ما فرزند خودمون هستیم یا مراقب فرزند درونمون باشیم.
وقتی از یه بچه کوچیک (فرض بچه مردمه، چون من بچه ندارم و حس واقعی یه مادر پدر رو نمیشناسم) مراقبت میکنیم، دقیقاً بهتره که فرض همین بچه مردم باشه، چون به غایت مسئولیت سنگینیه، چون هم امانته، هم دغدغه بیشتری داره، هم نمیتونه از خودش مراقبت کنه، هم نسبت به خطرات آگاه نیست، ترس نداره و …
داشتم میگفتم، وقتی از یه بچه کوچیک مراقبت میکنیم، همه تلاشمون رو میکنیم از هر گزند و آسیبی دور باشه، رفاهش رو فراهم میکنیم، سرگرمش میکنیم و مراقبشیم.
حالا چرا اینو نوشتم؟
ما بچه کوچیک خودمون هستیم. باید مراقب خودمون باشیم!
قصه از اونجایی شروع میشه که ما فکر میکنیم بزرگ شدیم و دیگه مراقبت از خودمون رو فراموش میکنیم. اون وثت همه خطرات و آسیبهای دنیا حمله میکنن سمت ما!
شاید به نظر برسه معنی این حرف اینه که تو ساحل امن بمونیم و ریسک نکنیم، اما اینطور نیست، آدم بزرگا هم بچهشون رو میبرن شهربازی، سفر، کوهنوردی و همه تجربههای جدید، ولی مراقبشون هستن که آسیب نبینن.
ما هم باید تو هر لحظه مراقب خودمون باشیم، ما بچه خودمون هستیم!