روز دوم سفر، ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ بود، مصادف بود با تولد ۳۰ سالگی ام! کل این سفر رو برای تولد سی سالگیم برنامهریزی کرده بودم تا دهه چهارم زندگیم رو متفاوت شروع کنم. پس تولدم مبارک!
شب قبل از فرط خستگی بیهوش شده بودم و با توجه به جت لگ شدن، طبق ساعت ۹ صبح ایران که میشد ۶ و نیم صبح فرانسه بیدار شدم و منتظر موندم تا بقیه بیدار شن.
بعد از یه صبحونه خوشمزه و هیجانانگیز همراه با چای ترکیبی که دوستم درست کرده بود، گردش روز رو شروع کردیم. [اینقدر از همه چیز عکس گرفته بودم، روم نشد از صبحونهای که مادر دوستم آماده کرده بود عکس بگیرم، یه صبحونه ترکیبی فرانسوی مراکشی]
اول قرار بود با دوچرخه بریم که ارتفاع دوچرخه دوستم برای من زیاد بود، در نتیجه جهانگردی رو بین سه کشور و با پای پیاده شروع کردیم. [بین خودمون باشه، دوستم گفت باید مراقب ریل تراموا باشی و اگه چرخ دوچرخه توی ریل گیر کنه و بخوری زمین ممکنه دست و پات بشکنه و من کمی هم ترسیدم و دنبال راهی برای پیچوندن دوچرخه بودم]
اول از همه حیاط خلوت خانوادهشون رو دیدم که انواع سبزیجات رو کاشته بودن، گوجه فرنگی، سیبزمینی، بادمجان، کدو تنبل و سبزیجات و میوههای دیگه که من نمیشناختم.
از خونه دوستم تو شهر “سنوی” فرانسه پیاده و قدم زنان به سمت شهر بازل سوئیس رفتیم. توی مسیر تک تک ساختمونهایی که تاریخچه خاصی داشتن رو دوستم بهم معرفی میکرد و الحق که لیدر فوقالعادهای بود. خیلی به این فکر کردم که دوستام وقتی شیراز بودن، من برای توضیحات در مورد شهر، یا توی اینترنت سرچ میکردم یا دخترخالهام که لیدر بود رو همراهم میبردم. کمی شرمسار شدم از اینکه اینقدر کم از تاریخ شهرم و کشورم میدونم. دوست اصالتاً مراکشی من، که از زمان تولد در فرانسه بوده، ریز به ریز جزییات شهری که زندگی میکرد رو با تاریخ و تاریخچه و قصههاشون برام توضیح داد. حتی بعد از اینکه رسیدیم خونه، یه سری منابع و لینکهای تاریخچه رو برام فرستاد تا اگه چیزی رو از قلم انداخته من یاد بگیرم.
مثلاً تو عکس بالا، عکس دوم از چپ، یه هتل خیلی خیلی قدیمی رو میبینید که زمان جنگ جهانی دفتر پست بوده، توی این دفتر، همه نامهها رو باز میکردن و اگر اطلاعات مهمی توش بوده خط میزدن و سیاه میکردن و بعد از اون به گیرنده ارسال میکردن یا تحویل میدادن.
عکس دوم از سمت راست هم که یک کتابخانه رایگانه.
عکس اول از سمت چپ هم، از خلاقیتهایی بود که برای من جذابه، شاید توی این عکس خیلی واضح نباشه، فوارهای که توی عکسه، آبپاشهای قدیمی گل هست که فکر کنم تو فیلمها و کارتونهای قدیمی اروپایی دیدیم.
متاسفانه اسم کلیسای عکس اول سمت راست رو یادم نمیاد و خیلی تو اینترنت گشتم و پیدا نکردم.
عکسی که میبینید، مرز بین فرانسه و سوئیسه:
کابین اول افسرهای فرانسوی و کابین آخر افسرهای سوئیسی حضور داشتن. در حالت عادی کاری به عبور و مرور ندارن، فقط اگر به کسی شک کنن ماشینش رو نگه میدارن یا اگه پیاده باشه ازش میخوان بره توی کابین برای سوال و جواب یا تفتیش
متاسفانه یا خوشبختانه، کسی من رو صدا نزد و خیلی راحت بین مرز دو کشور رد شدیم. مرز کشورهای شنگن همینطوره، نه پاسپورتی چک میشه نه مهر ورود و خروجی زده میشه. حتی بعضی از بخشهای مرزی حتی کابین این شکلی هم ندارن. نکته مهم برای توریستها اینه که بهتره همیشه پاسپورت تو کیفتون باشه، به هر حال حادثه یا بازرسی خبر نمیکنه.
یکی از سختترین کارهای این لحظه اینه که بتونم بین اون همه عکس انتخاب کنم که بخشی از خاطره رو باهاتون شریک شم. توی اینستاگرامم بخش زیادی رو از سفر به صورت استوری گذاشتم و تو پروفایلم قسمت هایلایت قابل دیدنه. در نتیحه ترجیح دادم عکسهایی که شاید تو اینترنت کمتر دیده بشن رو براتون بذارم و در مورد جاهایی که دیدم به لیست زیر بسنده کنم:
- دروازه یحیی (سنت جان) | St. Johanns-Tor
- مجموعه کمپانی نوارتیس | Novartis Campus
- قسمت قدیمی شهر | Old Town
- تالار شهر | Town Hall
- صومعه بازل | Basel Minster
- اسپالنتور | Spalentor
- موزه تاریخی | Historical Museum
- کلیسای سنت تئودور | Theodorskirche
- پل میانی | Middle Bridge
- فوارههای کانیوال | Canival Fountain
- موزه تاریخ طبیعی | Natural History Museum of Basel
- کلیسای الیزابت | Elisabethenkirche
- کلیسای کلارا | Clarakirche Basel
- کلیسای پردیگر | Predigerkirche
البته بعضی کلیساها بسته بودن و امکان بازدید نداشتن و اکثر جاها رو از بیرون دیدم.
