شاید مرحله اول مهاجرت اینه که تکلیف زندگیت مشخص باشه، واسه چی میخوای مهاجرت کنی؟ میخوای بری دنبال کار؟ یا میخوای ادامه تحصیل بدی؟
اگه میخوای بری دنبال کار، خب یه سری مقدمات داره، یه سری کارا رو باید انجام بدی و اون مقدمات رو فراهم کنی. اصلاً میتونی تو یه شهر دیگه با یه فرهنگ دیگه و حتی یک زبان دیگه کار کنی؟ اگه تجربه کار کردن تو شهر خودت رو داشته باشی نباید فکر کنی همه جا همینطوره، حتی شرکتهای همسایه هم و دیوار به دیوار هم رفتار و فرهنگ متفاوتی دارن. تو یه ساختمان اداری، ممکنه واحد ۱ یه شرکت خصوصی باشه که جو صمیمی داره و همه با هم دوستن و ساعت ناهار رو با هم ناهار میخورن و تو غذای هم شریک میشن، واحد ۲ یه جو خشک و رسمی داشته باشه و هیچکس با همکارش رابطه غیر از نامههای رسمی اداری و مکاتبات اداری نداشته باشه.
پس باید همون اول کار، کفش آهنی و زره بپوشی و تلاش کنی تا فرهنگ رو یاد بگیری. سوالی که پیش میاد اینه، فرهنگ کجا رو یاد بگیرم؟ آهان، هنوز کار پیدا نکردم. پس یه مرحله برگردیم عقب، چطوری قراره تو یه شهر دیگه یا کشور دیگه کار پیدا کنیم؟
شاید داشتن یه رزومه اولین مورد از مقدماتی باشه که باید فراهم بشه. خدا رو شکر وبسایتهای زیادی هستن که میتونن در این زمینه بهتون کمک کنن. لینکداین، ایرانتلنت، اتباکس و خیلی سایتهای دیگه هستن که میتونن برای تکمیل یک رزومه شکیل و خوانا و حرفهای بهتون کمک کنن. علاوه بر این کافیه گوگل کنین: Resume Template تا یه عالمه قالب رزومه رو ببینین که بهتون ایده بده که رزومهتون رو چطوری درست کنین.
اولین فرصتی که بعد از پر کردن رزومه تو سایت ایرانتلنت یا حتی لینکداین پیش میاد اینه که شرکتهای بزرگ وقتی دنبال نیرو هستن، از همین سایتها استفاده میکنن و اگر بعد از پر کردن رزومه، کسی باهاتون تماس گرفت، اصلاً تعجب نکنین. مورد بعدی اینه که خود این سایتها موقعیتهای شغلی نزدیک به رزومه رو به صورت هفتگی یا ماهانه ایمیل میکنن و میشه واسشون درخواست داد.
بالاخره دنبال شغل بودیم دیگه؟ واسه مهاجرت لازمه بالاخره، اول باید موقعیت شغلی و درآمد ثابتی که لازمه رو بدست بیاریم و بتونیم مهاجرت کنیم.
یه وقتایی هم هست که شما خودتون یه سری شرکت رو میشناسین و باید خودتون رو به اون شرکت نشون بدین، یا با نمونه کارهای قبلی و رزومه خوبی که براشون میفرستین. قطعاً باید مسئولهای مرتبط با منابع انسانی یا مدیریت بخشهای مرتبط با تخصص شما رو از هر طریقی که میتونین پیدا کنین و رزومه و نمونه کارهاتون رو براشون بفرستین. کجا میشه این افراد رو پیدا کرد؟ خیلی ساده، شبکههای اجتماعی تخصصی مثل لینکداین، حتی یه وقتایی توییتر و اینستاگرام هم میتونن گزینههای خوبی باشن.
یه بار از آرش برهمند از ماهنامه پیوست شنیدم که تعداد زیادی از اعضای تحریریه رو از طریق توییتر پیدا کردن، بالاخره ژورنالیستها باید دنبال اخبار روز و حتی سوژهها باشن و کجا بهتر از توییتر؟
شاید از همین وقت باشه که حسابی وقت آدم پر بشه با مصاحبههای مختلف، قطعاً اگه قرار باشه توی یه شهر دیگه به مصاحبه برین، خیلی چیزا رو باید مراقب باشین، یکی رفت و آمد سر وقت و محل اقامت و یاد گرفتن مسیرهای تاکسی و اتوبوس و مترو و بقیه و بقیه. طبیعیه که یه پسانداز اولیه دارین، ولی قرار نیست همه اون پسانداز خرج تاکسی تلفنی و تاکسی دربست بشه. قرار هم نیست به خاطر بلد نبودن مسیرها، تمام وقت رو توی ترافیک باشین و استرس قبل از مصاحبه رو دو چندان کنین. پس سوال پرسیدن از آدمها رو فراموش نکنین.
یادتون باشه قبل از مصاحبه، همه مطالبی که در مورد اون سازمان یا شرکت پیدا میکنین رو مطالعه کنین. در مورد زمان تاسیس، فعالیتها، پروژهها و دستاوردهایی که داشتن هر اطلاعاتی رو پیدا کردین حسابی بلد باشین و بدونین برای موقعیت شغلی که درخواست دادین یا دعوت به مصاحبه شدین، چه ارزشی میتونین ایجاد کنین.
