سلام
صبحانه شنبه در دو وعده [ایموجی شکمو و خنده] – وعده اول سرویس هتل، و اما وعده دوم و توصیفنشدنی:
پنکیک فراموش نشدنی فوقالعاده در Pancake Bar به این نقشه و آدرس، خیلی سرراست و راحت میتونین پیداش کنین.
همونطوری که از عکسش پیداست، بینهایت بزرگ بود، اما خب میشد یک نفره تمومش کرد [آخ دارم منفجر میشم]. میتونستین پنکیک رو با انواع شیرینیجات، میوه، پنیر و حتی تخممرغ سفارش بدین. پنکیکی که من سفارش دادم، با شکلات فندقی بود.
البته پیشنهاد میکنم Dutch Mini Pancakes سفارش بدین که پنکیکهای خیلی کوچیک و برشته بود.
این صبحانه / ناهار روز شنبه بود. برای عصرونه هم رفتیم لانژ هتل که متاسفانه تصویری از اون غذاهای میانوعده خوشمزه در دسترس نیست.
به دعوت دوستان، شام رو رفتیم رستوران Chin Chin، سبک جدیدی از رستوران، ترکیبی از رستوران، بار، کلاب، دیسکو! البته این گزینههای آخرش فقط شبهای جمعه و شنبه از ساعت ۱۱ به بعد برقرار بود. وقتی ما رفتیم فقط رستوران بود و در طول هفته هم فقط رستورانه.
برای نقشه و آدرسش اینجا کلیک کنین.
وقتی رسیدیم رستوران، برای هر نفر، یه Fortune Cookie گذاشته بودن، از این شیرینیهای ترد که وقتی میشکنیش، وسطش فاله. به ۶ تا زبون هم فال رو نوشته بود.
برای من هم نوشته بود:
برای یک اتفاق یهویی و خوشحالکننده آماده باش (البته اگه درست ترجمه کرده باشم – به هر صورت ترجیح میدم ترجمهاش این باشه)
البته من به جای غذای اصلی، فقط از منو پیشغذا انتخاب کردم، دامپلینگ سرخ شده و بال کبابی. ادادامه هم که معرف حضورتون هستن.
پیشنهاد میکنم که جینجر رو بین نوشیدنیها (بدون مسکرات) امتحان کنین. واقعاً خوشمزه است.
دسر هم که بستنی وانیلی، آناناس و Maple syrup بود که نمیدونم ترجمهاش چی میشه.
اینا خلاصه کوتاهی بود از خوشمزهجات روز شنبه. روز یکشنبه رو با صبحونه خیلی خوب هتلی شروع کردیم که دیگه از تصویرش بگذریم [ایموجی خنده – آخه خیلی شکمویی بود، هر چی بود رو آوردم!]
یکشنبه، بعد از صبحونه، رفتیم حسابی قدم زدیم و توی محله Negen به پیشنهادات تمامی سایتها رفتیم کافه Pluk و قهوه خوردیم، البته که من قهوه نخوردم و کاپوچینو خوردم.
آدرس کافه Pluk رو اینجا میتونید پیدا کنین.
بعد از این گشتیم دنبال یه جا برای ناهار، نزدیک به هتل جایی رو پیدا کردیم که فودکورت بود و انواع و اقسام غذاها رو میشد پیدا کرد، حتی غذای ترکی و دنر / حلال.
اسم این فودکورت Foodhallen بود که تو فروشگاه De Hallen Amsterdam واقع شده بود. آدرس و نقشهاش رو هم رو هم اینجا میتونین پیدا کنین.
رفتیم و چرخ زدیم و منو همه رستورانها رو دیدیم و قابل پیشبینی بود که من با دیدن فیشاندچیپس، دیگه چیزی به نظرم نیاد. و شد آنچه شد.
ماهی بینهایت خوشمزه و برشته، با یه عالمه سس و سیبزمینی.
سلام
وقتی که ۱۰ اردیبهشت داشتم در مورد لاله هلندی مینوشتم، حتی فکرش رو هم نمیکردم اینقدر زود، فرصت بشه برم آمستردام و حالا نه دشت لالهها، ولی گلهای هلندی و تنوع پیاز لاله رو ببینم.
