دیروز بعد از حدود 10 روز، رانندگی کردم. لذت رانندگی و پشت ماشین نشستن اون هم بعد از یک سوم ماه، واسه من که به شدت به اتومبیل وابسته هستم اونقدر زیاد بود که دچار شعف شده بودم. در حین این احساس شعف و خوشحالی، یه موضوعی به ذهنم خطور کرد که باعث شد در موردش بنویسم.
دنیای امروزه ما با دنیای نسل قدیم خیلی فرق داره:
ما سوار ماشین شدن رو به پیاده روی ترجیح میدیم.
ما نان ماشینی رو به نان تنوری ترجیح میدیم.
ما غذاهای ماشینی رو به غذای خونگی ترجیح میدیم. (فست فود و … )
ما بازی ماشینی رو به بازی حضوری و فیزیکی ترجیح میدیم. (بازیهای کامپیوتری)
ما ارتباط ماشینی رو به صحبت حضوری ترجیح میدیم. (ایمیل و اسمس و چت و …)
ما زندگی ماشینی رو به زندگی واقعی ترجیح میدیم. (زندگی مبتنی بر وب و شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی)
ما آدمایی هستیم وابسته به ماشین. اگه روزی فناوری رو ازمون بگیرن، مثل این میمونه که یکی از اعضای حیاتی وجودمون رو ازمون بگیرن و همین “ماشین” شکافی است عمیق بین نسل قدیم و جدید. نسلی به فاصله سنی 20 سال و فاصله واقعی یک قرن.