روزنوشت
روزنوشت
برچسب مرور
%d9%be%d8%b1%d9%88%d8%a7%d8%b2

بزرگنمایی وقایع در ذهن

چالش‌های مهاجرت•دل نوشته ها
۱۶ شهریور ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Airport Security Check

سلام

چند وقتی بود که ذهنم درگیر این موضوع بود و دنبال یه فرصت مناسب می‌گشتم که بتونم بدون غرض‌ورزی و هر گونه نگاه نژادپرستانه یا هر خصوصیت منفی دیگه بنویسمش.

تو دو ماه گذشته ۴ پرواز داخلی آلمان رو تجربه کردم که سه تا از این پروازها در فاصله دو هفته و دو تا پرواز در فاصله دو روز اتفاف افتاد. به این فاصله اشاره کردم چون قوانین نمی‌تونن با چنین سرعتی تغییر کنن.

خب حالا واقعه چی بود؟

تو سه تا پرواز آخر، وقتی از بازرسی رد می‌شدم، چندین بار بازرسی رو با دستگاه‌های متفاوت تکرار کردن.

اولین تجربه این بود که من رو خواستن با حراست برم یه اتاق دیگه، یه چیزی شبیه به کاغذ رو کشیدن روی باتری لپ‌تاپم و گذاشتن توی یه دستگاه. دستگاه چند ثانیه‌ای آنالیز کرد و چراغ سبز نشون داد و بهم گفتن می‌تونم برم.

تجربه دوم، مشابه اتفاق قبلی تکرار شد، این بار اون چیزی که شبیه به کاغذ بود رو روی بسته‌های گزی که داشتم کشیدن و روی کیف دستی‌ام! خب به نظر من خیلی عجیب بود که وقتی وسیله‌ای از زیر دستگاه بازرسی رد شده و مشکلی نداشته، چرا باید تکرارش کنن؟

تجربه سوم، دو روز بعد از تجربه دوم، تو فرودگاه پاوربانکم رو ازم گرفتن و مسئول بازرسی با چند نفر متفاوت چک کرد که می‌تونم پاوربانکی که دو روز قبل با خودم با همون پرواز و همون هواپیما آوردم رو با خودم ببرم یا نه!

حقیقتش تو این بازرسی خیلی شاکی شده بودم. چرا؟ چون حس می‌کردم به خاطر رنگ پوست و صورت و شاید پوششم دارن اینقدر سختگیری می‌کنن. با اینکه عموماً این بازرسی‌ها شاید به صورت رندوم باشه، اما حسی که به من دست می‌داد به خاطر مهاجر بودنم کمی همراه با اغماض بود. حس می‌کردم دارن بهم توهین می‌کنن.

تو شرایط روحی‌ای بودم که دلم می‌خواست به جایی اعتراض کنم که آیا واقعاً به خاطر ظاهرم من رو چندین بار با دستگاه‌های مختلف بازرسی می‌کنین یا چی؟

اینجا می‌رسیم به قسمتی که ذهن من فقط داشته بزرگنمایی می‌کرده، چرا؟

تو تمام پروازهایی که تو ایران داشتم، چه داخلی و چه خارجی، تجربه‌های من از سالن بازرسی همیشه از این بدتر بوده. به چند دلیل متفاوت:

  • یه وقتایی از شیراز می‌رفتم تهران و مامانم برام یه عالمه خوراکی گذاشته بودن که حتی نمی‌دونستم. در این حد که یه بار تو سالن بازرسی ازم پرسید چی تو کیفته، گفتم نمی‌دونم! فکر کنم همون‌جا می‌خواستن بازداشتم کنن [ایموجی rolling on the floor laughing] البته کیفم رو باز کردن، همه چیز رو ریختن بیرون، کامل گشتن، بعدش گفتن برو. بماند که نزدیک بود از پرواز جا بمونم تا کیفی که مامانم جا داده بود رو بتونم باز به همون صورت قبلی جا بدم.
  • من همیشه وسایل الکترونیکی خیلی زیادی تو کیفم داشتم و بالتبع شارژر همشون. پس می‌شه یه عالمه آداپتور و سیم و کابل. لپ‌تاپ، هارد اکسترنال، تبلت، دوربین، دو تا گوشی موبایل، پاوربانک. سابقه دارم یه بار دو تا لپ‌تاپ تو کیفم داشتم.
  • کفش پاشنه‌دار
  • پالتو یا بارونی حجیم