فرصت خیلی کوتاهی داشتم که به آمستردام سفر کنم که امروز و فردا، شاید هم یه قسمت بیشتر در موردش بنویسم.
سعی میکنم توی این سفرنامه توضیحات بیشتری در مورد سفر و حتی هزینهها بنویسم.
این سفر من خیلی خیلی یهویی و بدون برنامهریزی قبلی اتفاق افتاد، برای همین فرصت کافی برای تهیه بلیط هواپیما با قیمت مناسب نداشتم. یه چیزی حدود بلیط سفر به ایران میشد و تصمیم گرفتم راههای دیگه رو بررسی کنم. برای جستجوی بلیط هواپیما از تامینکنندههای مختلف هم از سایت Momondo استفاده میکنم معمولاً
از سایت Omio بلیطهای قطار رو هم چک کردم که تفاوت چندانی با هواپیما نداشت و اگر میخواستم بلیط ارزون بخرم، باید ریسک بلیط قطار با چند توقف و تعویض رو قبول میکردم که خب من یه مقداری از استرس فراریام و تلاش میکنم سادهترین و امنترین راه رو انتخاب کنم.
یکی از خوبیهای اروپا، FlixBus هستش که تقریباً از هر شهری به هر شهری اتوبوس داره. در مجموع بلیط رفت و برگشت رو با قیمت ۶۰ یورو و ۹۸ سنت خریدم. مسیر رفت ۹ ساعت و مسیر برگشت ۱۱ ساعت. علت تفاوت توقفهای بین راه در شهرهای مختلف بود.
برای مسیر رفت فقط ۲ توقف داشت، هامبورگ و برمن، اما برای مسیر برگشت، حدود ۶ تا توقف داشت که اسم شهرهاش رو یادم نمیاد، ولی آخریش هامبورگ بود.
از خوبیهای FlixBus اینه که توی اتوبوس سرویس بهداشتی داره. همین سفر رو سادهتر میکنه. البته صندلیهاش به راحتی اتوبوسهای ایران نیست.
وقتی به ایستگاه Amsterdam Sloterdijk رسیدم، با اینکه مسیرم رو چک کرده بودم، محض احتیاط رفتم از اطلاعات سوال بپرسم، بر اساس Google Map و بقیه اپلیکیشنهای سرویسهای حمل و نقل آمستردام که از هفته قبل دانلود کرده بودم، باید از ایستگاه Sloterdijk با خط Tram 19 حدود ۱۰ تا ایستگاه میرفتم تا به مقصد برسم. مسئول اطلاعات گفت نمیدونه با چه خطی باید برم که خودم بهش گفتم خط ۱۹ و گفت آهان، خب برو بیرون و پلههای سمت چپ رو برو پایین تا برسی به ایستگاه Tram و اینگونه بود که همچنان گوگل یار و یاور من موند.
از دستگاه داخل ایستگاه Sloterdijk یه بلیط به مرکز شهر خریدم که بلیط اشتباهی بود، شما اشتباه نکنید، از راننده Tram بلیط بخرید.
بلیط یک ساعته، ۳ یورو و ۲۰ سنت و بلیط روزانه اگر اشتباه نکنم ۸ یورو یا ۹ یورو باشه. طبق چیزی که متوجه شدم، حداقل روزهای شنبه، مترو از ایستگاه Sloterdijk آمستردام، حدود ساعت ۹ تا ۱۰ صبح شروع به فعالیت میکنه، در مورد ایستگاههای مرکزی نمیدونم. اما اتوبوس و Tram فعال بودن با فواصل ۲۰ دقیقهای.
بعد از خرید بلیط باید با دستگاه جلو در فعالش کنین و موقع خروج هم حتماً باید بلیط رو باطل کنین. متاسفانه در موارد تغییر قطار و غیره شرایطش رو نمیدونم چطوریه، ایشالا سفر بعدی.
آمستردام به نسبت برلین سردتره، پس به نسبت تهران و شیراز خیلی سردتره، اگر زمستون به آمستردام سفر میکنید، لباس گرم با مقدار مناسب با خودتون بیارید.
برای اقامت، مهمان فامیل بودم و از هزینه هتل و بالتبع خورد و خوراک اطلاعاتی در دسترس نیست. اما جاهایی که غذا خوردیم رو در پست بعدی معرفی میکنم، چون واقعاً تجربههای متفاوت و خوبی بودن.
تقریباً صبح (شاید هم نیمروز) و بعدازظهر اختصاص داشت به گشت و گذار در Bloemenmarkt که همون بازارچه گل آمستردامه و همینطور بازارچه آنتیک Waterlooplein Market.
با توجه به فصل، عکسی که اول پست میبینین، لالههای مصنوعی هستن که به صورت عجیبی شبیه واقعی بودن. اما میتونستیم پیاز گلهای مختلف رو بخریم. پیاز لالههای رنگارنگ و تکرنگ و معمولی و خاص و هزاران هزار مدل.
و این عکسی هم که در بالا میبینید گلهای طبیعی بودن و بینهایت خوشعطر و زیبا.
در مورد Waterlooplein Market هم بخوام براتون بگم، پر بود از وسایل عتیقه و آنتیک، لباسهای نو و دستدوم، زیورآلات، وسایل تزیینی، پوشاک و هر چی که فکرش رو کنین. حتی یه فروشگاه از محصولات مرتبط با همون دخانیات معروف، آب نبات با ماریجوانا! اولین بار بود میدیدم و واقعاً عجیب بود برام. نمیدونستم میشه باهاش آبنبات هم درست کرد.
جدا از دخانیات معروف هلند، فکر میکنم اکثر ما، هلند رو به خاطر همین گلهاش میشناسیم. البته کانالهای آب آمستردام هم خیلی معروفن و دوچرخههاش! آمستردام بهشت دوچرخهها و دوچرخهسوارهاست.
فرصت چندانی برای گشت و گذار و دیدن جاذبههای گردشگری به صورتی که همیشه تو سفرنامههای قبلی نوشتم نداشتم.
سعی میکنم در پست بعدی یا نهایت پست سوم، تجربههام رو باهاتون به اشتراک بذارم و البته حتماً در آینده نزدیک سفر طولانیتری رو به آمستردام برنامهریزی میکنم.
سلام
بعد از قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم و قسمت پنجم، بالاخره به آخرین قسمت این سفر کوتاه رسیدیم.
بالاخره روز چهارم سفر رسید. فکر کنم قبلاً هم گفتم که آلمانیها به شدت به تعطیلی یکشنبه اعتقاد دارن، در نتیجه حتی سوپریها (کیوسک) هم باز نیستن ? اینگونه شد که تصمیم گرفتیم بریم سمت شهر مرزی آلمان و هلند تا هم خرید کنیم و هم ناهار بخوریم. هم من یه شهر دیگه رو هم ببینم.
برای صبحونه با دوستان رفتیم McCafé، من ساندویچ تخم مرغ و پنیر سفارش دادم، قیمتش حدود ۲ یورو بود و به نظر من خیلی خوشمزه بود. قطعاً من اگر خارج از ایران و جایی که McCafé داشته باشه زندگی کنم، هم چاق میشم هم کلسترولم بالا میره و کبدم چرب میشه و میمیرم ?
مسیر دوسلدورف به ونلو فوقالعاده قشنگ بود. من که چونان درخت و ابر ندیده ها تمام مدت داشتم از جاده و منظره ها عکس میگرفتم. کمتر از ۴۰ دقیقه گذشت و ما وارد کشور هلند شدیم. تصور من از مرز، یه کابین پلیس بود که مثل تو فیلما پاسپورت رو چک میکنن و خوشحال بودم میگفتم یه مهر ورود و خروج دیگه هم تو پاسپورتم میخوره ?? دیگه بالاخره تجربه اول بود که تو حوزه شنگن کشور به کشور سفر میکردم.
خبری از کابین پلیس و چک کردن پاسپورت و مهر ورود و خروج نبود و چنان شهرهای شمالی که یه تابلو نشون میده این شهر تموم شد این شهر شروع شد، با دیدن تابلوی هلند فهمیدیم اینجا دیگه آلمان نیست و هلنده. و اینگونه بود که به شهر چهارم در این سفر رسیدم. سفری کوتاه و پر تردد و پر از شهرهای مختلف.
