و بالاخره رسیدیم به این تقریباً آخرین روز سفر، روز ششم، دوشنبه، ۱۳ آگوست ۲۰۱۸، ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
روز دوشنبه است و روز کاری، دوستانم سر کار بودن و من خودم تنهایی به گشتن تو شهر ادامه دادم. قرار بود برم موزه لوور و تصمیم داشتم که بالاخره برم داخل موزه که …
بله، با صف ۵ – ۶ کیلومتری برای ورود به موزه و خرید بلیط روبهرو شدم. ترجیح دادم بازدید از داخل موزه رو موکول کنم به سفر آینده که نمیدونم چه زمانی اتفاق بیفته، اما از همین الآن براش ذوق و شوق دارم
این پشت در و پشت صف موندن لوور، باعث شد روشهای دیگه رو یاد بگیرم، اگر کارت بانکی مثل مستر یا ویزا داشته باشید، میتونین اینترنتی بلیط بخرین و از این صف رها بشید. ورودی کسایی که اینترنتی بلیط خریدن یه جای دیگه بود. اگر هم با تور سفر کنید و گروه باشین، کلاً ورودی تورهای گروهی یک بخش دیگه بود.
کمی تو محوطه لوور نشستم و از انرژی عجیبی که داشت بهره بردم و بعدش پیاده زدم به دل پاریس.
یک مسیر رو به سمت باغ لوکزامبورگ انتخاب کردم و حرکت کردم. تو محوطه لوور با کمک اینترنت WiFi، مسیری که باید میرفتم رو روی نقشه چک کردم تا بعد از این با GPS بتونم به سمت مسیری که میخوام حرکت کنم.
علاقه من به معماری کلیساها، به خصوص کلیساهای کاتولیک، باعث شد توی مسیر تا باغ لوکزامبورگ، هر کلیسایی میبینم رو سر بزنم.
کلیسای کاتولیک Église Saint-Sulpice، یکی از قشنگترین کلیساهای محلی بود که دیدم. شروع ساخت این کلیسا سال ۱۶۴۶ بوده و در سال ۱۸۷۰، بالاخره ساخت این کلیسا تموم شده.
فضای داخلی این کلیسا بینهایت زیبا بود. شاید بد نباشه کمی از عکسهای این کلیسا رو در Google Image ببینید.
فواره زیبایی که جلوی این کلیسا بود، فضای آرامشبخشی رو با صدای آب در ورودی کلیسا ایجاد کرده بود. در همین حین یک تور لیدر و چند مسافر هم توی محوطه بودن که خیلی دوست داشتم بهشون ملحق بشم تا در مورد تاریخ و جزییات بیشتر بشنوم، اما به مسیرم ادامه دادم و جزییات رو به مطالعه آینده موکول کردم.
کوچه پسکوچههای پاریس به صورت عجیبی ساکت و آروم بود. البته یکی از مهمترین علتهاش تعطیلات تابستان بود که خیلی از مردم به سفر رفته بودن. و خوبی این منطقه این بود که از جاذبههای گردشگری معروفتر مثل لوور و ایفل دور بود و کمتر توریست میدیدم و خلوت بودن خیابونها، سکوت و آرامش عجیبی به اون محله داده بود.
بالاخره به باغ و کاخ لوکزامبورگ رسیدم. محوطه بینهایت بزرگی داشت و فوقالعاده سرسبز و زیبا. میتونم بگم به خاطر فضاسازی و چیدن درختها به صورت معکبی و نظمی که ایجاد کرده بودن، بهترین منظره رو برای من داشت. [D:] علاقه به نظم و خطوط صاف [^_^]
فرانسویهای زیادی رو تو این باغ میدیدم که رو صندلیها و کنار حوض بزرگ آب محوطه، مشغول کتاب خوندن بودن. تقریباً در محوطههای این چنینی خیلی زیاد میشه یه شخص فرانسوی در حال کتاب خوندن رو دید.
من هم که از پیادهروی طولانی مدت کمی خسته شده بودم، نیم ساعتی رو تو محوطه لوکزامبورگ نشستم و بعدش به سمت کلیسای نتردام حرکت کردم.
