روزنوشت
روزنوشت
برچسب مرور
%d9%86%d9%88%db%8c%d8%b3%d9%86%d8%af%da%af%db%8c

نیاز به نوشتن

نوشتن
۱۵ آذر ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

writing

سلام

همه‌مون با نیازهای طبیعی آشنا هستیم:

  • غذا
  • آب
  • خواب
  • نفس کشیدن
  • دسشویی رفتن

یه سری نیاز هم نسبتاً عمومی هستن:

  • محبت کردن / مورد محبت واقع شدن
  • سفر رفتن / گردش / تفریح
  • کتاب خوندن
  • سینما رفتن
  • تلویزیون تماشا کردن
  • آهنگ گوش دادن
  • ورزش کردن
  • معاشرت کردن
  • …

و هزاران هزار مثال دیگه که شاید توی ذهن من نباشه. شما بهتر می‌دونین و اطلاعات بیشتری دارین.

حالا بریم سراع یه سری نیازهای خاص‌تر مثل:

  • نوشتن

البته همه نیازهای غیرعمومی خاصن، ولی خب برای من، نوشتن یکی از خاص‌ترین نیازهاست! لزومی نداره نوشتن جمله یا پاراگراف باشه، همین که موقع صحبت یا جلسات، خودکار دستم باشه و نت‌برداری کنم، همین هم جزئی از همین نیازه.

من با نوشتن حال بهتر و تمرکز بیشتر دارم!

نیاز خاص شما چیه؟

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

۱ نوامبر – روز نویسنده

مطالب عمومی
۱۰ آبان ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Authors’ Day

سلام

این پست اختصاص داره به ۱۰ آبان، معادل با ۱ نوامبر. روزی که به روز نویسنده (Author’s Day) نام‌گذاری شده. البته که بلاگر بودن باعث نمی‌شه اسم خودم رو نویسنده بذارم، اما از بچگی آرزو داشتم نویسنده باشم.

از همون بچگی انگار که به “نوشتن” علاقه‌مند بودم، از هر سنی که یادم میاد، دوست داشتم بنویسم، شاید برای همین وبلاگ دارم، شاید برای همین به توییتر اعتیاد شدید پیدا کرده بودم! شاید برای همین زندگی مجازی عمیقی داشتم.

این نوشته، دل‌نوشته نیست! پس، سخن کوتاه باید!

روزتون مبارک نویسنده‌های عزیز.

امیدوارم منم روزی عنوان با افتخار نویسنده رو داشته باشم.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

نوشتم، می‌نویسم، خواهم نوشت

دل نوشته ها
۱۰ شهریور ۱۳۹۸ ۴ دیدگاه

Blogging

سلام

وبلاگ‌نویسی
من از بچگی می‌نوشتم. انشا، داستان، خاطره، نامه به دوستام و …. تا اینکه سال اول دانشگاه (۱۳۸۵) با بلاگفا آشنا شدم و نوشته‌های “کودکانه” اون زمانم شروع شد. الآن اون نوشته‌ها وجود ندارن، چون اون وبلاگ رو در بلاگفا پاک کردم. بعد از اون به وردپرس روی آوردم و با عنوان “گم‌شده‌ای در پیچ و خم‌های جاده زندگی” نوشتن رو ادامه دادم و رسیدم به سال ۱۳۹۲ و تولد ۲۵ سالگی که دوستانم زحمت کشیدن و برای تولدم یک هاست با اسم خودم بهم هدیه دادن.

نقاط اوج دوران وبلاگ‌نویسی من
سفرنامه‌هام همیشه بیشترین خواننده رو داشته. من سفر رفتن رو دوست دارم و دوست دارم تجربه‌هام رو با نوشتن سفرنامه با بقیه به اشتراک بذارم و انگار که آدما هم نوشتن من رو دوست داشتن. من حس‌های لحظه‌ایم رو می‌نویسم، تاریخچه رو می‌شه همه جا خوند، اما حس پیاده‌روی تو کوچه پس‌کوچه‌ها، جزییات ریز و جذاب هیچ‌جا پیدا نمیشه.
البته که نوشته‌های مهاجرتم هم خواننده زیاد داره. امیدوارم تجربه‌های من کمکی برای بقیه باشه.
البته این نگاه بیرونی و آنالیتیکز و تعداد بازدید بود. اگه بخوام از نقاط اوج خودم بنویسم، یه وقتایی می‌شینم پست‌های قدیمی رو می‌خونم و از بزرگ شدن خودم و رشدی که داشتم لذت می‌برم، یه وقتایی می‌گم چقدر ۵ سال پیش اندیشه و تفکرهای بزرگ داشتم. مثلاً پست مهاجرت درونی و پست بی‌عنوان و بی‌هدف بنویسم رو خودم خیلی دوست دارم.