بالاخره بازرسی فرودگاه از نظر قانونی باید همه اینا رو بررسی کنه. من وقتی ایران بودم چون می‌دونستم “همیشه” با بازرسی مشکل خواهم داشت، سعی می‌کردم خیلی زود برسم فرودگاه و به محض گرفتن کارت پرواز می‌رفتم سمت سالن بازرسی که از پرواز جا نمونم.

خب وقتی من تمام این تجربه‌ها رو تو کشور خودم با شدت بیشتر داشتم، اینکه این تجربه مشابه تو کشوری که بهش مهاجرت کردم برام اتفاق افتاده، ذهنم با بازی بزرگنمایی می‌خواسته من رو گول بزنه! ذهنی که فقط درگیر امروز شده و یادش رفته گذشته رو!‌

این یه مثال بود از بازی‌های ذهن که می‌تونه تعمیم داده بشه به خیلی چیزا! مثلاً چی؟

آدم گذشته خودش رو یادش می‌ره، تغییرات خودش رو متوجه نمی‌شه. کاری رو که یه زمانی خوب می‌دونسته و الآن انجام نمی‌ده و بقیه رو نهی می‌کنه! این هم بازی ذهنه، چون فقط حال رو می‌بینه و نه گذشته رو!

و خیلی مثال‌های دیگه. شما چه مثالی به نظرتون می‌رسه؟

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

امکانات متفاوت یا انتظار متفاوت؟

زندگی در آلمان
۱۴ تیر ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Luxair

سلام

امروز با یه تجربه کاملاَ نو و تازه از تنور در اومده در خدمتتون هستم.

پرواز داخلی اروپا – هواپیمایی لوکزامبورگ

همونطوری که در عکس بالا می بینید، دو مورد عجیب دیده میشه!

۲۳ kg baggage included – ۲۳ کیلوگرم بار

Free drink & snack onboard – نوشیدنی و خوراکی رایگان در پرواز

خب، اینطوری شروع کنم که: پروازهای اینجا به طور معمول، پذیرایی و بار ندارن. خدمات اضافی محسوب میشن و باید جداگونه تهیه کنین. مثلاً موقع خرید پرواز بار رو بخرین یا پای کانتر (که گرون تره). برای پذیرایی هم در حین پرواز مهماندارها با میز خوراکی میان و میتونین خرید کنین، هم نقدی و هم با کارت.

کاری که هواپیمایی لوکزامبورگ انجام داده، بازاریابی با استفاده از همین دو تا سرویس بوده. حالا درسته پذیرایی خاصی نیست، ولی هست! با قیاس با بقیه ایرلاین ها به چشم میاد.

Luxair

خب این شروع بود.

حالا مقایسه کنیم با پروازهای ایران، کاری به کیفیت هواپیما و تاخیر و غیره ندارم که باید بگم تاخیر اینجا هم هست، هواپیمای کوچیک و قدیمی هم مثل تجربه امروز من هست.

توقعی که ما از همه چیز تموم بودن و ایده آل بودن پروازها داریم و میخوایم تا جای ممکن هم ارزون باشه!

ادامه با شما

– – –

پی نوشت ۱: دوست داشتم این پست طولانی تر باشه، ولی به علت کمبود خواب و خستگی، توانایی نوشتن بیشتر ندارم.

پی نوشت ۲: نیم فاصله رو پیدا نمی کنم. به بزرگی خودتون ببخشید.

