روزنوشت
روزنوشت
برچسب مرور
%d9%87%d8%b1%d8%a7%d8%b3

راه‌حل‌هایی کوچک برای جلوگیری از تشدید اضطراب

دل نوشته ها
۳۰ دی ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Stress

سلام

روزهایی که گذشت، خیلی سخت بودن. خیلی سخت‌تر از حد انتظار و خیلی سخت‌تر از حد تحمل من! از بی‌خوابی و عدم تمرکز که بگذریم، می‌رسیم به بی‌اشتهایی و کلافگی! از اینا هم که بگذریم، می‌رسیم به زودرنج شدن و اشک دم مشک!

روزای سختی دارن می‌گذرن، برای هر کدوم از ما به نوعی و با دلایلی!

سختی‌اش اونجاست که حتی نمی‌تونی توضیح بدی چرا غمگینی، یا حتی اندوهگین بودنت به رسمیت شناخته نمی‌شه! یا اطرافیان ازت انتظار دارن بی‌تفاوت باشی!

برای من شدنی نبود! هنوز هم نیست! هنوز هم دارم تلاش می‌کنم!‌ اما انگار طلسم شدم! طلسم غم!

بگذریم! از این مقدمه‌ها باید گذر کرد.

این نوشته موضوعش چیز دیگری است.

هر چقدر سخت، مجبوریم به زندگی روزمره برگردیم، سعی کنیم حواس‌مون رو از جریانات و اتفاقات جاری پرت کنیم! چاره‌ای نیست.

این راه‌حل‌هایی بود که به ذهن من رسید و دارم تلاش می‌کنم انجام بدم:

  • محدود کردن استفاده از توییتر و اینستاگرام در طول روز به ۳۰ دقیقه (از قابلیت اندروید برای قفل کردن اپلیکیشن‌ها استفاده کردم)
  • میوت کردن تمام پست‌ها و کلمه‌های مرتبط با وقایع ناراحت‌کننده
  • پاک کردن تمام کانال‌های خبری در تلگرام
  • پر کردن تمام ساعت‌های خالی در روز با برنامه‌های مختلف
  • کتاب خوندن
  • موسیقی‌های نوستالژیک – مثل گروه آریان
  • بازی کردن (من کندی کراش بازی می‌کنم)
  • وقت گذروندن با دوستا
  • خرید رفتن
  • انیمیشن تماشا کردن
  • فیلم‌های آروم و کمدی نگاه کردن
  • رستوران رفتن
  • آشپزی کردن

کلاً هر کاری که بتونه برای حتی چند دقیقه، احساس خوب و لذت به ما بده، می‌تونه به بهتر شدن شرایط روحی‌مون کمک کنه. بیشتر از همه زمان‌های دیگه باید مراقب خودمون باشیم.

شرایط خیلی سخته. می‌دونم. اما باید ادامه بدیم.

– – –

شما چه راه‌هایی رو پیشنهاد می‌دین؟

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

کاش هیچ‌وقت …

اندوه‌نامه‌ها
۲۵ دی ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Death

سلام

چهارشنبه اول!

به نظرتون چند تا چهارشنبه دیگه باید بگذره تا این دل‌های وامونده آروم بگیره؟

خطاب به شمایی که رفتید، که کاش بی‌درد رفته باشید، که کاش رنجی نکشیده باشید، که کاش تو اون آخرین لحظه‌ها، نفهمیده باشید چه بر سر آرزوهای پر‌پر شده‌تون اومده!

کاش هیچ‌وقت عکساتون رو ندیده بودم!‌

کاش هیچ‌وقت اسماتون رو نخونده بودم!‌

کاش هیچ‌وقت اسماتون رو نشنیده بودم!

کاش هیچ‌وقت عکس و فیلم تشییع‌جنازه‌هاتون رو ندیده بودم!

کاش هیچ‌وقت …!

کاش دنیا جای بهتری بود! کاش بودید هنوز! کاش و هزار کاش!

ازتون معذرت می‌خوام، اما من دیگه تاب و توانم رو از دست دادم! توییتر رو بستم! اینستاگرام رو هم همینطور!

دیگه اخبار نمی‌خونم! دیگه از عکساتون فرار می‌کنم!

چه فایده! هر بار چشمام رو می‌بندم، عکسای شاد و خندونتون، به خصوص عکس عروسی جلوی چشمم ظاهر می‌شه!