تداوم در وبلاگ‌نویسی
یه روزی تصمیم گرفتم هر روز بنویسم و بهش پایبند موندم. چرا؟ چون حالم رو بهتر می‌کنه. نوشتن همیشه برای من بهترین درمان بوده. به خاطر شرایط فعلی زندگیم، نوشتن به انگلیسی رو هم شروع کردم.
شاید روزی هم برسه که ایده‌هایی که برای کتاب نوشتن داشتم رو اجرایی کنم. شاید … شاید … شاید …

آیا من بلاگرم؟
خب، باید دید بلاگر چیه یا کیه؟ در حین سرچ برای این بلاگر به کلمه ویلاگر رسیدم که بار اولی بود این کلمه رو می‌دیدم. البته تفاوت در نوع پسته. وقتی عکس و متن باشه می‌شه بلاگر، ویدیو وارد محتوا بشه می‌شه ویلاگر. پس من قطعاً ویلاگر نیستم. همچنان همون بلاگر موضوع صحبته.
تعاریف خاصی وجود نداره، فقط همین که با یک هدف مشخص، استراتژی محتوا و برنامه‌ریزی، در راستای همون استراتژی، محتوا تولید کنیم و در بستر مناسب منتشر کنیم.
برای من این بستر وبلاگمه. همین‌جایی که هستید و می‌بینید و حضور دارید. من بلاگرم. آره! هستم. چون بر اساس یک هدف مشخص، در دسته‌بندی‌های مشخصی، محتوایی رو منتشر می‌کنم.
بعضی‌ها هم برای بستر از اینستاگرام استفاده می‌کنن. اونها هم در نوع پست‌هاشون می‌تونن بلاگر یا ویلاگر باشن.

چرا می‌نویسم؟
بارها و بارها در مورد “نوشتن” نوشتم. نوشتن برای من چند تا فایده داره. یکی اینکه من کمک کردن و راهنمایی کردن به آدما رو دوست دارم، خوشحال می‌شم اگر مفید واقع بشم. برای همین از تجربه‌هام می‌نویسم شاید چراغی در راهی برای کسی روشن بشه، مثل تجربه مهاجرت.
دوم اینکه با نوشتن حال خودم خوب و بهتر می‌شه.
[خیلی دلم می‌خواست تمام پست‌هایی که در مورد “نوشتن” نوشتم رو اینجا لینک کنم، تعدادشون خیلی زیاد بود، شاید روزی یک دسته‌بندی اضافه کنم و تمامی این پست‌ها رو منتقل کنم به اون دسته‌بندی!]

۱۶ شهریور – روز وبلاگستان فارسی
من خیلی وقتا برای پیدا کردن موضوع برای نوشتن، از سایت Days of the Year کمک می‌گرفتم، چه خوب که وبلاگستان فارسی و بلاگرهای فارسی زبان هم یه روز (هر چند ملی و غیر از جهانی) برای خودشون داشته باشن و بتونن اون روز رو جشن بگیرن.

پیشنهاد
نظرتون چیه شما هم در مورد تجربه بلاگ‌نویسی‌تون بنویسین؟ نظرتون در مورد ۱۶ شهریور و روز وبلاگستان فارسی رو هم بنویسید.
اگر هم که نوشتید یا به زودی می‌نویسین، لینکش رو برام کامنت بذارین تا من هم تجربه شما رو بخونم.
می‌تونید تجربه سایر بلاگرها رو هم در کمپین روز وبلاگستان فارسی ویرگول بخونید.

– – –

نوشته‌های برخی از دوستان:

نوشتن به مثابه به تماشا نشستن – شبنم کهن‌چی

نوشتن به مثابه رها شدن – ریحانه وحیدیان

نوشتن – فرنوش جمالی

چی شد که اینطوری شد یا تاریخچه خانم شین و بقیه – خانم شین

من را همیشه یک وبلاگ‌نویس صدا کن – مهسا مژدهی

چرا می‌نویسم – سپیده سعید

ماجرای من و وبلاگ مرا پایان نیست … – شیدا حسین‌زاده

داستان وبلاگ‌نویسی من – ناهید عبدی

به بهانه ۱۶ شهریور، روز وبلاگستان فارسی – سمیرا سرباز

راهنمای اتصال مستقیم مغز به دست – شکیبا شاملو

ما شهروندان ایالتی هستیم که دلش می‌خواهد مهاجر بپذیرد – نسرینا رضایی

مسیر وبلاگ‌نویسی من – عادله قدسی‌زاده

مپ‌گردی آنلاین – سمانه قائدی

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

چالش جدید: شروع نوشتن به زبان انگلیسی

دل نوشته ها
۲۹ تیر ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Challenge