پی نوشت ۳: نظر شما چیه؟

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

یکشنبه‌های آلمان

زندگی در آلمان
۱۸ فروردین ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

post455

می‌دونین که یکشنبه‌ها، تو دیار خارج و غربت، روز جمعه‌شونه. و آلمانی‌ها هم به تعطیلی یکشنبه خیلی اعتقاد دارن، هیچ فروشگاهی باز نیست تقریباً، فقط چند تا فروشگاه نقطه های خاص و مشخص که معمولاً هم قیمت بالاتری به نسبت سایر فروشگاه‌ها دارن.

حالا چرا این پست رو نوشتم؟

اینکه، یک نکته مهم به شمایی که قصد مهاجرت دارین بگم، برای انتخاب تاریخ پرواز، هر روزی جز یکشنبه رو انتخاب کنید، حتی بهتره روز شنبه هم نیاید که یهو فردای رسیدن با تعطیلی روبه‌رو بشید. مگر اینکه اینجا دوست یا فامیلی دارین و نیازی نیست روز اول بعد از رسیدن به خرید برید.

نکته بعدی، اگه روز یکشنبه خواستین برین هواخوری و هدف رستوران و کافه نداشتین، آب و خوراکی ببرید دیگه [خنده هیستیریک]

از یکشنبه‌های آفتابی حسابی لذت ببرید.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

سفرنامه اروپا – قسمت ۱۲+۱ یا قسمت آخر – روز هفتم

سفرنامه
۱۱ بهمن ۱۳۹۷ بدون دیدگاه

Above The Clouds

بالاخره به روز بازگشت رسیدیم، این آخرین دیدار ما نخواهد بود پاریس دوست داشتنی، به زودی به دیدنت میام و تو کوچه پس‌کوچه‌های آرامشبخشت قدم می‌زنم. روی رود سن، سوار قایق می‌شم و از بالای برج ایفل محو زیبایی‌ات می‌شم.

سه‌شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ – ۱۴ آگوست ۲۰۱۸

در طول سفر، من منتظر تلفن مهمی بودم که همین باعث شد خط تلفن ایرانم رو رومینگ کنم و با خودم بیارم، سعی کنین بسته‌های رومینگ تهیه کنین تا در صورت نیاز هزینه موبایل شما زیاد نشه.

و این تلفن مهم که در آینده در موردش خواهم نوشت، روز سه‌شنبه ۱۴ آگوست ۲۰۱۸، ساعت ۱۰ صبح به وقت پاریس اتفاق افتاد و بهترین هدیه ۳۰ سالگی من شد.

دوستم من رو تا ایستگاه اتوبوس بدرقه کرد. با هزینه ۱۲ یورو، از ایستگاه اتوبوس جلوی خانه اپرا، به فرودگاه شارل دوگل پاریس رفتم. توی اروپا، رفتن به فرودگاه با مترو و اتوبوس خیلی مرسومه و خیلی هم کم‌هزینه‌تر.

پرواز ایران‌ایر و البته در مسیر برگشت بلیط من اکونومی بود و دیگه خوشی‌های شروع سفر تولد به پایان خودش نزدیک شد.

فرودگاه شارل دوگل فوق‌العاده بزرگ بود و برای پیدا کردن مسیر و رسیدن به سالن ترانزیت اندازه کل سفر راه رفتم. می‌دونم مبالغه است، ولی واقعاً طولانی بود، پس اگر از شارل دوگل پرواز دارین، خیلی خیلی مراقب زمانبندی باشین. حتی کانتر پرواز هم ۴ ساعت پیش از پرواز باز شده بود.

Iran Air Catering

پرواز تقریباً پر بود، اما چون یه خانواده صندلی‌هاشون از هم جدا افتاده بود، از من خواستن که صندلی‌ام رو تغییر بدم تا اون خانواده بتونن کنار هم بشینن و به جبران این، دو تا صندلی کنار پنجره به من دادن و تونستم کل پرواز رو راحت باشم و حتی روی دو تا صندلی بخوابم. به دلایلی، تو پرواز پتو و ملحفه نداشتن و پرواز برای من کمی سرد بود که بزرگی شالم کمی از سرما رو کم کرد.

برسیم به بخش خوش و خوشمزه و شیرین غذا و ناهار. شاید اگه می‌دونستم پذیرایی ناهار پرواز ایران‌ایر، مسیر پاریس به تهران، اینقدر مختصر و مفیده، توی فرودگاه غذا خورده بودم. البته کیفیت غذا خوب بود، فقط حجم کمی داشت.

Above The Clouds

نمی‌دونم این حس فقط برای من اتفاق میفته یا شما هم چنین حسی دارین. من از تماشای زمین توی هواپیما خیلی لذت می‌برم، هر بار یادم میاد که در برابر این دنیای بزرگ و کهکشان بزرگ، چقدر ما کوچیکیم، و من یک جزئم از یک کل.

حتی این جمله رو می‌شه بسط داد به مشکلات و چیزی که به نظر ما بزرگ میاد، از بالای قله چقدر کوچیکه، از بالای ابرا چقدر ناچیزه.

می‌شه مشکلات رو پله و نردبان کرد و زیر پا گذاشت و قد کشید و به قله رسید. قبلاً هم دل‌نوشته‌هایی از این قبیل داشتم.

کوهنوردی              از سری قصه‌های کوهنوردی

کمی بگذریم از این حس و حال و باز بریم سراغ پذیرایی‌های هواپیما برای عصرانه!

Iran Air Catering

یکی از خوبی‌های ایرباس ۳۳۰ اینه که سوکت شارژ موبایل داره. که کاش همه هواپیماها داشتن واقعاً. اگه مثل من معتاد بازی Candy Crush باشین، می‌تونین کل مسیر رو بازی کنین و شارژ موبایل هم کم نیارین.

البته اگر بخواین به سبک فرانسوی‌ها وقت‌های تلف شده رو بهبود بدین، کتاب خوندن تو اینطور زمان‌ها توصیه می‌شه.

لحظه ورود به فرودگاه و رد شدن از گیت خروجی، مسئول اون قسمت چنان خوش‌آمدی بهم گفت که احساس کردم چند سال ایران نبودم و واقعاً حس خوبی داشت ورود به وطن.

به پایان رسید این سفر

حکایت همچنان باقی است

– – –

پی‌نوشت ۱: سفر همیشه برای من زندگیه، یک فصل از زندگی، یک بخش مهم از زندگی، یک تلاش بزرگ برای خودشناسی بیشتر.

پی‌نوشت ۲: می‌دونین که هر سوالی دارین می‌تونین بپرسین، از گرفتن ویزا و محل اقامت گرفته تا بلیط هواپیما و قطار و اتوبوس داخل اروپا

– – –

سفرنامه اروپا – قسمت اول – مقدمات سفر

سفرنامه اروپا – قسمت دوم – پرواز رفت

سفرنامه اروپا – قسمت سوم – خاک غریب

سفرنامه اروپا – قسمت چهارم – روز اول

سفرنامه اروپا – قسمت پنجم – روز دوم صبح تا ظهر

سفرنامه اروپا – قسمت ششم – روز دوم بعدازظهر تا شب

سفرنامه اروپا – قسمت هفتم – روز سوم

سفرنامه اروپا – قسمت هشتم – روز چهارم صبح تا ظهر

سفرنامه اروپا – قسمت نهم – روز چهارم بعدازظهر تا شب

سفرنامه اروپا – قسمت دهم – روز پنجم

سفرنامه اروپا – قسمت یازدهم – روز ششم – صبح تا بعدازظهر

سفرنامه اروپا – قسمت دوازدهم – روز ششم – بعدازظهر تا شب

سفرنامه اروپا – قسمت ۱۲+۱ یا قسمت آخر – روز هفتم

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

پرواز – نوشته پنجم از سی‌روزوبلاگ‌نویسی

چالش - 30 روز وبلاگ‌نویسی
۲۴ مهر ۱۳۹۳ ۱ دیدگاه

post335

پرواز کردن پر می‌خواد، ولی داشتن پر واسه پرواز کافی نیست، پرواز کردن انگیزه می‌خواد …

– – –

پی‌نوشت: این پست خیلی طولانی‌تر از یک جمله بود، اما من به یک جمله بسنده می‌کنم و بقیه رو به تعبیر شما از عکس میسپارم.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

دسته‌بندی‌های ویژه

  • آن روی مهاجرت
  • مهاجرت به آلمان
  • مهاجرت کهکشانی
  • سفرنامه
  • گردشگری

نوشته‌های تازه

  • در جستجوی انگیزه برای نوشتن
  • چالش های مهاجرت از بعد عاطفی یا غم غربت به روایت ساده
  • مجموعه ای از کلاف های سردرگم!
  • خلاصه ای از لایو مهاجرت با کانال Tech Immigrants
  • خلاصه‎ای از لایو مهاجرت با دکتر بادروح

دسته‌ها

  • آن روی مهاجرت (۱۰۱)
    • چالش‌های مهاجرت (۱۰)
    • زندگی در آلمان (۱۴)
    • کاریابی (۶)
    • گاه‌شمار مهاجرت (۲۴)
    • مهاجرت به آلمان (۲۵)
    • مهاجرت کهکشانی (۱۸)
    • یادگیری زبان (۲)
  • دل نوشته ها (۳۰۴)
    • آشپزی (۴)
    • اندوه‌نامه‌ها (۷)
    • چالش – ۳۰ روز وبلاگ‌نویسی (۶)
    • داستان‌نویسی (۲)
    • نوشتن (۸)
  • سفرنامه (۴۷)
    • رستوران (۶)
  • علم و فناوری (۱۳۰)
    • اپلیکیشن (۹)
    • بازاریابی (۵)
      • شبکه های اجتماعی (۲)
    • پژوهش (۲)
    • دنیای استارتاپ‌ها (۲۵)
      • استارتاپ گرایند (۱)
      • استارتاپ‌ویکند (۱۵)
      • ماشین استارتاپ ناب (۷)
    • کارگاه تخصصی (۲)
    • معرفی سایت (۵۰)
    • نرم افزار (۱۸)
    • همایش (۳)
  • کتاب و کتاب‌خوانی (۵)
  • گردشگری (۴۳)
    • شیراز (۲۸)
  • مطالب عمومی (۶۵)
    • سلامت (۱۶)
    • شکواییه‌ها (۲)
  • هنری (۱۲۴)
    • سریال (۳۸)
    • سینما (۴۱)
    • شعر (۱۱)
    • موسیقی (۳۳)

بایگانی

  • تیر ۱۴۰۱ (۲)
  • خرداد ۱۴۰۱ (۳)
  • اردیبهشت ۱۴۰۱ (۱)
  • دی ۱۴۰۰ (۳)
  • آذر ۱۴۰۰ (۲)
  • مهر ۱۴۰۰ (۳)
  • تیر ۱۴۰۰ (۱)
  • فروردین ۱۴۰۰ (۱)
  • اسفند ۱۳۹۹ (۱)
  • بهمن ۱۳۹۹ (۱)
  • آذر ۱۳۹۹ (۱)
  • آبان ۱۳۹۹ (۱)
  • مهر ۱۳۹۹ (۱)
  • شهریور ۱۳۹۹ (۱)
  • مرداد ۱۳۹۹ (۱)

ویدیو تازه کانال یوتیوب

https://www.youtube.com/watch?v=w68xmlP-qWc

سیده سمانه نصیحت‌کن