سلام
انتخاب عنوان برای این پست خیلی خیلی خیلی سخت بود، حتی الآن هم مطمئن نیستم کلمه درستی رو انتخاب کرده باشم. اگر زبانشناس هستید، ممنون میشم عنوان مناسب رو بهم بگید.
اگه شیرازی باشید معنی این چند تا عبارت رو کامل متوجه میشید:
گاگله کردن
یله شدن
جون برس
اولی میشه چهار دست و پا راه رفتن نوزاد
دومی رو نمیتونم درست ترجمه کنم، مثلاً یه ظرف ماست رو در نظر بگیرید که در محل نامناسبی به صورت کج قرار گرفته و هر آن ممکنه ماستا بریزه تو قیمهها، ببخشید یعنی بیرون از سطل. امیدوارم درست ترجمه کرده باشم.
سومی هم به کسی گفته میشه که در شرایط بحرانی به کمک آدم میاد و مشکل رو حل میکنه یا به حل مشکل کمک میکنه.
حالا این مثالها رو برای چی زدم و از کجا این ایده تو ذهن من شکل گرفت؟ مدتی که تهران بودم، یه وقتایی موقع مکالمه، متوجه میشدم که پسرعمهام بعضی عبارتهایی که من استفاده میکنم رو برای همسرش ترجمه میکنه. من فارسی حرف میزدم و به خیال خودم بدون لهجه و هیچوقت فکر نمیکردم تو گویش محلی من کلماتی باشن که عمومی نیستن. چون به نظرم تو شیراز همه فارسی سلیس صحبت میکنن.
[الآن همتون میگین فلکه گازوو، که اشتباهه، “اووو” آخر کلمات نکره به کار میره نه کلمات معرفه و شناس. ما Falake نمیگیم، میگیم Felke. در باب آموزش شیرازی]امروز هم باز در مکالمه با دو تا دوست دیگه عبارت “جون برس” رو به کار بردم و چون ازم پرسیدن یعنی چی، متوجه شدم این هم عبارت سراسری نیست.
اینا مقدمه و پیش درآمد بود.
در سرزمینی که هر کسی به زبان، گویش و لهجه متفاوتی صحبت میکنه، چطوری انتظار داریم همه همدیگه رو درک کنن؟ ما حتی در تعبیر و ترجمه کلمات اشتراک نداریم. پس این انتظار بیهوده است که در یک مکالمه همه همدیگه رو بفهمن و هیچ سوتفاهمی پیش نیاد.
پس وقتی در مکالمهای موضوعی رو متوجه نشدیم و برداشت اشتباهی کردیم، شاید بهتر باشه بپرسیم.
با تشکر
پایان پیام