سلام – Hello – Hallo

مدت‌ها بود تصمیم داشتم نوشتن به زبان انگلیسی رو شروع کنم، این مدت‌ها برمی‌گرده به یک تا دو سال پیش که تصمیمم به مهاجرت خیلی جدی‌تر از قبل شده بود. از همون موقع تصمیم داشتم برای Personal Branding خودم پیش از مهاجرت، انگلیسی نوشتن رو شروع کنم که از نتیجه امر می‌تونین ببینین که چنین اتفاقی رخ نداد.

اما الآن قضیه فرق کرده و با توجه به شرایط جدید زندگیم، زبان انگلیسی بخش عمده‌ای از روزهای من رو به خودش اختصاص داده و با توجه به تصرف احتمالی (به زودی) زبان آلمانی در فرمانروایی اینجانب، ناچارم برای زنده نگه داشتن جنبش انگلیسی، چاره‌ای بیندیشم.

که بر اساس توانایی اینجانب در امر نوشتن، بهترین راه چاره، نوشتن به زبان انگلیسی و البته در Medium بود. برای شروع پست اول رو نوشتم.

اگر بلاگ‌های انگلیسی رو می‌خونید و موضوعات خاصی رو دنبال می‌کنید، ممنون می‌شم به این پرسشنامه جواب بدین:

پرسشنامه برای انتخاب موضوع بلاگ من به زبان انگلیسی

پیشاپیش از همکاری شما سپاسگزارم 🙂

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

انتخاب موضوع

نوشتن
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱ دیدگاه

Write

سلام

اینقدر امروز دنبال موضوع برای نوشتن گشتم که تصمیم گرفتم روش و روال پیدا کردن موضوع برای نوشته‌های هر روز رو بنویسم.

یه وقتایی خب، یه موضوعی پیش میاد و در طول روز یه تجربه‌ای حاصل می‌شه که انتخاب موضوع ساده می‌شه، مثل تجربه‌های من با اداره مهاجرت آلمان، یا سوال‌هایی که در مورد پروسه مهاجرت اینجا یا توی اینستاگرام می‌پرسن.

این‌جور وقتا خب خیلی ساده است، موضوع مشخصه، کمی تجربه و کمی تحقیق اضافه‌تر و یک مطلب جدید روزانه منتشر می‌شه.

برم سراغ وقت‌هایی که موضوع ندارم یا پنجشنبه نیست که بخوام فیلم یا سریال معرفی کنم. اصلاً چرا پنجشنبه‌ها به طور معمول فیلم یا سریال معرفی می‌کنم؟ چون آخر هفته است و روز جمعه، اگه برنامه گردش و باغ نباشه، می‌شه فیلم دید و سرگرم شد.

روزهای دیگه هفته چی کار می‌کنم؟ میرم سراغ چند تا سایت:

گوگل
تاریخ هر روز رو به سال شمسی و سال میلادی تو گوگل سرچ می‌کنم و چک می‌کنم که چه مناسبت‌هایی در این روز وجود دارن.

Time.ir
خب این سایت مشخصه، تقویم ایرانه و مناسبت‌های تقویم خودمون، خیلی وقتا این مناسبت‌ها کمک می‌کنه موضوع مناسب رو پیدا کنم.

Days of the Year
این سایت هم که تا حالا خیلی زیاد معرفی‌اش کردم، نام‌گذاری‌های مختلف هر روز رو نشون میده، این نام‌گذاری‌ها گاهی بامزه و گاهی هم عجیبن!

البته شاید این بهترین روش نباشه و حتی شاید بهتره تصمیم دیگه‌ای برای وبلاگم بگیرم، اما فعلاً بر اساس هدفی که داشتم، همین بهترین تصمیمه! هر روز بنویسم، به هر سختی شده موضوع برای نوشتن پیدا کنم و تلاش کنم برای نوشتن نوشته بهتر، مطالعه کنم و مطالب جدید یاد بگیرم!