وقتی به ونلو رسیدیم، مدت زمان زیادی دنبال جای پارک گشتیم، انگار کل آلمانیها اومده بودن اونجا. جای پارک پیدا کردیم و بعدش به سمت مرکز شهر رفتیم.
ساختمون های ونلو، تیره تر و کدر تر از آلمان بودن، اما باز تقارن حرف اصلی رو میزد. درخت و گل و گیاه هم انگار که تو اروپا حرف اول رو میزنه.
به یه هایپرمارکت بزرگ رفتیم و من فلفل ایتالیایی خریدم ? از این فلفل رنگی رنگی ها که سر ظرفش آسیاب داره. فکر کنم تمام خریدهایی که کردم، تولید کشورهایی جز آلمان بود.
از مرکز شهر به سمت رود راین رفتیم، بله درسته، رود راین هنوز ادامه داره و به هلند هم میرسه. کنار رود یه آب راه (عکس آخر از این آلبوم) درست کرده بودن و اطرافش محوطه سازی و فضای سبز و کافه و رستوران. تو فضای سبز نشستیم و کلی عکس گرفتیم.
رود راین یه طور خاصی جذابه، فکر کنم یکی از آرزوهام این باشه که از منشاء راین حرکت کنم تا آخرش برم، البته از یه جایی دو شاخه میشه و راست برم یا چپ برم؟ مسئله این است!!! ?
البته هر دو شاخه در نهایت به دریای شمال میریزن. ولی چون نمیتونم انتخاب کنم کدوم شاخه رو انتخاب کنم، واسه همین فعلاً نمیرم.
چند ساعتی تو شهر ونلو بودیم، خرید کردیم، ناهار خوردیم، عصرونه و چایی خوردیم و برگشتیم. برای شام هم از رستوران ایرانی تو شهر Essen کباب گرفتیم.
از اونجایی که ماهان روزهای دوشنبه پرواز دوسلدورف به تهران نداره، ناچارا پرواز پگاسوس رو گرفتم. صبح دوشنبه به تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۹۶ (۹ اکتبر ۲۰۱۷) بعد از صبحونه و خداحافظی با میزبانهای مهربان، همراه با دوستم و دوستش به فرودگاه رفتیم.
فرودگاه دوسلدورف خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بزرگ بود. البته از اونجایی که در قسمت های مختلفی در داره، شما اگر بدونین هر کانتر کجاست، میتونین در ورودی نزدیک به اون کانتر وارد فرودگاه بشید. من از اولین ورودی وارد فرودگاه شده بودم و کانتر پرواز من آخر فرودگاه بود ? حدود ربع ساعت راه رفتم تا رسیدم به کانتر و پاسپورت من رو گرفت و ازم پرسید چمدان دارم که گفتم چمدان ندارم و یه کوله پشتی دارم، ازم خواست کوله پشتی رو روی وزنه بذارم تا برام تگ بزنه.
برای پروازهای بینالمللی به خصوص اونایی که استاپ دارن، حتماً (به طور معمول) کوله پشتی یا Carry On رو وزن میکنن و تگ میزنن.
با اینکه واسه مسیر رفت کوله پشتی رو به بار داده بودم، این بار تصمیم گرفتم کوله پشتی رو همراهم ببرم. به دو دلیل، یکی اینکه به پگاسوس اعتماد نداشتم ? دلیل دوم اینکه وقتی رسیدم فرودگاه امام خمینی معطل نشم. پرواز پگاسوس پذیرایی نداره، پس یادتون باشه یا همراه خودتون خوراکی ببرید، یا پول (یورو) همراهتون باشه. تو طول پرواز حتی سیگار هم میفروشن ? البته سیگار کشیدن ممنوعه. فقط میتونید بخرید.
پرواز نیم ساعت زودتر به فرودگاه صبیحا رسید و با اتوبوس رفتیم به سمت ترمینال ورودی. من به سالن ترانزیت رفتم. فرودگاه صبیحا خیلی خیلی خیلی بزرگه، و البته همه چیز اونجا گرونه. من حدود ۷ یورو برای غذا دادم، غذایی که تو آلمان ۲ یورو بود.
