سفر به ناشناخته‌ها: تجربیات من از سفر به برلین – قسمت اول

iBridges

سلام.

هفته گذشته فرصتی پیش اومد تا بتونم در کنفرانس iBridges 2015 که در آلمان برگزار شد شرکت کنم. اینکه میگم فرصت، واقعاً فرصت بود، چون یک بار ویزام ریجکت شد و با لطف تیم اجرایی برلین، همینطور زحمات آقای غانم‌زاده و همکاری سفارت آلمان در عرض یک روز ویزای من رو صادر کردن و تونستم به این سفر برم.

پیش از این تنها سفر خارجی که رفته بودم، حج عمره بود که با توجه به اینکه با کاروان و همراه با خانواده سفر می‌کردم تجربه به نسب راحتی بود.

اما این سفر اروپایی که نسبتاً در اون تنها بودم و لازم بود به نوعی کشف ناشناخته‌ها داشته باشم، واسم پر از ترس و دلهره بود.

در طی این پست و چند پست آینده، می‌خوام تجربیاتی که از این سفر داشتم بنویسم.

iBridges

شروع: فرودگاه امام خمینی – تهران

صف طولانی که جلوی کانتر پرواز فرانکفورت هواپیمایی Lufthansa بود برای من خیلی جالب بود، فرودگاه فرانکفورت یکی از فرودگاه‌های بین‌المللی هست که به تمام کشورها پرواز داره.

بعد از گذر از صف طولانی تحویل بار، مهر خروج از کشور و سوار شدن به هواپیما، اولین تجربه خوبی که داشتم، این بود که راهرو مستقیم به سمت هواپیما منتهی می‌شد و از انتظار برای اتوبوس و طی کردن مسیر طولانی فرودگاه مهرآباد خبری نبود. وقتی وارد هواپیمایی غربی میشی، طبیعی بود که خانم‌ها توی هواپیما حتی قبل از خروج از فرودگاه امام، بی حجاب بودن.

iBridges

پذیرایی هواپیمایی با اینکه شب بود و اکثر مسافرها خوابیده بودن، اینقدر زیاد بود که دلم می‌خواست به مهماندارها بگم لطفاً برید بخوابید.
چند وعده نوشیدنی مختلف از آب معمولی و آب گازدار، نوشابه، آب‌میوه و آب جو رو چندین بار سرو کردن. همینطور دستمال گرم مرطوب که واقعاً برای سبک کردن صورت از فشار داخل کابین کارآمد بود.
آخرین پذیرایی هم مربوط به صبحانه می‌شد و یک وعده کامل غذایی بسیار خوشمزه.

iBridges

فرودگاه فرانکفورت

وقتی وارد فرودگاه فرانکفورت شدیم، یک نفر فارسی زبان جلوی خروجی بود و همه مسافرها رو به پرواز بعدی‌شون راهنمایی می‌کرد. فرودگاه فرانکفورت اینقدر بزرگ بود که برای رفتن از یک ترمینال به ترمینال دیگه، بایستی سوار ترن می‌شدیم. ترن‌هایی بدون راننده که واقعاً برای من جالب بود چطوری اتوماتیک در اون ارتفاع کنترل میشن. یه کمی که به شرایط فکر کنین واقعاً ترسناک بود.

یکی از بزرگترین دغدغه‌های من این بود که، یعنی خودشون چمدون من رو می‌فرستن برلین؟ نیازی نیست تحویل بگیرم و خودم تحویل هواپیمایی بعدی بدم؟
حقیقتش این بود که تا لحظه‌ای که بارم رو تحویل نگرفتم، همش از گم شدن چمدونم می‌ترسیدم.

تجربه جالب بعدی این بود که: وقتی می‌خواستی سوار هواپیما بشی، کسی کارت پرواز رو نمی‌گرفت، خودت باید روی بارکدخوان می‌ذاشتی تا گیت برات باز بشه و به سمت هواپیما بری.

post352-4

فرودگاه برلین

نیازی نبود سوار تاکسی بشی، تا خود ترمینال اصلی فرودگاه، اتوبوس خط‌های مختلف وجود داشتن و به راحتی می‌شد سوار اتوبوس شد و به مقصد رسید.
و شاید مهم‌تر اینکه، مردم خیلی راحت راهنمایی می‌کردن.
و شاید جالب‌تر اینکه، درصد بالایی از افراد، انگلیسی رو بلد بودن و راحت می‌تونستیم باهاشون حرف بزنیم.

– – –

پی‌نوشت ۱: اگه ۱ ساعت در فرودگاه امام خمینی وقت داشتین، حتماً پیتزاش رو امتحان کنین. اسم پیتزا یادم نیست ولی واقعاً خوشمزه بود.

post352-5

پی‌نوشت ۲: در طول پرواز، آب بدن به شدت کم میشه، سعی کنین زیاد آب بخورین.

پی‌نوشت ۳: اگه از نظر جسمی ضعیف هستین، قبل از سفر حتماً یه Hype بخورین/بنوشین.

iBridges

اشتراک گذاری: