قرار بود سی روز هر روز بنویسم!!!
شاید اعتراف به شکست کار سختی باشه، یا شاید هم اصلاً خود کلمه «شکست» کلمه اشتباهی باشه، یا شاید هم به کار بردن کلمههای «شکست» و «اشتباه» درباره این موضوع بهجا نباشه و هزار شاید دیگه.
۲۰ مهر تصمیم گرفتم که سی روز هر روز بنویسم و بعد از روز ششم با شروع سفرهای پیدرپی (توجیه و بهانه) ادامه راه غیرممکن شد. پذیرفتن شکست و پیدا کردن راهی برای شروع مجدد البته یه شروع موفقیتآمیز نقطه آغازی میتونه باشه برای ادامه مسیر.
مهم اینه که هیچوقت از حرکت بازنمونیم و همیشه راه رو ادامه بدیم. پس …
پیش به سوی ادامه مسیر
سلام مهم اینه شماشروعش کردید مسلما این وسط پیش بینی همه چیزغیرممکن هست
تعداد شکست ها پیروزی های بعد از اونو ارزشمند تر میکنه:)
منتظر پست های بعدیتون هستیم:)
اینا اسمش شکست نیست تمرین پیروزه و موفقیته
🙂 یادمه همیشه بهم مامانم وقتی کوچیک بودم می گفت سنگ بزرگ نشونه نزدنه اما من همیشه می خواستم بزرگترین سنگ ممکن جهان رو پیدا کنم و ادعا کنم می تونم 🙂 یه جورایی ایده آل گرایی ذاتی بود 🙂
کم کم زندگی بهم نشون داد که لازم نیست بزرگترین سنگ رو جابه جا کنم تا قهرمان زندگی و دنیا بشم
گاهی می تونی تنها با جابه جا کردن یک سنگریزه ولی مداومت در این کار یک کوه از سنگریزه ها بسازی که همه از دیدنش و البته خودت از دیدنش موجب موباهات بشی 🙂 دوست داشتم متن تون رو مرسی امیدوارم وبلاگت هروز بهتر از دیروز بشه