سلام
امروز دیگه روز منه! البته چند روز پیش هم روز من بود و چند وقت پیش هم باز روز من بود، اصلاً هر روز روز منه. حالا امروز مگه چه خبره؟
بله بله، من دوست دارم بنویسم. خیلی هم زیاد. پس روزم مبارک.
هر چی یادم میاد، از همون بچگی، علاقه خاصی به نوشتن داشتم، از همون بچگی دوست داشتم نویسنده بشم، اما دنبال یه ایده خیلی خاص و متمایز و هیجانانگیز میگردم انگار! انگاری منتظرم معجزه بشه و یهو یه نوری توی مغزم روشن بشه تا من بتونم شروع کنم و یک رمان بنویسم.
شاید سریال Jane The Virgin رو هم واسه همین روحیه نویسندگی Jane و تلاشش، خیلی دوست داشتم.
انگاری وقتی یکی یه آرزوی شبیه به من داره و برای رسیدن به آرزو تلاش میکنه، من هیجانزده میشم و ذوق میکنم.
سال ۸۵ که اولین وبلاگم رو توی بلاگفا درست کردم، شاید هیچوقت فکر نمیکردم داشتن وبلاگ و نوشتن روزانه اینقدر برام مهم بشه. اون قدیما، مثل الآن اینقدر مناسبات ذهنی نداشتم، ترس نداشتم، ذهنم فعالتر بود. گاهی حتی روزی ۵ یا ۶ تا پست از موضوعات محتلف مینوشتم.
اما الآن، حتماً دنبال یه موضوع خاص باید بگردم، یا یه حال خاص، یا یه تمرکز خاص، تا دستم به قلم / کیبورد بره! چقدر عجیب!انگار که این سن عامل عجیبیه! حتی در رسیدن به آرزوها!
این روزها البته، ذهنم مقاومت عجیبی داره برای نوشتن. تا ادیتور وبلاگ رو باز میکنم، هزار تا کار عقب افتاده یادم میافته، چک کردن تکتک نوتیفیکیشنهای موبایل مهم میشه.
مثلاً در حین نوشتن این پست، ۱۸۰ تا ایمیل خونده نشدهام رو چک کردم. قوانین جدید سایتهای مختلف که عضوم رو خوندم، تا آخر سال ۲۰۱۹ خیلیهاشون انگار قوانین حریم شخصیشون رو بر اساس GDPR و شفافیت بیشتر تغییر دادن، مثل name.com
چند تا اپلیکیشن جدید روی موبایلم نصب کردم که در هفتههای آینده شاید لازم بشن!
مغزم هر کاری که ازش بر میاد انجام میده تا از نوشتن جلوگیری کنه! این همه مقاومت و شاید هم ترس از نوشتن، برای منی که عاشق نوشتنم عجیبه!
بگذریم! امروز روز نوشتن نیست! امروز روز عاشق نوشتن بودنه! روزم مبارک!