اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم «غذا» بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته میشود. اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمهی «نفر» را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با کلمهی «تن» میشمارند؟ شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را به خوبی میشناسید. اعراب به ما آموختند که «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان میباشد؟ اعراب به ما آموختند که «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید. آیا بیشتر از این میشود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد که به کسانی احترام میگذارد که به او نهایت حقارت را روا داشتهاند و هنوز با استفادهی همین کلمات به ریشش میخندد. حداقل بیایید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار را کنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراک»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز میشمارند»
مسلماً همه این پاراگراف رو بارها و بارها جایی خوندیم یا دیدیم، متاسفانه دوره جدیدی از نژادپرستی و خودبرتربینی در کشور ما در حال شکل گرفتنه که به سخره گرفتن اعراب میپردازه، و متاسفانه جبهه گیری های عجیب و دور از عقلی نسبت به هر چیز وابسته به اعراب و زبان عربی در حال صورت گرفتن هست
سایت گمانه دات کام در یک پست دقیقاً به همین مسئله پرداخته، چقدر زشت و ناپسند هست که ما بدون شناخت زبان خودمون، تا کسی بهمون میگه اعراب به ما یاد دادن بگیم غذا، ما سریع حرفمون رو عوض میکنیم
کاش، کاش، یه کمی کاش فقط یه ذره مطالعه میکردیم و قبل از باور هر اندیشه اشتباهی از منابع معتبر و مستدل مطالعه میکردیم
حتی با قرار دادن چند منبع متناقص و متعارض نسبت به هم و با استفاده از عقل خودمون میتونیم حقیقت و واقعیت رو پیدا کنیم.
اما جهت رفع هرگونه شبهه، مختصری از
مطلب آقای «عادل اشکبوس» که خود را در وبلاگشان «کارشناس مسئول گروه عربی دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی و پژوهشگر در زمینهی ریشهیابی نامها و واژهها» معرفی کردهاند:
«نخست باید بدانیم کلمهی غَذا در اصل عربی به صورت غِذاء بر وزن (فِعال) و هموزن نِساء تلفظ میشود ولی ما در فارسی به فتح حرف اوّل تلفظ میکنیم و البته ذال را نیز زاء میگوییم یعنی غَذا مینویسیم و غَزا تلفّظ میکنیم که شبیه غَزا به معنی جنگ میشود. اما خود غَذا در عربی کهن نه عربی امروزی بَولُ الجَمَل یعنی ادرار شتر است. ولی غذایی که ما فارسی زبانان میگوییم هرچند در نوشتار دقیقاً همان غذا به معنی ادرار شتر است ولی ما به گونهی دیگر تلفظ میکنیم. اصولاً در عربی و در هر زبان دیگر واژگان منسوخ بسیارند. یعنی واژههایی که به تاریخ سپرده شدهاند و امروزه کاربردی ندارند و تنها در متون کهن میتوان آنها را دید. پس اینکه برخی میگویند غَذا یعنی ادرار شتر سخنی کاملاً نادرست است. ما غِذاء را در فارسی غَذا خواندهایم و از این دخل و تصرفها در واژههای دارای ریشهی عربی بسیار است …»
۲- اما داستان استفادهی اعراب از واژهی «نفر» فقط برای حیوانات؛
واقعیت این است که اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده میکنند. اما معنای آن. می توانید به فرهنگ لغت المعانی مراجعه کنید که خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنایperson , gent آمده است.
روش آسانتر هم استفاده از مترجم عربی به انگلیسی گوگل است. همانطور که در
اینجا می بینید نفر به person ترجمه شده است
ضمناً «تن» واژهای پارسی است و مشخص نیست دوستان شایعه پرداز، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی کسب میکنند!
۳- چندی پیش تعدادی از مدعیان فرزندیِ کوروش، به صفحهی ولیعهد عربستان حمله کرده و برای تحقیر او و سایر اعراب، از ایشان خواسته بودند «پ چ ژ گ» را تلفظ کند! در تعدادی از به اصطلاح جُکهایی که برای اعراب ساخته شده هم این موضوع دستمایهی تمسخرشان قرار گرفته است. حالا تصور کنید در متن مذکور ادعا شده که اعراب برای تحقیر ایرانیان به ما آموختند به صدای سگ، پارس کردن بگوییم. سؤالی که اینجا پیش میآید این است که در همان مکتبی که این علوم به ایرانیان بیسواد و حرف گوش کن تدریس میشد، آموزگار تازی چگونه «پ» را تلفظ میکرده؟!
اینجا هم مختصری از نظریهی آقای اشکبوس در مورد تفاوت پارس با پاس (که لزوماً مورد تأیید ما نیست):
«واژهی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ “پاس” است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفهی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست. سگ پاس میکند یعنی با صدایش دارد پاسبانی میکند. امروزه کردها (مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ میکنند و پارس نمیگویند. ئه و سه گه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس میکند…»:
۴- در انتهای متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند که شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیدهاند که این ضربالمثل ساختهی اعراب بوده، جای بسی تأمل است. جالبتر اینکه این قشر هر جا که نام عرب بر زبانشان میآید، در ادامه از صفاتی چون سوسمارخور و بیسواد و انواع الفاظ رکیک دیگر استفاده میکنند؛ ولی در جای جای این متن از آموختن ایرانیان از تازیان سخن گفتهاند! اعرابی که این همه زشتی به ما آموختند، چرا خوردنِ سوسمار نیاموختند؟! گویی این یکی از دستشان در رفته! (فرض بر این گذاشته شده که به گفتهی آنان، سوسمار خوردن کار زشتی است)