شکست برنامهریزی یا تنبلی
بعد از یک وقفه طولانی، سلام.
یکی از نقاط قوت زندگی من، برنامهریزی دقیق بود که به واسطه شلوغی برنامههام و در واقع به بهانه شلوغی برنامه و خستگی، این نقطه قوت به بزرگترین ضعف زندگیم در وضعیت کنونی تبدیل شده. شاغل شدن، همزمانی قبول شدن در کنکور ارشد و برگزاری استارتاپویکند شیراز، فعالیتهای فوقبرنامه، کلاسهای موسیقی، برنامه پوشش خبری CES و … باعث شدن که خستگی زیاد بهانه قویای بشه واسه نرسیدن به برنامههای روزانهام و به جایی رسید که یکی یکی همه فعالیتها رو کنار گذاشتم.
آپدیت روزانه وبلاگم متوقف شد، سریال دیدن و کتاب خوندن متوقف شد، تمام قولهایی که واسه ترجمه ویدیوهای استیو بلنک داده بودم، با همزمان شدن به زمان ارائه پروژه و مقالههام کلاً به بنبست خوردن. به وضعیتی رسیدم که واقعاً هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر خسته و بیحوصله باشم. هر سه کلاس موسیقی به بهانهی درس و کار و امتحان و درد شکستگی آرنج دیگه ثبتنام نکردم.
من موندم و دروس دانشگاه و کارهای عقب افتاده شغلی. امتحانا تموم شد، پروژهها شروع شد، پروژههایی که تموم نمیشن. هر روز به بهونه اینکه کار دارم، پست وبلاگ رو ننوشتم و این بهونه تنها علتش تنبلی بود. و اینکه این تنبلی از چی ناشی میشه واقعاً خودم هم نمیدونم.
به هر حال تنبلی من به شکست برنامهریزی منجر شد و بهترین نقطه قوتم به بدترین نقطه ضعفم تبدیل شد. ما هر وضعیتی داریم به انتخاب خودمون برمیگرده، پس تصمیم گرفتم انتخاب کنم که باز بشم همون آدم منظم با برنامه قبلی و به تمام فعالیتهایی که دوست دارم برسم. نوشتههای روزانه وبلاگ رو شروع کنم و بقیه فعالیتهام رو ادامه بدم.
من میتوانم.
یک دیدگاه بگذارید