عکس بالایی سمت راست، یه حوضچه خیلی جالب بود که بهش میگفتن Canival Fountain، یه سری فواره مکانیکی بامزه که با شکلهای مختلفی باعث ایجاد تحرک و موج میشدن. یه صدای آرامشبخش و لذتبخش تولید میکردن و ما نیم ساعتی رو کنار این فوارهها نشستیم و استراحت کردیم. تو اون لحظه داشتم فکر میکردم با چنین فوارههایی میشه از گندیدن آب جلوگیری کرد، هم اینکه صدای خوش موج و آب ایجاد میشد و هم جذابیت و قشنگی داره. شاید بد نباشه چنین چیزی به دریاچه چیتگر اضافه بشه!
یه مورد جالب تو شهر بازل، فوارههای آب معدنی بود که تو کل شهر پیدا میشد، آب آشامیدنی که معدنی بود رو از فوارهها به صورت رایگان میشد برداشت. ما یه شیشه آب همراهمون داشتیم که هر وقت تشنه میشدیم از فوارههای آب معدنی پر میکردیم. حتی میشد دست و صورت رو شست و اینقدر خنک بود که گرمی هوا رو قابل تحمل کنه. البته تاریخ سفر من کلاً گرم نبود هوا نسبت به ایران. به گفته دوستم نسبت به هوای خودشون تابستان گرمی رو داشتن و ماکسیمم درجه چند سال اخیر که ۳۷ درجه بود رو تجربه میکردن.
یکی از جذابترین دیدنیها برای من ویترین مغازههاست، گاهی خیلی ساده و گاهی خیلی شلوغ، اما همگی خلاقانه و جذاب. بازارچههای محلی مثل جمعه بازار یا کافههای خیابونی مثل راسته گردشگری سیتیر، چیزایی بودن که بیشتر از همه توجه من رو به خودشون جلب میکردن.
رود راین اینجا هم بود، همینجا، سوئیس، شهر بازل.
اون سکوهای زرد وسط رود رو واسه کسایی گذاشتن که شنا میکنن که اگه خسته شدن بتونن استراحت کنن. آدما خیلی راحت میومدن کنار رود و آبتنی میکردن. ما هم که از گشت و گذار ۵ ساعته کمی خسته بودیم، رو سکوهای کنار رود نشستیم و استراحت کردیم و از هوای خوش و نسیم کنار رود لذت بردیم.
در نهایت هم پیاده به خونه برگشتیم و با یه ناهار خوشمزه ازمون استقبال شد.
– – –
پینوشت ۱: نوشتن در این مورد کمی خجالت برانگیزه، اما شاید راه روش من برای شما هم به درد بخوره. یکی از مشکلاتی که شاید اکثر ایرانیها تو سفر خارجی داشته باشند، بحث سرویس بهداشتی و نبود آب در دسشوییهاست. من این مشکل رو با دوش حمام بعد از استفاده از سرویس بهداشتی حل کردم. یک راه دیگه استفاده از دستمال مرطوب نوزاده. راه دیگه هم بردن شیشه آب توی دسشوییه که من این راه رو استفاده نکردم.
پینوشت ۲: اگر در کشور سوئیس خواستین خرید کنین، بپرسین که یورو قبول میکنن یا نه، و بقیه پول رو به یورو میدن یا نه. من در سوئیس خرید کردم، یورو دادم و بقیه پول رو فرانک سوئیس بهم برگردوند.
پینوشت ۳: لذت پیادهروی تو کوچههای قدیمی شهرهای اروپایی رو از دست ندین.
پینوشت ۴: وقتی با یک بومی شهری رو میگردین، سفر جذابتر میشه، چیزهایی رو میبینید که هیچ تور و سایت گردشگری به شما نشون نمیده و از همه مهمتر، فرصت دارین هر چقدر میخواید بگردین و برنامه زمانبندی از پیش تعیین شده ندارین.
پینوشت ۵: با اینکه حدود دو ماه از سفرم گذشته، انگار همین دیروز بود.
پینوشت ۶: بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی
– – –
سفرنامه اروپا – قسمت اول – مقدمات سفر
سفرنامه اروپا – قسمت دوم – پرواز رفت
سفرنامه اروپا – قسمت سوم – خاک غریب
سفرنامه اروپا – قسمت چهارم – روز اول
سفرنامه اروپا – قسمت پنجم – روز دوم صبح تا ظهر
سفرنامه اروپا – قسمت ششم – روز دوم بعدازظهر تا شب
سفرنامه اروپا – قسمت هفتم – روز سوم
سفرنامه اروپا – قسمت هشتم – روز چهارم صبح تا ظهر
سفرنامه اروپا – قسمت نهم – روز چهارم بعدازظهر تا شب
سفرنامه اروپا – قسمت دهم – روز پنجم
سفرنامه اروپا – قسمت یازدهم – روز ششم – صبح تا بعدازظهر
سفرنامه اروپا – قسمت دوازدهم – روز ششم – بعدازظهر تا شب
سفرنامه اروپا – قسمت ۱۲+۱ یا قسمت آخر – روز هفتم