مسیر راحت داریم یا نداریم؟

Photo by David Travis on Unsplash

سلام

چند وقت پیش، یکی از دوستان قدیم بهم پیام داد و گفت: ‌«…… تو خیلی راحت مهاجرت کردی ……..». قبل و بعدش هم سوال و اینا بود برای راه و روش‌های مهاجرت.

خلاصه بگم که، تا امروزی که در خدمت شما هستم، یه چیزی حدود ۸ سال می‌شه که به دل‌خوش و آسایش کامل استراحت نکردم و آخیش نگفتم و نفس راحت نکشیدم.

زندگی‌ها و مسیرهای پشت‌سر گذشته، شاید از بیرون قصه راحت به نظر بیان، چون منِ نوعی، فقط خوشی‌ها و موفقیت‌هاش و چگونگی‌هاش رو به تصویر و ترسیم و نوشته آوردم. حتی همین زمانی که گذاشته شده برای نوشتن مطلب هم، اگر بخوام حساب کنم، با یه نگاه جز به کل، می‌تونه نشون بده که هیچ مسیری برای رسیدن به اهداف و آرزوها راحت نیست.

یه مثال خیلی خیلی خیلی ساده می‌زنم.

صبح بیدار شدیم و می‌خوایم نیمرو بخوریم.

نیازمندی‌ها: گاز، ماهیتابه، تخم‌مرغ، روغن، نمک، فلفل، نون

وقتی نیازمندی‌ها فراهم باشه، بعدش باید یکی حوصله و انگیزه و پشتکارش رو داشته باشه و از تخت جدا بشه و بره نیمرو رو درست کنه. ولی در نهایت عکس نیمرو با نون سنگک با استیکر

SUNDAY
FUN DAY  

 می‌ره تو اینستاگرام. اون فراهم کردن نیازمندی‌هاش و مراحل پخت و زمانی که گذاشته شده، هیچ‌جایی دیده نمی‌شه.

چند وقت پیش، یکی از پست‌های قدیمی اینستاگرام رو منتقل کردم به اینجا،

استفاده از ضرب‌المثل “تا گوساله گاو شود، دل صاحبش آب شود” در کاریابی

یادم میاد وقتی این پست رو نوشتم و آمار و ارقام کاریابی و تعداد اپلای و تعداد مصاحبه رو گفتم، یه عالمه پیام گرفتم در مورد اینکه داری اغراق می‌کنی. من متاسفانه تمام فایل‌های اکسل قبلی و اپلای‌های قدیمی رو از حافظه گوگل‌درایو پاک کرده بودم و مدرکی نداشتم که نشون بدم. ولی واقعیت همینه. از آدم‌هایی که مهاجرت کردن بپرسین.

  • یکی ماه اول کار پیدا می‌کنه.
  • یکی تا ۹ ماه هم همچنان درگیر پیدا کردن کار مرتبط با رشته می‌مونه.
  • یکی شغلی که پیدا کرد تا ۵ ۶ سال هم می‌مونه و اقامت دائم و پاسپورت رو با همون شغل اول می‌گیره.
  • یکی تا ۳ سال اول ۴ ۵ تا شغل عوض می‌کنه تا بتونه شغل مناسب و شرکت مناسب رو پیدا کنه.
  • و هزاران هزار مثال دیگه

واقعیت اینه که مادامی که فکر کنیم چیزی راحته یا به راحتی بدست میاد، شاید اونقدری که باید براش تلاش نکنیم.

یه مثال بزنیم از دانشگاه. فرض کنید یه درسی رو دو تا استاد ارائه می‌دن، یکی سخت‌گیر و یکی هم معروفه به آسون برگزار کردن و همه رو پاس کردن. شما کدوم رو انتخاب می‌کنین؟

وقتی فقط دنبال میان‌بر باشیم و دنبال راحتی، شاید به مقصدی برسیم، ولی تا چالش‌های واقعی رو پشت‌سر نذاریم، عمق موفقیت‌مون یه مشکلی داره.

یادم میاد چند وقت پیش، تمام پروسه مهاجرت از طریق کار رو برای یک نفر غریبه توضیح دادم، آخر کار بهم گفت می‌شه من بهت پول بدم به جای من پروسه رو پیش ببری.

«جواب من مشخصه: نه! من ماهی دست کسی نمی‌دم، ماهیگیری بهش یاد می‌دم. اگر من الآن چنین کاری بکنم، در حق شما خیانت کردم، چون بعد از مهاجرت یهو وارد فضایی می‌شید که هیچ‌کسی نیست و آمادگی قبلی ندارید. همین پیش‌زمینه شکست و سرخوردگی رو فراهم می‌کنه.»

منِ نوعی، با کمک نابه‌جا و حتی کمک اشتباه، در حق دیگران نباید خیانت کنم. پس سعی می‌کنم از این به بعد، زندگی رو واقعی‌تر نشون بدم. همون‌چیزی که هست و تجربه کردم رو به اشتراک بذارم. مثل همین آمار و ارقام مرتبط با درخواست کار و مصاحبه، تا رسیدن به شغل. یا مثلاً پروسه‌های پشت‌سر گذاشته با اداره مهاجرت.

خلاصه اینکه، هیچ کاری تو زندگی راحت نیست، یه سری مقدمات و پیش‌نیاز داره که باید فراهم کنیم، انگیزه و پشتکار می‌خواد و تلاش کردن و انجام دادن.

همین دیگه

تا بعد.

اشتراک گذاری: