرآهن؟
دانشجویی که فقط ماهیانه 200هزار تومن میگیره و هر روز ناچاره با تاکسی تردد کنه مسلماً روزی 500 تومن اضافه تر ازش بگیری خرج ماهیانه اش کم میاره
بیاید یه کم با انصاف باشیم، هم تو مسائل مادی، هم تو مسائل اخلاقی و معنوی
روزمون رو با مادیات و اخلاقیات خراب نکنیم.
فیلترینگ واسه ماها عادی شده، یه جورایی عادت کردیم بهش، سایت و وبلاگی اگه فیلتر نباشه برامون عجیبه و اینقدر ازش تو دنیای مجازی مثل توییتر و فیسبوک میگیم که فلان سایت فیلتر نیست که فیلتر میشه. بالاخره دیگه بعد این همه سال عادت کردیم. از حدود 12 سال پیش که سایت orkut بود و بعدش هم سایت gazzag و اخیراً هم فیسبوک و توییتر. اینا حالا سایتهای ارتباط جمعی هستن و طبیعی هست فیلتر بشن. گاهاً با وبلاگی برخورد میکنیم که نوشتههای خوبی داره و دوست داریم روزانه اونا رو دنبال کنیم،
یادمه چند وقت پیش من هر سایتی رو که دنبال میکردم به گوگل ریدر اضافه میکردم، مطالب سایت توی گوگل ریدر لود میشد و میتونستم سایت ها و وبلاگهای فیلتر شده رو هم دنبال کنم. اما متاسفانه خود گوگل ریدر فیلتر شد و خب دسترسی بهش سخت، اینطوری هم نیست که همه جا بشه از وی پی ان و بقیه فیلترشکنها استفاده کرد، خیلی جاها پورتهای پراکسی رو میبندن و حداقل من راه دیگه ای بلد نیستم.
اخیراً هم که گوگل اعلام کرده که میخواد گوگل ریدر رو تعطیل کنه این شده که فیدلی به عنوان یه RSS Reader توی بورس افتاده. امیدوارم این یکی دیگه قابل استفاده برای عموم بمونه.
یه وقتایی دلت گرفته، میخوای کاغذ و خودکار رو برداری و بنویسی، غصه هات رو بنویسی، دردهات رو بنویسی، شکست هات رو بنویسی، از هر چیزی که تو دلت هست بنویسی، نوشتن خوبه، دلت میخواد بنویسی
بنویسی تا قلبت سبک شه، بنویسی تا دلت آروم بگیره، بنویسی تا لرزش قلبت، لرزش دستت و لرزش پات کم بشه، بنویسی تا بتونی باز بلند شی و راه بری، بنویسی تا باز بتونی زندگی رو از سر بگیری
بنویسی و هی بنویسی
ولی خب یه مشکل اساسی هست، واسه افرادی که ناخواسته و ناآگاهانه به وسایل الکترونیکی مثل موبایل و کامپیوتر اعتیاد دارن، نوشتن سخت ترین کار ممکنه، یه جورایی لذت رو کاغذ و با دست خودشون نوشتن رو دارن از دست میدن، انگشتاشون ضعیف میشه.
شاید بگن تایپ میکنیم، ولی تایپ کردن اونقدری که باید انگشت ها رو ورزیده نمیکنه، مخصوصاً اینکه با وجود اسمارت فون ها و تبلت ها، تایپ کردن هم از فشار دادن کلید کیبورد به لمس کردن صفحه تقلیل پیدا کرده.
اینجوریه که ماها شدیم یه عده آدم ضعیف که دائم به کامپیوتر و موبایلمون وابسته ایم، ترجیح میدم تایپ کنیم تا بنویسیم.
ترجیح میدیم توییت کنیم تا بنویسیم.
ترجیح میدم تو ۳۱شب بنویسیم تا توی دفتر کاغذی.
ترجیح میدیم وبلاگ داشته باشیم تا یه دفتر شخصی خصوصی.
چطوره یه روز، فقط واسه یه روز دنیای مجازی رو بذاریم کنار، وسایل الکترونیکی رو بذاریم کنار، با خودمون خلوت کنیم و بنویسیم.
هر چیزی واقعی تر باشه تاثیرش بیشتره، دنیای مجازی رو رها کنیم.
دستهبندیهای ویژه
نوشتههای تازه
دستهها
- آن روی مهاجرت (۱۰۷)
- چالشهای مهاجرت (۱۰)
- زندگی در آلمان (۱۴)
- کاریابی (۶)
- گاهشمار مهاجرت (۲۸)
- ماهگردها (۲۱)
- مهاجرت به آلمان (۲۵)
- مهاجرت کهکشانی (۱۹)
- یادگیری زبان (۲)
- دل نوشته ها (۳۰۷)
- آشپزی (۴)
- اندوهنامهها (۷)
- چالش – ۳۰ روز وبلاگنویسی (۶)
- داستاننویسی (۲)
- نوشتن (۸)
- سفرنامه (۴۷)
- رستوران (۶)
- علم و فناوری (۱۳۰)
- اپلیکیشن (۹)
- بازاریابی (۵)
- شبکه های اجتماعی (۲)
- پژوهش (۲)
- دنیای استارتاپها (۲۵)
- استارتاپ گرایند (۱)
- استارتاپویکند (۱۵)
- ماشین استارتاپ ناب (۷)
- کارگاه تخصصی (۲)
- معرفی سایت (۵۰)
- نرم افزار (۱۸)
- همایش (۳)
- کتاب و کتابخوانی (۵)
- گردشگری (۴۳)
- شیراز (۲۸)
- مطالب عمومی (۶۵)
- سلامت (۱۶)
- شکواییهها (۲)
- هنری (۱۲۴)
بایگانی
- آذر ۱۴۰۳ (۱)
- آذر ۱۴۰۲ (۱)
- مهر ۱۴۰۲ (۱)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱)
- دی ۱۴۰۱ (۲)
- آذر ۱۴۰۱ (۱)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- تیر ۱۴۰۱ (۳)
- خرداد ۱۴۰۱ (۳)
- اردیبهشت ۱۴۰۱ (۱)
- دی ۱۴۰۰ (۳)
- آذر ۱۴۰۰ (۲)
- مهر ۱۴۰۰ (۳)
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- فروردین ۱۴۰۰ (۱)