فرودگاه صبیحا اینترنت رایگان هم نداره و برای اینترنت مجبور شدم با پرداخت ۴ یورو و گرفتن قهوه ترک، پسورد وایفای کافه Karafirin رو بگیرم. البته چای رو بهم رایگان داد و تمام ۵ ساعت باقی مونده از استاپ رو توی کافه نشسته بودم.
نزدیک زمان پرواز شد. تو مسیر برگشت تقریباً خواب بودم و حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد به شهرم (اون زمان) برگشتم.
امروز توی فیسبوک یه ویدیو دیدم که در مورد لاله هلندی صحبت میکرد. یه جملهاش باعث شد تصمیم بگیرم این پست رو بنویسم که برای نوشتن این پست لازم بود تحقیق کنم.
جملهای که تو ویدیو شنیدم این بود:
“لاله در قرن شانزدهم از ایران و ترکیه به هلند وارد شده.”
واقعاً؟ این لاله قشنگ و دشت لالههای هلندی که هر سال هزاران هزار توریست جذب میکنه، در واقع از آسیا همون جایی که کشور ما هست شروع شده؟ البته این روزا چند باغ رو به جشن لالهها اختصاص دادن. باغ ایرانی (دهونک) و باغ گل شهید چمران کرج.
گل لاله اینقدر توی هلند مهم میشه که یک حباب اقتصادی ایجاد میکنه. در مورد حباب اقتصادی گل لاله بخونید، خیلی عجیب و قابل تامله.
لازم به ذکره که در این تحقیق خیلی موفق نشدم که متوجه بشم واقعاً ارتباطی با ایران و Persia وجود داشته یا نه، اکثر نوشتهها در مورد ترکیه بود، به نظرتون قرن شانزدهم میلادی ترکیه جز Persia یا همون ایران خودمون بوده؟
اهمیت لاله در هلند اینقدر زیاده که یک روز رو به این گل زیبا اختصاص دادن. سومین شنبه ماه ژانویه، که همزمان با قلمه زدن این گیاه هست به روز ملی گل لاله در هلند اختصاص داده شده.
نیمه آوریل (هفته آخر فروردین) بهترین زمان سفر به هلنده. این زمان لالهها در اوج شکوفایی و زیبایی خودشون هستن.
دستهبندیهای ویژه
نوشتههای تازه
دستهها
- آن روی مهاجرت (۱۰۶)
- چالشهای مهاجرت (۱۰)
- زندگی در آلمان (۱۴)
- کاریابی (۶)
- گاهشمار مهاجرت (۲۷)
- ماهگردها (۲۱)
- مهاجرت به آلمان (۲۵)
- مهاجرت کهکشانی (۱۹)
- یادگیری زبان (۲)
- دل نوشته ها (۳۰۷)
- آشپزی (۴)
- اندوهنامهها (۷)
- چالش – ۳۰ روز وبلاگنویسی (۶)
- داستاننویسی (۲)
- نوشتن (۸)
- سفرنامه (۴۷)
- رستوران (۶)
- علم و فناوری (۱۳۰)
- اپلیکیشن (۹)
- بازاریابی (۵)
- شبکه های اجتماعی (۲)
- پژوهش (۲)
- دنیای استارتاپها (۲۵)
- استارتاپ گرایند (۱)
- استارتاپویکند (۱۵)
- ماشین استارتاپ ناب (۷)
- کارگاه تخصصی (۲)
- معرفی سایت (۵۰)
- نرم افزار (۱۸)
- همایش (۳)
- کتاب و کتابخوانی (۵)
- گردشگری (۴۳)
- شیراز (۲۸)
- مطالب عمومی (۶۵)
- سلامت (۱۶)
- شکواییهها (۲)
- هنری (۱۲۴)
بایگانی
- آذر ۱۴۰۲ (۱)
- مهر ۱۴۰۲ (۱)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱)
- دی ۱۴۰۱ (۲)
- آذر ۱۴۰۱ (۱)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- تیر ۱۴۰۱ (۳)
- خرداد ۱۴۰۱ (۳)
- اردیبهشت ۱۴۰۱ (۱)
- دی ۱۴۰۰ (۳)
- آذر ۱۴۰۰ (۲)
- مهر ۱۴۰۰ (۳)
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- فروردین ۱۴۰۰ (۱)
- اسفند ۱۳۹۹ (۱)