ما محکومیم به زنده موندن با این داغ! داغی که گلومون رو طوری فشار می‌ده که نه می‌میریم، نه زنده‌ایم!

ازتون معذرت می‌خوام، معذرت می‌خوام که شاید دیگه از این اندوه اینجا ننویسم، اما هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم!

روحتان شاد!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

مراقبت از سلامت روان در این شرایط بحرانی

سلامت
۱۳ دی ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

leading psychology

سلام

این پست برگرفته از صفحه اینستاگرام “نبرد با روانشناسی کم‌عمق” است.

هنگام بحران های اجتماعی مهم ترین کاری که باید بکنیم، افزایش مراقبت از خود و فعالیت‌های مرتبط با خودمراقبتی هست

یعنی حتما باید غذای خوب بخوریم، ورزش و تفریح کنیم و ملاقات با دوستانی که دوست داریم رو تو برناممون بگنجونیم؛ این ها کمترین کارهایی هستند که می تونیم برای سلامت روانمون انجام بدیم‌.

این تصور اشتباهه که خودمراقبتی یا تلاش برای حال خوب به معنای عدم ناراحتی و بی احترامی به آسیب دیدگان است..

دومین کار اینه که تکلیفمون رو با خودمون و نسبت مون رو با وقایع مشخص کنیم،مثلا می خواهیم آدم مبارزی باشیم یا می خواهیم بی تفاوت باشیم یا چیزی بین این دو..
اگر می خواهیم مقابله کنیم،تا چه حد،چطور و چگونه…
این به نظر من مهم ترین گام در مرحله پسابحرانه،این یک انتخاب شخصی هست و شما خودتون باید بر اساس ملاحظات شخصی و نوع روحیه ای که دارید،انتخاب گر باشید..

سومین مسأله اینه که رابطه خودمون با واقعیت رو قطع نکنیم؛مثلا نگیم من خودمو از وقایع دور می کنم و نمیشنوم، چون حالمو بد می کنه؛
انسان باید پوست عاطفی داشته باشه، یعنی بتونه تحمل دیدن واقعیت رو داشته باشه و هم زمان توانایی زندگی کردن.کسی که توان دیدن واقعیت رو نداره، متوجه واقعیت های زندگی شخصیش هم نمیشه و مثلا ممکنه همسر خیانت کار و سادیستیک رو هم مهربانی دمدمی مزاج تصور کند.
چیزی در جهان زیباتر از واقعیت نیست، حتی اگر دردآور باشد..

چهارم : نیاز نیست که خودمون رو بیست و چهار ساعته غرق خبرها و فجایع کنیم باید زمان بندی داشته باشیم و یک تایم رو در طول روز به اون اختصاص بدیم.
رنج کشیدن مرتب،فضیلت نیست و نباید خودآگاهانه هم رنج رو طلب کنیم.امیدارم تمایز بین گزینه های سه و چهار آشکار باشد.

پنجم : به نظر من مهم ترین کار برای کسی که اکت سیاسی مستقیم نمی تواند داشته باشد، این است که تلاش کند بهترین خودش شود…تلاش برای بهبود زندگی خودتون یک اکت کاملا سیاسیه.دختری که تلاش می کند از یوغ دیکتاتوری پدرش خارج شود،تلاشی که می کند پایه های فکری یک سیستم را هدف قرار می دهد.

ششم : سکوت و پرهیز از بیان کلیشه های تکراری…اگر واقعا انتخاب کردیم، نسبت به وقایع بی تفاوت باشیم، حداقل کاری که می تونیم بکنیم اینه که به افرادی که خلاف ما عمل می کنند، حمله نکنیم،
حمله ما به اون ها نشانگر آسیب و رنجی است که خودپنداره مان از رفتاری که کرده ایم، خورده و تلاش می کند از طریق حمله به دیگری که آرزو داشتیم،جایش باشیم را جبران کند.
وقتی راجع مسأله ای اطلاع نداریم بهتره فقط سکوت کنیم و در بحث ها فقط هم دردی کنیم تا بخوایم کلیشه های تکراری بیان کنیم..
حمید فرزین

– – –

سال ۲۰۲۰، این بود قولی که دادی؟!!!!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

ریشه‌های ترس

دل نوشته ها
۱۸ شهریور ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Fear

سلام

من از “مار” خیلی می‌ترسم. در حدی که یکی از بدترین کابوس‌هایی که شب‌ها می‌بینم ارتباط تنگاتنگی با “مار” داره یا بالاخره یه ماری تو خوابم حضور داره.

