سلام
لکلکبوک به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی، دو تا مسابقه برگزار کرده. یکی از مسابقهها اسمش هست من و کتابام. من متاسفانه تعداد کتابهایی که خوندم هنوز به ۲۰۰ تا نرسیده و از این موضوع شرمسارم، وقتی میخواستم تو این مسابقه شرکت کنم، یه نگاهی به لیست کتابهایی که خوندم انداختم و …
یه تعداد زیادیشون که کتابهای صادق هدایت بودن، نه باهاشون خندیدم، نه گریه کردم، فقط مدتهای طولانی به فکر فرو رفتم. اما به کسی پیشنهادشون نمیدم، از بس حرف و حدیث پشت سر کتابهای این مرحوم هست. اما خب اکثر کتابهاش رو بیش از ۲ بار خوندم، مثل بوف کور و تاریکخانه.
بخوام برم سراغ کتابهای رمانی که خوندم، خب با خیلیهاشون خندیدم، گریه کردم، به فکر فرو رفتم، حرص خوردم، اعصابم خرد شده، عصبانی شدم، کتاب رو کوبیدم به دیوار، اما خب نه به کسی قرضشون دادم، نه بیشتر از یکبار خوندمشون.
بریم سراغ نمایشنامههایی که خوندم، مثل باغوحش شیشهای که فکر میکنم ۵ بار خونده باشمش، به حداقل ۵ نفر قرضش دادم و به تعداد زیادی پیشنهادش دادم. خیلی زیاد باهاش به فکر فرو رفتم، باهاش گریه کردم، اما یادم نمیاد خندیده باشم. اما خب سبک نمایشنامه شاید خیلی عمومی نباشه.
داستانهای هریپاتر هم که اگه کسی باشه با قسمت مرگ دامبلدور گریه نکرده باشه که باید گفت: “You are dead inside” اصلاً مرگ دامبلدور به کنار، مرگ پروفسور اسنیپ عزیزم.
کتاب زنانکوچک هم بود، باهاش خندیدم، باهاش گریه کردم، به فکر فرو رفتم و بینهایت دوسش دارم.
نمیدونم کتاب شعر هم میشه جز این کتابها؟ شعرهای بیژن سمندر رو خیلی دوست دارم، بالاخره خطه شیراز و این صحبتا! از سهراب سپهری هم نمیشه گذشت، نوجوون بودم نصف هشتکتابش رو حفظ بودم. عجب دورانی بود. یه مدتی هم گلستان سعدی رو حفظ میکردم. علاقه عجیبی به حفظ کردن آثار ادبی داشتم. حیف که دیگه هیچکدوم یادم نیست!
سراغ کتابهای تخصصی فناوری اطلاعات، مدیریت پروژه و مارکتینگ هم که خب برای این مسابقه نمیشد رفت، باید دنبال یه انتخاب بهتر میگشتم.
البته از اولین لحظهای که این مسابقه رو دیدم، میدونستم برنده کدومه:
من به صورت عجیبی دل در گرو این کتاب دارم. باهاش خندیدم، باهاش گریه کردم، ساعتهای زیادی به فکر فرو رفتم. تعداد دفعاتی که این کتاب رو خوندم یادم نمیاد واقعاً و بارها و بارها به همه پیشنهادش دادم.
اگر بخواین تو این مسابقه شرکت کنین، انتخاب شما برای هر دستهبندی چیه؟