سلام
امروز ۱۶ مهره، روز کودک! روز همهمون مبارک! روز کودک مبارک!
نامگذاری روز جهانی کودک
در سال ۱۹۴۶ بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا، مجمع عمومی سازمان ملل بهمنظور حمایت از کودکان، سازمانی به نام یونیسف را ایجاد کرد که نخست «انجمن بینالمللی ویژهٔ کودکان سازمان ملل» نام گرفت. در سال ۱۹۵۳، یونیسف یکی از بخشهای دائمی در سازمان ملل متحد گردید و روز ۸ اکتبر روز جهانی کودک نامگذاری شد.
به مرور زمان، تاریخ روز کودک در کشورهای مختلف تغییر میکنه، برای ایران همین ۸ اکتبر یا ۱۶ مهر باقی میمونه. در مورد علت این تغییر جستجو نکردم. چون ترجیح میدم این پست به جای پژوهش، دلنوشته بمونه!
یادم میاد چند سال پیش، وقتی فیلم آتشبس رو دیدم و این بحث کودک درون خیلی باب شده بود (به اصطلاح امروزی ترند شده بود)، از نظر من خیلی هم مسخره بود.
که چی مثلاً؟ بزرگ شدیم که یه کودک درونمون باشه؟ البته کاملاً واضح و روشنه که این تفکرم کاملاً تغییر کرده، برای مصداق:
نمیدونم مسیر زندگی و رشد شخصیتی برای شما چطوریه، اما من خودم تو تنهایی خودم، دلم میخواد بچه خودم باشم و از خودم مراقبت کنم. شاید علتش تنهایی باشه. وقتی خودت باشی و خودت، همه مسئولیتهای زندگیت به طور کامل روی دوش خودت باشه، دلت میخواد گاهی برای خودت لوس بشی، گاهی برای خودت بچه بشی و گاهی از خودت پرستاری و مراقبت کنی!
یه وقتایی دلت میخواد مثل یه کودک، بی فکر و دغدغه، تو زمین بازی بین فوارهها بدویی و شادی کنی! حبابها رو دنبال کنی و بترکونیشون!
دلت میخواد بری پارک و تاب و سرسره سوار بشی!
دلت میخواد مثل همون زمان کودکی، بی هزار فکر و مشکل، غرق بشی تو بازیهای کودکانه و فکرت از گرونی و سختی و بدبختی و هر چیزی که اذیتت میکنه خارج بشه.
دلت میخواد چند ساعت هم که شده، راحت و بیدغدغه یه خواب کودکانه داشته باشی، دلت میخواد بیخیال دنیا باشی و از همون لحظه لذت ببری.
– – –
کاش کودک میموندیم!
کاش قهر و آشتیمون مثل دوران کودکی بود!
کاش بازیهامون مثل بازیهای خوشحال کودکانه بود!
کاش شعرهای کودکانه میخوندیم و زیر بارون میدوییدیم!
کاش میخندیدیم و کسی نمیگفت حیا کن!
کاش بزرگ نمیشدیم! درگیر زندگی نمیشدیم!
کاش بزرگسالی هم مثل کودکی با دل خوش بود!
کاش هیچ کودکی تو دنیا، سختی نکشه!
هزار و هزار کاش دیگه برای این روز کودک!
آرزوی شما چیه؟