اینقدر از “مار” می‌ترسم که کتاب دوم هری‌پاتر واسم بدترین و تلخ‌ترین کتاب بود. حتی اون بخشی از کتاب اول که هری تو باغ‌وحش با “مار” حرف می‌زنه هم واسم خیلی ترسناک بود. به خصوص که یهو شیشه جلوی “مار” هم ناپدید شد و “مار” اومد بیرون!

یا مثلاً بعد از خوندن خبر وجود “مار” تو دسشویی یه خونه‌ای تو استرالیا، هر بار می‌رم دسشویی استرس دارم.

یا اینکه چند روز پیش یکی عکس از تزیین سالاد الویه به شکل “مار” عکس گذاشته بود که قدرت این رو داره من رو از سالاد الویه بیزار کنه!

بگذریم دیگه، کامل براتون مشخص شد من چقدر از “مار” می‌ترسم. موضوع این نوشته هم حجم و میزان ترس من از “مار” نیست. صحبت از ریشه‌هاست!

یه مدت پیش یهو ناخودآگاه یه خاطره برام زنده شد که باعث شد بفهمم ریشه ترس من از “مار” از کجا شروع شده. خاطره اینقدر زنده بود انگار تو فیلما که یهو گذشته رو نشون میدن با یه آهنگ هولناک.

کلاس اول ابتدایی بودم که یه نمایشگاه حیوانات خزنده تو پارک آزادی رو‌به‌روی مدرسه‌مون گذاشته بودن که رفتیم بازدید. یه محفظه خیلی بزرگ که یه “مار” خیلی بزرگ که من با اون ابعاد ۷ سالگی تو بدنش جا می‌شدم تو محفظه بود که می‌گفتن “مار” اهلیه و می‌تونین بیاین بهش دست بزنین و شیشه جلوی “مار” باز بود. من که قطعاً جلو نرفتم! خیلی هولناک بود. فرض کنین یهو “مار” بیدار می‌شد و منو می‌خورد، دیگه من اینجا نبودم که واستون این پست رو بنویسم.

این آقا / خانوم / حضرت مار، نفس که می‌کشید تمام بدنش به صورت موجی بالا پایین می‌شد، قفسه سینه خودمون موقع نفس کشیدن بالا پایین می‌شه‌ها، حالا بدن یه مار سه ۴ متری رو تصور کنین که در راستای این نفس کشیدن به صورت مواج بالا پایین می‌شه.

هراسی که یه دختر بچه ۷ ساله از دیدن یک مار به فاصله نیم‌متری تجربه می‌کنه رو تصور کنین و این هراس در دراز مدت تبدیل شده به کابوس‌هایی که گاه و بی‌گاه تکرار می‌شن!

هر چیزی بالاخره ریشه‌ای داره! شاید پیدا کردن ریشه‌ها به رفع‌شون کمک کنه.

و تمام. پایان پیام!

– – –

پی‌نوشت: به صورت عجیبی، ذهنم برگشته به خاطرات سال‌ها پیش، ۲۴ سال پیش به قبل‌تر! نمی‌دونم چرا؟!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

ذهنی درگیر با قواعد حریم شخصی

دل نوشته ها
۱۴ شهریور ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

post606

سلام

حریم شخصی چیه؟ چیا رو شامل می‌شه؟ قبلاً هم نوشته بودم، اما این روزا، ذهن خودم خیلی بیشتر از قبل درگیر شده با این سوال!

قوانین حریم شخصی             حقوقت چقدره؟

یکی از چیزایی که تو ایران، خیلی راحت نقل محافله، سوال پرسیدن از زندگی شخصی آدماست. سوال‌هایی از این قبیل:

