امروز سی و یک اردیبهشت سال یک هزار و سیصد و نود و هشته! آخرین روز از دومین ماهِ این سال! و چقدر سریع و چقدر عجیب این دو ماه گذشت!
باورتون میشه دو ماه از سال، دو ماه از بهار گذشت؟ البته زمان خیلی نسبیه، برای برخی حس اینکه طولانی گذشته و برای من خیلی سریع گذشت!
رفتم اسم سال رو خوندم، گردش اسمهای حیوانی که فکر کنم ربطی به تقویم چینی شاید داشته باشه (شاید هم نداشته باشه – تنبلی در تحقیق) اسم سال خوکه! بیشتر شبیه به خرگوشه انگار!
تعبیرهایی هم که از سال خوک خوندم، یه مقداری نشان از تنبلی داشت که این سرعت گذر رو عجیبتر میکنه.
شما هم اول سال، لحظه تحویل سال آرزو کردین؟ برنامهریزی کردین برای سال؟ چقدر پیشرفت داشتین؟
شاید بد نباشه، با گذر زمان، آدم بشینه برنامههاش رو مرور کنه، ببینه چقدر پیش رفته.
– – –
پینوشت ۱: سالی که نکوست از بهارش پیدا نیست، از تلاشش پیداست.
پینوشت ۲: همه چیز قرار نیست تو یک سال اتفاق بیفته، بعضی برنامهها طولانی مدتن. برای بعضی چیزها، حتی باید سالها تلاش کرد.
پینوشت ۳: مخاطب همه این متنها خودمم، کوزهگرم و برای خودم کوزه میسازم! مینویسم که یادم بمونه، مینویسم تا گوشزد بشه به خودم!