تو یه مصاحبه، خیلی مهمه که از تواناییها و توانمندیها و استعدادهای خودتون اطلاعات کافی داشته باشین، بدونین چقدر ارزشمند هستین و چقدر ارزش میتونین برای سازمان ایجاد کنین. یادتون باشه مبالغه و بزرگنمایی و دروغ و ریا و هر چی اسمش رو بذارین، اصلاً کار درستی نیست و نباید خودتون رو بالاتر از چیزی که هستین نشون بدین. همونی که هستین با همون تواناییها و توانمندیها و تجربهها، حتی اگه اهل یادگیری مطالب و تخصصهای جدید هستین، این خودش یه مزیت درست و حسابی محسوب میشه.
مطمئنم این مطالبی که نوشتم فقط کلیات داستانه و شاید حتی لازم باشه تو یه پست دیگه، جزییات قصه و حتی اینکه من در حدوداً یک ماهی که چندین و چند بار به تهران سفر کردم، چند جا مصاحبه رفتم رو هم بنویسم. حتی اگر یک بار به در بسته خوردین، قرار نیست همه درها بسته باشه، پیدا کردن کار تو هر شهری که باشین زمان میبره.
حالا شاید دنبال مهاجرت تحصیلی باشین، مهاجرت تحصیلی معمولاً به خارج از کشوره که خب من نه دیدگاهی در موردش دارم و نه اطلاعات کافی، پس ترجیح میدم در این مورد چیزی ننویسم. فقط یادتون باشه، اگه قصد تحصیل در یه کشور دیگه رو دارین، اولین چیزی که تو وجودتون تقویت کنین، روحیه کار تیمی و سختکوشی باشه.
قطعاً من هم یه زمانی دلم میخواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم، شاید هم بالاخره یه زمانی یه روزی یه وقتی یه جایی این آرزوی چندین و چند ساله به وقوع بپیونده، خدا را چه دیدی؟ قطعاً تجربه خیلی خاصیه، تحصیل توی یه کشور دیگه، با زبانی غیر از زبان مادری و با فرهنگی هزاران فرسخ دورتر از فرهنگ وطن.
– – –
پینوشت ۱: یادتون باشه وقتی کار پیدا کردین، استخدام شدین، قرارداد نوشتین، اون کار قرار نیست اولین و آخرین کار شما در طول عمرتون باشه، چه استخدام رسمی باشین و چه قراردادی و چه هر وضعیت دیگه، تا زمانی توی یه سازمان ارزش دارین که بتونین ارزشی برای سازمان ایجاد کنین. پس برای حفظ موقعیت باید هر روز و هر روز در حال یادگیری باشین و به پیشرفت خودتون و سازمان و شرکت کمک کنین.
پینوشت ۲: قبول دارین ساعت مفید کار کردن توی یک روز رقم پایینیه؟ چی کار کنیم که این رقم بالاتر بره و مفیدتر باشیم؟؟؟
پینوشت ۳: هدفتون از پیدا کردن کار تو یه شهر دیگه چیه؟ اصلاً چرا میخواین مهاجرت کنین؟ درآمد بیشتر؟ تو شهر من کار در شأن و مقام من نیست؟ دنبال استقلال و جدا شدن از خانواده هستین؟ شاید اولین مرحله این باشه که تکلیفتون رو با خودتون مشخص کنین، هدفتون رو مشخص کنین و بفهمین دنبال چی هستین، و الا دچار سردرگمی بدی خواهید شد.
پینوشت ۴: خدا را چه دیدی، شاید اولین راه فرار نبود، اولین راه مهاجرت نبود، موندن و تلاش کردن و ساختن، باعث بشه نامتون همیشه تو تاریخ ثبت بشه.
پینوشت ۵: اگه تصمیم گرفتی و عزمت رو جزم کردی، بدون مسیری سختتر از حد تصور پیش روت هست، زندگی صفحه شطرنج نیست و آدمها با استراتژی و برنامهای که من واسه زندگیم چیدم پیش نمیرن. یادم باشه من فقط قدمهای خودم رو میتونم بردارم، هر کسی میتونه من رو تو مسیر کنار بزنه و حتی به پرتگاه هل بده.
پینوشت ۶: پینوشتها خودشون هر کدوم یه دنیایی دارن، شاید هر کدوم رو باید در یه پست جدا نوشت.
پینوشت ۷: اگه مهاجرت کردین، توی نظرات بنویسین چرا؟ شاید جمع کردن دلایل افراد مختلف، به یه سری آدم دیگه که برای تصمیمگیری مردد هستن کمک کنه.
پینوشت ۸: مهاجرت کهکشانی من در حد چند صد کیلومتره و آشنایی من با مهاجرت در حد شهر به شهر، اما ممکنه یه مواردی از تجربیاتم برای مهاجرت کشور به کشور هم به درد بخوره، حداقل تجربه اینکه اگه مریض شدم چی کار کنم یا اصلاً چی کار کنم مریض نشم. بالاخره همه جای دنیا ویروس هست.