  • دخترتون چی کار می‌کنه؟
  • درس خونده؟
  • چی خونده؟
  • کدوم دانشگاه؟
  • آخی دانشگاه آزادیه؟ شهریه‌اش رو چطوری می‌دین؟
  • معدلش چقدره؟
  • کی درسش تموم می‌شه؟
  • آخی، خواستگار نداره؟
  • می‌خواین خواستگار معرفی کنم؟
  • چرا دخترتون هنوز ازدواج نکرده؟
  • دخترتون مشکلی داره شوهرش نمی‌دین؟
  • پسرم دخترتون رو با چند تا پسر تو رستوران دیده!
  • چرا دخترتون می‌ره سر کار؟
  • چرا دخترتون نمی‌ره سر کار؟
  • چرا دخترتون تو دانشگاه به دوستاش شیرینی داده؟
  • چرا دخترتون واسه ازدواجش ما رو دعوت نکرد؟
  • چرا دخترتون بچه‌دار نمی‌شه؟ نازاست؟
  • چرا دخترتون عکس شوهرش رو نمی‌ذاره تو اینستاگرام؟ با هم مشکل دارن؟
  • وااااای دخترتون چقدر عکس شوهرش رو می‌ذاره تو اینستاگرام، می‌خواد بگه خیلی خوشبخته؟
  • واااای دخترتون رفته سفر خارجی؟
  • واااای دخترتون پول سفر خارجی رو از کجا آورده؟
  • واااای چرا اجازه دادین دخترتون بره سفر خارجی؟
  • شما چقدر وضع‌تون خوبه دخترتون رو فرستادین خارج درس بخونه؟
  • دخترتون رو چرا فرستادین خارج؟
  • دخترتون مشکل داره؟
  • دخترتون چرا همش پست غمگین می‌ذاره اینستاگرام؟
  • آخی دخترتون افسرده است؟
  • دخترتون تو خارج چقدر پول در میاره؟
  • دخترتون چرا شما رو نمی‌بره پیش خودش؟
  • ……

این سوال‌های متفاوت و البته غیرواقعی بود که به ذهن من رسید (چون برای من اتفاق نیفتاده، معمولاً کسی در مورد من چیزی نمی‌پرسه). اما فرض بر اینکه چنین سوال‌هایی رو بخوان در مورد من بپرسن، باعث می‌شه هراس و احساس عدم امنیت از شبکه‌های اجتماعی به من حمله کنه!

شاید براتون عجیب باشه کسی که متخصص مارکتینگ در شبکه‌های اجتماعی محسوب می‌شه، خودش از شبکه‌های اجتماعی فراری شده باشه!

این فراری بودن و هراسی که اخیراً دامن‌گیر زندگیم شده، کار رو به جایی رسونده که دارم یکی یکی پست‌های شبکه‌های اجتماعی‌ام رو از نظر حریم شخصی بررسی می‌کنم! مبادا که با یک پست، بخشی از حریم شخصی خودم رو آزاد بذارم و آدما بتونن “سودجویی” کنن! بله!‌متاسفانه دنیا دیگه اون دنیای بلوری که داشتم نیست! بالاخره اون حباب بلوری شکست! دیدن واقعیت جامعه خیلی دردناکه!

شاید هم یه جور فوبیاست! هر چی هست زندگی رو زهر کرده برام!

آخ آخ! باز اشاره کنم به جمله‌ای که تو پست دیروز گفتم. ۴  َت خطرناکه دنیا: “شهرت، ثروت، قدرت و شهوت” و امان از این شهرت‌طلبی!

کیه که بدش بیاد سلبریتی شبکه‌های اجتماعی بشه! دروغ چرا؟! منم بدم نمیومد!‌ ولی این روزا از تک تک فالوئرهایی که نمی‌شناسم دچار هراس شدم! چندین بار تا مرز پاک کردن اینستاگرامم پیش رفتم! نتونستم! امان از دلبستگی و وابستگی!

شاید هم بالا رفتن سن باشه، هر چی هست، ترجیح می‌دم یه جایی باشم ناشناخته! مثل یه جزیره دور افتاده!

در هر صورت فعلاً ذهنی درگیر دارم با این قواعد و تا روزی که حل نشه، سعی می‌کنم بر اساس یک سری سوال، قبل از انتشار عکسی در اینستاگرام یا پستی در توییتر، میزان ارتباط اون محتوا رو با حریم شخصی‌ام بسنجم، مبادا که خودم راه رو برای سودجویی افراد باز کنم.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

معاشرت صوتی غیرحضوری

دل نوشته ها
۲۳ مرداد ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Chatting

سلام

دو روز پیش در پست دستبند هوشمند، در مورد میزان “عدم” علاقه به تماس تلفنی نوشتم. کلی‌تر بگم،

معاشرت صوتی غیر حضوری

خب این یعنی چی؟ پیام صوتی و تماس تلفنی. تماس ویدیویی از این قاعده مستثنی است به شرطی که با خانواده و عزیزان ثبت شده در قلب و خاطر باشه.