این کلیسا یه حس نوستالژیک عجیبی واسه من داشت، شاید به خاطر داستان گوژپشت نتردام که هم کتابش رو خونده بودم و هم کارتونش رو دیده بودم و هم خیلی دوسش داشتم.
روز قبل هم که روی رود سن با قایق از کنار کلیسا رد شدم، حس فوقالعاده خوبی داشتم.
البته صف طولانی جلوی نتردام، باعث شد بازدید از این کلیسا رو هم به سفر بعدی موکول کنم. امیدوارم خیلی زود اتفاق بیفته.
بلیطی که روز قبل برای قایق گرفته بودیم، ۲۴ ساعته بود، میتونستم امروز هم ازش استفاده کنم، برای همین رفتم تو ایستگاه قایق تا بقیه مسیر رو با قایق برم سمت لوور و نزدیک به خونه دوستم. همون محدوده غذا بخورم و بعدش برم خونه استراحت کنم.
اینجا بود که بدترین و بهترین اتفاق روز همزمان رخ داد. تو ایستگاه قایق نشسته بودم که قایق رسید و با عجله رفتم سوار شدم. وقتی نشستم متوجه شدم کیفم نیست و یادم اومد رو سکویی که نشستم کیفم رو جا گذاشتم، ولی دیر شده بود و قایق حرکت کرد. فقط سریع به راهنمای قایق گفتم و اون به مسئول باجه بلیط زنگ زد، مشخصات کیفم و جایی که نشسته بودم رو به همکارش گفت و اون کیفم رو پیدا کرد.
ایستگاه بعدی، ایستگاه لوور بود، یعنی ایستگاه مقصد من، مجبور شدم کل مسیر رو حدود ۴۰ دقیقه دوباره پیاده برگردم تا ایستگاه نتردام (نصف راه رو میدوییدم تا زودتر برسم) تا کیفم رو بگیرم و دوباره سوار قایق شدم و رفتم به ایستگاه لوور. از اینجا به بعد کیفم رو مثل بچه بغل کرده بودم، مبادا باز جا بذارم. [ایموجی نفس راحت]
و در آخر، این روز، صبح تا ظهر به دیدن این زیباییهای پاریس گذشت:
- Louvre Museum
- Catholic Church – Église de Saint Germain des Prés
- Catholic Church – Église Saint-Sulpice
- Le Jardin du Luxembourg
- Palais du Luxembourg
- Cathedrale Notre-Dame de Paris
- Seine River
بالاخره بعد از خستگی زیاد، به یک رستوران ترکی رسیدم و با خیال راحت غذا خوردم.
– – –
پینوشت ۱: بارها و بارها برای پیدا شدن کیفم خدا رو شکر کردم و از اینکه همه جای دنیا آدمهای خوب پیدا میشه. شاید دیگه هیچوقت اون راهنمای تور قایق رو نبینم تا بهتر و بیشتر ازش تشکر کنم، امیدوارم هر جا هست، کمکی که به من کرد، صد برابر بهتر براش اتفاق بیفته.
پینوشت ۲: میدونم ۱۷۱ روز از این روز گذشته، حسهای خوب سفر، همیشه با ما میمونه و چه بهتر که بتونیم حسهای خوبمون رو با دنیا شریک بشیم.
پینوشت ۳: سفر خوب است، سفر کنید.
پینوشت ۴: هر سوالی در مورد سفر به اروپا و گرفتن ویزا دارین، حتماً برام پیام بذارین.
– – –
سفرنامه اروپا – قسمت اول – مقدمات سفر
سفرنامه اروپا – قسمت دوم – پرواز رفت
سفرنامه اروپا – قسمت سوم – خاک غریب
سفرنامه اروپا – قسمت چهارم – روز اول
سفرنامه اروپا – قسمت پنجم – روز دوم صبح تا ظهر
سفرنامه اروپا – قسمت ششم – روز دوم بعدازظهر تا شب
سفرنامه اروپا – قسمت هفتم – روز سوم
سفرنامه اروپا – قسمت هشتم – روز چهارم صبح تا ظهر
سفرنامه اروپا – قسمت نهم – روز چهارم بعدازظهر تا شب
سفرنامه اروپا – قسمت دهم – روز پنجم
سفرنامه اروپا – قسمت یازدهم – روز ششم – صبح تا بعدازظهر