نیاز و احساس
یکی از ابعاد وجودی انسان، بعد نیاز و احساس هست. نیاز به ابراز احساس و نیاز به داشتن احساس. این بعد انکارناپذیر در فطرت تمامی انسانها وجود داره. نیاز به توجه ویژه به یک مورد مشخص، نیاز به داشتن یک اولویت و نیاز به یک هدف. تمامی اینها از فطرت انسان ناشی میشن.
این نیاز توی وجود همه انسانها هست و اینکه چطوری تامین بشه بستگی به خود شخص داره. کسی تصمیم میگیره نیازش رو با تشکیل خانواده و عشق ورزیدن به خانواده تامین کنه و دیگری تصمیم متفاوتی میگیره. این تصمیم به وجود هر شخص و زمینه علاقه فردی هر شخص برمیگرده. در اطرافتون کسایی رو میبینید که تمام لحظاتشون رو مشغول کار کردن هستن و براتون سواله که این افراد مگر خانواده ندارن؟ این سوال برمیگرده به اینکه برای شما احساس و اولویت به سمت خانواده سوق پیدا کرده و برای شخص دیگه، این احساس و اولویت به سمت کار. اینکه هر کسی چه اولویتی داره به خود شخص مرتبط هست و من نوعی حق محکوم کردن دیگری رو به علت مغایر بودن اولویتش با من ندارم. درک متقابل افراد که از احترام به حقوق همدیگه ناشی میشه، باعث میشه که به اولویتهای هم احترام بذاریم.
وقتی تصمیم گرفتم این متن رو بنویسم، روندش کلاً یه طور دیگه بود، اما نمیدونم چرا وقتی به مرحله نوشتن میرسه مسیر نوشته فرق میکنه و حرفایی که میخواستم بنویسم تغییر میکنن. شاید یکی از خصلتهای به روی کاغذ (تایپ کردن) افکار همین باشه که چون قراره برای عموم قابل لمس باشه، همه چیز فرق میکنه. تلاش میکنم هم از هدف نوشته دور نشم، هم منظور نوشته رو به خوبی بیان کنم.
علت اینکه خواستم این نوشته رو بنویسم، یه جورایی برای خودم پیدا کردن سر رشته کلافی بود که اخیراً پیداش کردم. آدما در دوره زندگی، علایقشون و اهدافشون با توجه به شرایط، امکانات، دانش، اندیشه و محیط تغییر میکنه. زمانی بود که من دلم میخواست معماری بخونم و یه آرشیتکت بشم، اما الآن یه مهندس فناوری اطلاعات هستم که فعالیتهای زیادی پیش رو دارم. اگه آرشیتکت میشدم یه روند خیلی عادی و طبیعی توی زندگی جلوی راهم بود و کاملاً مشخص بود زمینه کاری ام چی هست. اما وقتی از یه دانشجوی آیتی بپرسی قراره در آینده چی کاره بشی، هیچ شناختی نسبت به آیندهاش نداره و این به علت گستردگی این دانش هست.
حالا بحث نیاز و احساس و ربطش به این مطلب:
آدمیزاد احساس داره، نیاز داره توجهش رو به یه هدف واحد، گاهی به یه شخص، گاهی به یه شی، گاهی به یه شغل و غیره معطوف کنه. من وارد رشته آیتی شدم، حس نیازم من رو به سمت گیک شدن سوق داد. علاقه به دیوایسهای اسمارت باعث شد وارد یه دنیای دیگه بشم. وارد دنیای اینترنت شدم، نیاز به روابط اجتماعی من رو به شبکههای اجتماعی سوق داد. شبکههای اجتماعی و روابط اجتماعی باعث شد با ابعاد مختلفی از فناوری اطلاعات آشنا بشم. این احساس در وجودم ایجاد شد که میخوام در عرصه فرهنگ اینترنت فعالیت داشته باشم، وقتی کدنویسی میکنم و یه صفحه وب طراحی میکنم لذت و احساسی در من شکل میگیره که تمامی نیازهای عاطفی من رو پوشش میده. وقتی وارد طراحی وب و مباحث مرتبط بشین، با دیدن کسی که تو این عرصه فعالیت میکنه احساس تحسین تمام وجودتون رو پر میکنه، حسی که من روز پنجشنبه در همایش طراحی واکنشگرا داشتم.
شاید درکش برای کسی که به این مباحث علاقه نداره سخت باشه، اما افرادی که توی این عرصه هستن، هر سایتی رو که طراحی میکنن، هر قطعه کدی که نوشتن، یه حس مسئولیت نسبت بهش دارن، مثل اینکه فرزندشون باشه.
کلام آخر: انسانها نیاز دارن عواطفشون رو به یه موضوع مشخص معطوف کنن، نیاز دارن احساسشون رو در راستای یک موضوع مشخص پرورش بدن. این “موضوع مشخص” یا یک فرد هست یا یک هدف دیگه. من یک هدف دیگه رو به عنوان بعد احساس زندگیم قرار دادم. چیزی که ازش لذت میبرم و امیدوارم بتونم هر روز بیشتر در این عمق احساس مسئولیت نسبت به دانشی که بهش پایبندم غرق بشم. غرق شدن در علم و دانش، بزرگترین لذت زندگیم هست. یادگیری توانمندترین موضوع برای پوشش دادن نیاز احساس در وجود من هست.
یک دیدگاه بگذارید