حالت استثنای بعدی هم تماس‌های تلفنی لازم هستن. مثلاً دوستی سوال واجبی داره که نمی‌تونه منتظر پیام در تلگرام باشه. بالاخره آدم همیشه هم به اینترنت دسترسی نداره که، حتی در قرن ۲۱ و حتی در بلاد “نیمه کفر*”

من می‌گم وقتی می‌شه چت کرد (نوشتاری) چرا مکالمه اصلاً؟

گفتن و حرف زدن چون آب روده، جاری می‌شه و از دست می‌ره. وقتی مکالمه طولانی باشه، آدم فراموش می‌کنه شخص مقابل چی گفته. نوشتن فرصت فکر کردن بیشتری به آدم می‌ده. آدم می‌تونه جمله‌های سنجیده‌تری بگه، بیشتر فکر کنه و گاهی حتی شاید لازم باشه برای جواب یک سوال آدم جستجو (گوگل) کنه و بتونه از جوابش مطمئن بشه.

حتی دیجیاتو در مورد این فوبیای مدرن نوشته.

در ادامه، می‌خوام از پیام صوتی بگم. فرض کنین یک نفری که نه می‌شناسیدش و نه تا حالا دیدینش، نه هیچ تصوری ازش دارین، برای شما پیام صوتی ارسال می‌کنه، در بهترین حالت تلگرام و در بدترین حالت اینستاگرام! (کاش اینستاگرام دیگه این قابلیت رو اضافه نمی‌کرد)

من وقتی کسی رو نشناسم و باهاش برخوردهای اجتماعی نداشته باشم، مکالمه تلفنی جز شکنجه‌های عالم برام محسوب می‌شه، حالا فرض کنین این آدم غریبه پیام صوتی بفرسته! شکنجه در شکنجه!

یکی داره بی وقفه بدون توجه به تاثیر حرفاش و بدون توجه به نیاز به پاسخ در لحظه، پیام صوتی طولانی برای شما می‌فرسته. شما نه طرف رو می‌بینید، نه زبان بدنش رو می‌تونین تصور کنین، یه سری جملاتی با حالت صورت (Facial Expression) قابل درک می‌شن و سایر مشکلات. بله، می‌دونم می‌شه پیام صوتی رو Pause کرد و جواب داد و دوباره ادامه داد. اما من حتی دوست ندارم صدای آدمی که نمی‌بینمش رو بشنوم! (خدایا ممنونم بهم چشم و قدرت بینایی دادی)

پیام صوتی بیش از ۳۰ ثانیه قطعاً یکی از عذاب‌های جهنمه.

اینجا شاید لازم باشه یه نکته‌ای رو بگم که بالاتر هم گفتم. خانواده درجه ۱ از تمامی این مشکلات مبرا هستن. (برای من) دیده و شنیده شده که بعضی افراد کلاً با مکالمه تلفنی مشکل دارن.

این مقاله رو حتماً بخونید، خیلی جالب بود:

برای کسانی که اضطراب اجتماعی دارند، تماس تلفنی گرفتن یک مدل تعاملی است که باعث خودآگاهی و ترس شدید از قضاوت و یا نقد شدن ایجاد می کند. حتی یک واژه هم برای این ترس وجود دارد به نام «فوبیای تماس تلفنی» که ترس مردم از صحبت کردن پشت تلفن را توصیف می کند.

گاهی اوقات، درست مثل دیگر فوبیاها، فوبیای تماس تلفنی هم می تواند ناشی از یک تجربه تلخ و بد باشد، مثل شنیدن یک خبر ناگوار از طریق تلفن.

خب، این جمله آخر، یکی از دلایل بعدی برای بیزاری من از تلفنه. ما هفت سال، هر یکشنبه، ارتباط تلفنی داشتیم با عمه‌ام که آمریکا بودن و فوت کردن. اینکه کل ارتباطت با یک عزیز، از طریق تلفن باشه و یک دفعه خبر فوتش رو بشنوی و حتی فرصت دیدنش برای آخرین بار رو نداشته باشی، باعث بیزاری می‌شه.

فکر می‌کنم بعد از مهاجرت هم، این قضیه به مراتب شدیدتر شده، وقتی یک ساعت نامتعارف تماس تلفنی یا پیامی از سمت خانواده دارم، تا مرز سکته یا به قول خارجیا Panic Attack پیش می‌رم.

و در نهایت اینکه، تا وقتی می‌شه چت کرد، چرا مکالمه؟

– – –

* آمریکا می‌شه بلاد کفر، آلمان چون وسط راهه، می‌شه بلاد نیمه کفر!

– – –

پی‌نوشت: از اینکه برای من پیام صوتی نمی‌فرستید بی‌نهایت سپاسگزارم.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

ترس‌های زندگی

دل نوشته ها
۳۱ خرداد ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Fear

سلام

(عجیب عادت کردم به این سلام‌های اول پست‌ها)

خیلی خیلی قدیما، ۷ سال پیش، یه پست گذاشته بودم که فقط یک عکس بود که مفهوم ترس رو به خوبی نشون می‌داد. حتی قبل‌تر از اون از یکی از ترس‌های زندگیم و علتش نوشته بودم.

البته اینا شاید مرتبط با پست امروز باشه، شاید هم نباشه.

ترس، ترس، ترس

این موجود عجیب و ناشناخته! شاید هم شناخته! نوشتن این پست باعث شد که برم و در مورد ترس بخونم. اولین منبع همیشه ویکی‌پدیاست (در دسترس‌ترین البته) و بله، من هنوز اکثر جستجوهام به فارسیه. زبان مادریه به هر حال.

ترس معمولاً با درد ارتباط دارد. مثلاً کسی از ارتفاع می‌ترسد، چه، اگر از ارتفاعی بیفتد آسیب جدی خواهد دید یا حتی خواهد مرد.

این جمله، علت ترس من از پل عابر پیاده رو نشون می‌ده!

ترس از سازوکارهای بقا است و معمولاً در پاسخ به یک محرک منفی خاص روی می‌دهد.

البته، ترس با فوبیا (هراس) فرق داره. مثلاً من از عنکبوت می‌ترسم. ولی نبست به رعد و برق یه فوبیا وجود داره. مثلاً کسی که از ارتفاع می‌ترسه، سوار هواپیما می‌شه (به سختی)، اما کسی که فوبیا داره، سوار هواپیما نمی‌شه!

بگذریم، عنوان پست چیز دیگری است و این نوشته در دسته دل‌نوشته‌ها قرار داره و نه مطالب عمومی!

ترس‌های من چند مدلن

یه سری ترس وجود دارن که آدم با آغوش باز به سمتشون حرکت می‌کنه و باهاشون مقابله می‌کنه، مثل ترس من از تنها زندگی کردن!

یه سری ترس وجود دارن که آدم باهاشون کنار میاد، مثل ترس از عنکبوت [ایموجی جویدن ناخن‌ها]

یه سری ترس وجود دارن که آدم سمتشون هم نمیره، مثل ترس من از هر آنچه به سیاست مربوط باشه! کلاً دور می‌مونم از هر آنچه مرتبط با سیاست باشه.

یه سری ترس‌های دیگه هم وجود داره که طبق شرایط زندگی اتفاف میفتن و معمولاً چاره‌ای جز کنار اومدن باهاشون نداریم. مثلاً ترس از اینکه فرصت نشه دیگه آدم عزیزانش رو ببینه، بالاخره مرگ واسه همه است.

به نظر خودم، یه سری ترس‌های مسخره هم وجود دارن که زاده تخیلن! مثلاً ترس از اینکه یهو یه ماشین چپ کنه و بیفته تو پیاده‌رو و من رو له کنه.

البته دو روز پیش که در اثر طوفان شدید، یه تابلو از یه ساختمون محکم خورد بهم، وجود چنین ترسی رو ملموس‌تر می‌کنه، به هر صورت حادثه خبر نمی‌کنه!

ترس موجود عجیبیه، مثلاً من به شدت از رعد و برق می‌ترسم، که باز هم زاده تخیل احمقانه منه، اینکه یهو برق بزنه مغز یکیو جلو چشمم متلاشی کنه! اما این ترس، باعث نمی‌شه از بارون لذت نبرم که!

