در میانههای ۲۰۲۳
سلام.
آخر پست «آنچه گذشت – ۲۰۲۲»، از ۲۰۲۳ خواستم که باهامون مهربون باشه. ولی خب، همیشه دنیا اونطوری که ما میچینیم و برنامه میریزیم پیش نمیره.
وقتشه بریم ادامه مطلب، آره همین اول
سال ۲۰۲۲ با دور شدن دو تا از عزیزترین همکارام برای من شروع شد، یکی به کشورش برگشت و یکی دیگه هم اولویت زندگیش به نینی قشنگش تغییر کرد. همکاری که به کشورش برگشت، مدیر مستقیم من بود که بارها و بارها گفتم که بهترین مدیری بود که تو زندگیم داشتم.
اون روحیه حمایتگر و مشوقی که از یک تیملیدر نیاز داشتم رو به بهترین نحو ممکن برای من فراهم کرده بود که خیلی باعث رشد من شد.
رفتنش ولی، خیلی سخت بود، بازه زمانی زیادی سعی کردم بیش از حد کار کنم تا جای خالیاش رو پر کنم، تا شخصی که جایگزینش هست بتونه آماده بشه. عاقبتش چندان جذاب نبود. یه مقدار زیادی burn out رو تجربه کردم که با فوت مادربزرگم، همهچیز خیلی سختتر شد.
۶ ماه اول ۲۰۲۳ خیلی سخت گذشت بهم، تا اینکه آروم آروم به روتین برگشتم. باشگاه بهترین چیزی بود که تو این روزهای سخت بهم کمک کرد.
با اومدن جولای و برنامههای تفریحی متنوع از سفر و تولد و دورهمی، یه مقداری همه چیز بهتر و خوبتر پیش رفت تا رسیدیم به این اواخر که انگار بدنم دیگه تاب و توان این همه برنامه شلوغ رو نداشت و با یه سرماخوردگی عجیبغریب از پا افتادم.
خلاصه که ۹ ماه از ۲۰۲۳ گذشت که پر بود از گریه و خنده، غم و شادی، آرامش و طوفان، خشم و اندوه و هزاران هزار احساس متناقض دیگه.
هیچوقت فکر نمیکردم تو ۹ ماه این همه اتفاق بتونه رخ بده، ولی به قولی، هر مشکلی که ما رو نکشه، ما رو قویتر میکنه.
نمیدونم سه ماه باقیمونده از ۲۰۲۳، چه پلنی داره برام، ولی میدونم دیگه دورم پر شده از آدمهایی که میتونم بهشون تکیه کنم و ازشون کمک بخوام.
آخیش …
یه کمی دلم سبک شد
تا بعد
یک دیدگاه بگذارید