تعهد یا تقید، تعهد در مقابل تقید
فرقی نمیکنه بالاخره مهم اینه که این دو تا کلمه یه دنیا فرق دارن باهم
من یه ادبیات فردی دارم که گاهی با فرهنگ لغات تفاوت های کوچیکی داره، امروز قبل اینکه بخوام این متن رو بنویسم در لغت نامه دهخدا معنی این دو تا کلمه رو چک کردم و تقریباً مطمئن شدم تعریف من با معنی اصلی این دو تا کلمه در یک راستا قرار دارن.
به نظر من هر کلمه ای یه معنی لغت نامه ای داره و یه مفهوم شخصی که میشه تعریف هر کسی از اون کلمه
حالا میخوام تعریف شخصیم رو از دو تا کلمه که در ظاهر یه معنی دارن رو بگم:
تعهد؛ عهد بستن، لازمه اش یه پیمان ثبت شده است، مثل سند ازدواج، مثل قرارداد کاری و از نظر من یه حالت اجبار داره و اگه کسی زیر تعهدش بزنه میشه مواخذه بشه به خاطر همین هم هست که تعهدها ثبت میشن، مثلاً در دفتر کارگزینی ادارات یا در دفترخانه های رسمی ثبت
تقید؛ باز هم عهد بستن معنی میشه ولی یه حس درونیه، شما وقتی به چیزی مقید میشین که خودتون با تمام وجود بخواید اون کار یا چیز رو انجام بدین، یه جور خواست شخصی هست و با اراده کامل و بدون اجبار و محدودیت و یه جورایی لذت برانگیزه، شما وقتی به چیزی مقید میشید اگه انجامش ندید دلتون میگیره، و فقط خودتون هستید که نفس خودتون رو به خاطر تنبلی یا هر دلیل دیگه ای مواخذه میکنید
به نظر من تقید خیلی با ارزش تر از تعهده، اگه یار بگیریم به چیزی مقید باشیم و بخوایم که مقید باشیم، از قیدی که ایجاد شده لذت میبریم و دنبال فرار کردن ازش نخواهیم بود. اما بهتره به چیزی مقید بشیم که واقعاً از پس انجامش برمیایم