یا مثلاً ترس من از تنها زندگی کردن، باعث نشد که رو پای خودم نایستم، مهاجرت نکنم و مستقل نباشم! من با ترسم رو به رو شدم و باهاش جنگیدم. البته هر روز هم دارم می‌جنگم، چون بزرگترین ترس من تو زندگی، همین تنهاییه!

– – –

پی‌نوشت: بگذریم از ترس، حسن ختام این نوشته آهنگ یاس کبود – آریان با طعم نوستالژی!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

سریال مردگان متحرک – The Walking Dead

سریال
۴ آذر ۱۳۹۲ بدون دیدگاه

TheWalkingDead

از این هفته به بعد، با کمک سایت followshows سریال‌هایی که می‌خوام معرفی کنم رو انتخاب می‌کنم. این سایت یک شبکه اجتماعی برای دنبال کردن سریال‌های دلخواهتون هست. در یه بخش از این سایت سریال‌های پرطرفدار روز و هفته رو نشون میده که من از این قسمت سریال‌ها رو انتخاب خواهم کرد.

سریال The Walking Dead یا مردگان متحرک یک سریال ترسناک برگرفته از یک کتاب مصور(comic book) با همین نام است. این سریال در سال ۲۰۱۰ از شبکه داخلی AMC پخش می‌شد که پس از آن در شبکه بین‌المللی Fox پخش شد که مورد توجه مخاطبان زیادی قرار گرفت و همین محبوبیت باعث شد سریال در فصل‌های بعدی نیز تمدید گردد.

TheWalkingDead

امتیاز ۸٫۷ این سریال در imdb به طور حتم نشان از رضایت بینندگان این سریال داره. پس اگر به ژانر ترسناک علاقه دارین پیشنهاد میشه این سریال رو ببینین. فصل چهارم این سریال در حال پخش هست.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

سریال دکستر – Dexter

سریال
۲۷ آبان ۱۳۹۲ بدون دیدگاه

Dexter

سلام، مطابق تمام دوشنبه‌های پیشین، با بخش معرفی سریال وبلاگ رو آپدیت می‌کنم با یه تفاوت عمده. در ۱۷ هفته گذشته سریال‌هایی رو معرفی کردم که خودم اون سریال‌ها رو دیدم یا در حال پخش هست هنوز و دارم دنبالشون می‌کنم. از این هفته تا زمانی‌که سریال جدیدی به برنامه سریال دیدنم اضافه بشه متاسفانه یا خوشبختانه سریال‌هایی رو معرفی می‌کنم که خودم اونها رو ندیدم. این مسئله از یک جنبه بسیار مثبت هست اینکه نظر شخصیم در معرفی سریال هیچ تاثیری نخواهد داشت.

برای شروع، سریال Dexter رو به عنوان اولین سریالی که خودم اون رو ندیدم معرفی می‌کنم. علت انتخاب این سریال پرمخاطب بودنش بود و اینکه همه از تمام شدنش ابراز ناراحتی می‌کردن. شاید اگر روزی بخوام سریال جدیدی به برنامه‌ام اضافه کنم همین سریال خواهد بود چرا که یک نکته مثبت داره و اون هم کامل بودن تمامی فصل‌های سریال هست.

Dexter یک سریال درام آمریکایی هست که در شبکه CBS از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ پخش میشد. این سریال در ژانرهای جنایی، درام، ترسناک و روانشناسی ساخته شده است. این سریال در ۸ فصل ساخته شده که هر فصل آن ۱۲ قسمت داره.

ترجیح میدم بیشتر از این معرفی سریال رو نخونم و بر اساس پوسترهایی که ازش دیدم، داستان رو حدس بزنم. وقتی داشتم دنبال عکس برای این پست میگشتم، تمام پوسترهای سریال خون و خونریزی رو نشون میداد و به همین خاطر حدس من این هست که این یک سریال خشن در مورد قتل و جنایت هست و از اونجایی که ژانر جنایی داره، باید اینطوری باشه که یک پلیس به دنبال یک قاتل سریالی هست. البته امیدوارم خیلی خشن نباشه و من بتونم این سریال رو ببینم.

