سلام!
گاهی نوشتن اینقدر سخت میشه که حتی ماهها طول میکشه! مثلاً این نوشته برای ۹ آذر ۱۴۰۲، در تاریخ ۱۸ و ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ نوشته شده! همینقدر عجیب و همینقدر با فاصله!
چرا و چطور؟
بریم صفحه بعد ….
من در مدیوم
نوشتههای من به زبان انگلیسی
آموزش آشپزی ایرانی
آموزش غذاهای ایرانی به زبان انگلیسی در یوتیوب
درباره من
با من بیشتر آشنا بشید
سلام!
گاهی نوشتن اینقدر سخت میشه که حتی ماهها طول میکشه! مثلاً این نوشته برای ۹ آذر ۱۴۰۲، در تاریخ ۱۸ و ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ نوشته شده! همینقدر عجیب و همینقدر با فاصله!
چرا و چطور؟
بریم صفحه بعد ….
سلام.
آخر پست «آنچه گذشت – ۲۰۲۲»، از ۲۰۲۳ خواستم که باهامون مهربون باشه. ولی خب، همیشه دنیا اونطوری که ما میچینیم و برنامه میریزیم پیش نمیره.
وقتشه بریم ادامه مطلب، آره همین اول
یکی از موضوعاتی که مدتهاست فکر من رو خیلی زیاد به خودش مشغول کرده، جملههایی هست از قبیل:
مدتها بود داشتم به این موضوع و جملات مشابه فکر میکردم تا جملاتی از این قبیل به ذهنم رسید:
برام سوال بود که چرا گفتن گروه اول اینقدر طبیعی و نرماله و هیچکسی در مورد مثالهای دومی نظری نمیده، چه بسا که عکسهای ازدواج و بچه خیلی هم طرفدار دارن.
این موضوعات و برخوردهای وابسته بهشون، به شما حس استاندارد دوگانه و چندگانه نمیده؟
خلاصهاش که بالاخره به کدوم ساز برقصیم؟
همین.
تا بعد.
سلام
بارها و بارها و بارها و بارها نوشتم که نوشتن از نوشتن سخت ترین کار دنیاست. مثل اون “واج آرایی” تو ادبیات فارسی، این هم “نوشتن آرایی” داره!
بریم ادامه مطلب و بیا بنویسیم روی خاک رو درخت؛ رو پر پرنده رو ابرا؛ بیا بنویسیم روی برگ روی آب؛ توی دفترِ موج رو دریا
سلام
یک سال دیگه هم گذشت …
نوشتن از امسال – امسال میلادی – تو این روزها کار ساده ای نیست. ولی بر این اساس می نویسم که وبلاگم چندان خواننده نداره. شاید روزی که شرایط بهتری جاری باشه، کسی این نوشته رو بخونه.
سال ۲۰۲۲، برای من، از اون سال هایی بود که همه عمرت تلاش کردی برای رسیدن بهش.
خلاصه اش کردم به همین چهار مورد.
بریم ادامه رو با هم بخونیم …
سلام
(عکس تزیینی است و از اینترنت گرفته شده. جشنی نیست)
نوشتن این پست، تو شرایطی که همه مون ازش خبر داریم، یکی از سخت ترین نوشته هاست. اما نوشتن مثل یک عضو حیاتی از بدن من، کاربردش همین مواقع شدیدتر و بیشتر می شه.
می نویسم تا افکارم مرتب بشه. می نویسم تا فکرم و ذهنم از این حال آشفتگی در بیاد. می نویسم که در آینده مسیری که پشت سر گذاشتم و رشدی که داشتم رو ببینم و یادم بمونه سختی ای نبوده که از پسش بر نیام.
آره خب انسان از أنس میاد و فراموشی. منم انسانم و فراموشکار!
طی سال های گذشته، وقتی به سالگرد می رسیدم، برای خودم کیکی و شمعی می گرفتم. انگار که دستاوردی رو جشن بگیرم. اما امسال فقط و فقط حسرت بود و بس!
بریم صفحه بعدی و قصه این ۴ سال.
سلام.
یه زمانی، تو گذشته های خیلی دور، مهاجرت برای پیدا کردن محل خوب برای زندگی بوده. مثلاً دنبال جایی می گشتن که آب باشه، مواد غذایی پیدا بشه. هوا خوب باشه و یه سری فاکتورهای زندگی داشته باشه.
به عبارتی، معیارها به نسبت مشابه بودن. حفظ بقا.
به مرور زمان تمدن شکل گرفت. تمدن تغییر کرد، پیشرفت کرد و رسید به چیزی که ما امروز می شناسیم. در کنار این تغییرات، یه سری ارزش ها هم شکل گرفت. ارزش های جمعی و ارزش های فردی توسعه پیدا کردن و شاید حتی بشه گفت در هر زمان، ارزش جدیدی وارد دنیای کنونی می شه.
مثال زیاده، ولی به همین جمله بسنده کنیم که هر کسی ارزش فردی منحصر به خودش رو دنبال می کنه. این رو هم اشاره کنیم که دیگه معیارهای مشابهی برای زندگی وجود نداره. چون هدف فقط حفظ بقا نیست.
بریم ادامه مطلب تا عنوان این نوشته رو توضیح بدم.
سلام
نمو رو یادتون میاد؟ همون ماهی که گم شده بود و دنبالش می گشتن. منم حالا تو همون شرایطم که دنبال انگیزه می گردم تا دوباره مثل قدیما، هر روز بنویسم. هر روزِ هر روز!
شاید واستون عجیب باشه که وا، این دختره که همیشه کف اینستاگرام و توییتر در حال تولید محتوای فاخره، چی شده که به بلاگ رسیده می گه نمی تونم و انگیزه می خوام؟
بریم با هم ادامه مطلب …
سلام
<این پست رو همراه با گوش دادن به آهنگ های قدیمی گروه آریان بخونید>
اگر پست “خلاصه ای از لایو مهاجرت با کانال Tech Immigrants” رو یادتون باشه، آشنایی من با این گروه / کامیونیتی از طریق توییتر بود و چند وقتی می شه که تو گروه تک ایمیگرنت عضو هستم و تا جایی که بتونم تجربه هام رو با بقیه به اشتراک میذارم.
تصمیم گرفتم بخشی از سوالاتی که تو گروه جواب میدم رو اینجا هم بنویسم.
برای این پست به نظرم رسید بد نباشه موضوعات عاطفی و چالش های وابسته بعد از مهاجرت رو کمی بازتر کنم.
سلام
از بچگی بهمون می گفتن سلام سلامتی میاره. کاش بیاره. کاش اینقدر سلام کنیم که ویروس کرونا دست از سرمون برداره. مریضی های دیگه راحتمون بذارن و دنیا سلامت باشه.
البته که این پست با موضوع سلامتی نیست و یه گاهشماره، مثل همه گاهشمارهای قبلی که تا مدت ها هر ماه می نوشتم، اما از یه جایی کلا انگار دست و دلم به نوشتن نمی رفت، اینقدر از یه جایی زندگی سخت و عجیب شد که شاید تا همین امروز هم نمی تونستم به این فکر کنم که کاش گاهشمار بنویسم.