مرز تجسم و واقعیت – جدال ذهن و مغز
چند وقتی هست تصویرهایی میبینم که اتفاق نیفتادن، بعضی هاشون بعد از دیدن اتفاق میفتن و بقیه همینطوری تو ذهنم هستن و نمیدونم اتفاق بیفتن یا نه
این تصویرها زمان خاصی ندارن، یهویی وارد ذهنم میشن و مثل یه فیلم از جلو چشمم رد میشن
چیزی که بیشتر از همه اذیتم میکنه، اینه که من فکر میکردم تصور هستن، اما با اتفاق افتادن یکی دوتاشون ترسیده شدم
حالا اینکه این تصورات و تجسمات واقعاً چی هستن چند وقتی هست که ذهنم رو مشغول کرده
بیشتر از همه اینکه دارن تبدیل به ترس میشن
اینو هم بگم که سابقه دیدن رویای صادقه دارم، و حالا رویاهای صادقه ام تبدیل شدن به تصورات و تجسمات در طول روز
بدتر از همه اینکه نمیتونم تصورات رو با کسی مطرح کنم چون خودم رو حسابی ترسوندن، دلم نمیخواد ذهن کس دیگه رو درگیر کنم
و اینکه نمیدونم از چه مرجعی میتونم در موردش مطالعه کنم
فقط امیدوارم زودتر بفهمم علتشون چیه
یک بار یک روانشناس سرشناس توی یک برنامه زنده تلویزیونی گفت چیزی به نام رویای صادقه اصلا نداریم
می گفت که این می تونه مشکل بخش حافظه مغز باشه که مثل هر عضو و بخش بدن می تونه گاهی دچار اختلال بشه و شما فقط فکر می کنید که اون تصویر رو دیدین
در هر صورت من هم خیلی این تجربه رو دارم حتی گاهی حرف ها و حرکات کسی قبل از انجام آنها را می تونم توی ذهنم ببینم و اتفاق می افتن
اگر بیخیال این تصاویر و اتفاق ها بشین و راحت از کنارشون بگذرین کم و کمتر می شن
این تجربه خودم بود که براتون گفتم اگرچه متخصص این حوزه نیستم 🙂 هدفم کمک بود
تو سریال بیگ بنگ تئوری یه جمله جالب گفت، یکی داشت به دوستش میگفت تو اولین دانشمندی هستی که به خدا اعتقاد داری.
دانشمندا کلاً دنبال فیزیک و مسائل واقعی هستن اما خیلی چیزا خارج از چارچوب مادیات هست.
رویای صادقه میتونه وجود داشته باشه، چرا که روح در زمان خواب کمی از بدن جدا میشه و میتونه جلوتر از جسم حرکت کنه، پس رویای صادقه میتونه اتفاق بیفته. اینکه روانشناسا دنبال توجیه منطقی و فیزیکی و ارتعاشات نرون های مغزی هستن نمیتونه واقعیت روح رو انکار کنه.
به قولی: هر کسی از ظن خود شد یار من