من از این سریال تعریف زیاد شنیدم، طرفدارهای زیادی داره. اگر علاقه به ژانر جنایی و ترسناک دارین، این سریال رو حتماً ببینید.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

سریال میهن – Homeland

سریال
۱۳ آبان ۱۳۹۲ بدون دیدگاه

Homeland

سریال هوملند یا Homeland یکی از سریال‌های ژانر جاسوسی، سیاسی، جنایی و رازآلود است. یه سریال هیجان انگیز که تا حالا دو فصل ۱۲ قسمتی از اون پخش شده و تا این هفته قسمت ۶ فصل سوم پخش شده است.

اگر سریال ۲۴ رو دیده باشین، هیجان این سریال براتون درصد کمتری داره، اما بازی خوب بازیگرای این سریال واقعاً حس همزادپنداری رو تو وجود آدم بیدار می‌کنه و حس می‌کنید دقیقاً تو اون شرایط و اون لحظه قرار دارید.

– – –

پی‌نوشت: غیبت یک هفته ای رو به بزرگواری خودتون ببخشین، حسابی مشغول برگزاری استارتاپ‌ویکند بودم. هم اینکه هنوز بعد از برگزاری استارتاپ‌ویکند استراحت نکردم و واقعاً بیشتر از این نمیتونم در مورد سریال چیزی بنویسم، پیشنهاد می‌کنم لینک ویکی‌پدیا رو بخونید. ممنون

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه
صفحه 1 of 212»

دسته‌بندی‌های ویژه

  • آن روی مهاجرت
  • مهاجرت به آلمان
  • مهاجرت کهکشانی
  • سفرنامه
  • گردشگری

نوشته‌های تازه

  • امتیاز، برتری یا به قول خارجی‎ها privilege
  • دستور پخت آش سبزی شیرازی + ویدیو
  • مسیر راحت داریم یا نداریم؟
  • گاه‌نوشت از حرفای پشت‌پرده ذهن
  • زندگی غیرقابل پیش‌بینی

دسته‌ها

  • آن روی مهاجرت (۹۸)
    • چالش‌های مهاجرت (۹)
    • زندگی در آلمان (۱۴)
    • کاریابی (۶)
    • گاه‌شمار مهاجرت (۲۴)
    • مهاجرت به آلمان (۲۳)
    • مهاجرت کهکشانی (۱۸)
    • یادگیری زبان (۲)
  • دل نوشته ها (۳۰۲)
    • آشپزی (۴)
    • اندوه‌نامه‌ها (۷)
    • چالش – ۳۰ روز وبلاگ‌نویسی (۶)
    • داستان‌نویسی (۲)
    • نوشتن (۸)
  • سفرنامه (۴۷)
    • رستوران (۶)
  • علم و فناوری (۱۳۰)
    • اپلیکیشن (۹)
    • بازاریابی (۵)
      • شبکه های اجتماعی (۲)
    • پژوهش (۲)
    • دنیای استارتاپ‌ها (۲۵)
      • استارتاپ گرایند (۱)
      • استارتاپ‌ویکند (۱۵)
      • ماشین استارتاپ ناب (۷)
    • کارگاه تخصصی (۲)
    • معرفی سایت (۵۰)
    • نرم افزار (۱۸)
    • همایش (۳)
  • کتاب و کتاب‌خوانی (۵)
  • گردشگری (۴۳)
    • شیراز (۲۸)
  • مطالب عمومی (۶۵)
    • سلامت (۱۶)
    • شکواییه‌ها (۲)
  • هنری (۱۲۴)
    • سریال (۳۸)
    • سینما (۴۱)
    • شعر (۱۱)
    • موسیقی (۳۳)

بایگانی

  • اردیبهشت ۱۴۰۱ (۱)
  • دی ۱۴۰۰ (۳)
  • آذر ۱۴۰۰ (۲)
  • مهر ۱۴۰۰ (۳)
  • تیر ۱۴۰۰ (۱)
  • فروردین ۱۴۰۰ (۱)
  • اسفند ۱۳۹۹ (۱)
  • بهمن ۱۳۹۹ (۱)
  • آذر ۱۳۹۹ (۱)
  • آبان ۱۳۹۹ (۱)
  • مهر ۱۳۹۹ (۱)
  • شهریور ۱۳۹۹ (۱)
  • مرداد ۱۳۹۹ (۱)
  • تیر ۱۳۹۹ (۱)
  • خرداد ۱۳۹۹ (۱)

ویدیو تازه کانال یوتیوب

https://www.youtube.com/watch?v=w68xmlP-qWc

سیده سمانه نصیحت‌کن