– – –

همیشه دوست داشتم بنویسم، پس بنویس!

حتی خیلی سال پیش، برنامه هفتگی داشتم برای نوشتن، اما انگار دیگه این چارچوب جواب‌گوی ذهن پراکنده من نیست.

نوشتن همیشه دغدغه من بوده، از همون قدیم و ندیم و از همون بچگی!

خیلی نگذشته از روزی که تصمیم گرفتم (این پست عنوان ندارد) هر روز یک پست بنویسم.

کمتر از یک ماه پیش هم، باز درگیر این موضوع بودم که پس چی بنویسم؟

انگاری همیشه این دغدغه با من همراه بوده، فقط نوشتن نیست که مهمه، اثری که به جا می‌مونه هم مهمه، چه برای خودم، چه برای خواننده‌های احتمالی! چه حتی برای نتیجه سرچ گوگل!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

آنچه در آینده می‌بینم

دل نوشته ها
۱۹ فروردین ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

post456

همه ما یه تصوری از آینده‌مون داریم. یه چیزی که دوست داریم اتفاق بیفته، و این عکس تمام آینده‌ایه که من دوست دارم بهش برسم.

یه اتاق توی خونه‌ام، سفید و پر نور، که از اونجا براتون وبلاگ‌نویسی کنم.

بقیه‌اش رو البته بهتون نمیگم [خنده شیطانی]

شما دوست دارین برای رسیدن به چی تلاش کنین؟

تصویرسازی آینده خیلی خوبه، خیلی!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

بهار زندگی دوشیزه جین برودی

کتاب و کتاب‌خوانی
۳۰ بهمن ۱۳۹۷ بدون دیدگاه

The Prime of Miss Jean Brodie

معرفی کتاب: بهار زندگی دوشیزه جین برودی، به نویسندگی میوریل اسپارک و به ترجمه خوب دوست عزیزم الهام نظری

هر وقت از روی یک کتاب فیلم یا سریالی می‌سازن، خوندن اون کتاب جذاب‌تر می‌شه. چون فیلم یا سریال نمی‌تونن همه بخش‌های کتاب رو پوشش بدن.

پس اگر فیلم رو دیدین، کتاب رو بخونین، اگر کتاب رو خوندین، فیلمش رو ببینین.

و البته اگر هیچ کدام، خوندن کتابش به مراتب توصیه می‌شه.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

صادق هدایت

کتاب و کتاب‌خوانی
۲۷ بهمن ۱۳۹۷ بدون دیدگاه

post405

امروز سالروز تولد صادق هدایت هستش (فعل اشتباهیه، می‌دونم). برای همین پست امروز رو به ایشون اختصاص دادم.

خیلی سال پیش، اولین باری که اسم صادق هدایت رو شنیدم، به این معروف بود که هر کی کتاب‌های صادق هدایت رو بخونه خودکشی می‌کنه. بالاخره دوره نوجوانی هست و هر چی محدودیت باشه آدم بدو بدو میره سمتش!

و البته مشهوده که من با خوندن کتاب‌های صادق هدایت، خودکشی نکردم. چون دارم برای شما از یکی از بهترین تجربه‌های زندگیم می‌نویسم. بله درست حدس زدین:

یکی از بهترین تجربه‌های زندگیم:

خوندن کتاب‌های صادق هدایت

شاید برای خیلی‌ها عجیب باشه، ولی حسی که من از کتاب‌های صادق هدایت می‌گرفتم، پر بود از امیدواری و انگیزه زندگی! محرکی فوق‌العاده برای ساختن و قوی شدن.

خوندن هر نوشته‌ای که باعث بشه آدم به فکر فرو بره و دنبال شناختن عمق وجود خودش باشه برای من جذابه. مثل کتاب‌های صادق هدایت.

لیست نوشته‌های صادق هدایت:

  • رباعیات خیام
  • فواید گیاه‌خواری
  • زنده بگور (مجموعه داستان کوتاه – زنده‌به‌گور، حاجی‌مراد، اسیر فرانسوی، داود گوژپشت، مادلن، آتش‌پرست، آبجی خانم، مرده‌خورها، آب زندگی)
  • پروین دختر ساسان (نمایش‌نامه)
  • سایه مغول
  • اصفهان نصف جهان (سفرنامه)
  • سه قطره خون (مجموعه داستان کوتاه – سه قطره خون،  گرداب، داش‌آکل، آینهٔ شکسته، طلب آمرزش، لاله، صورتک‌ها، چنگال، مردی که نفسش را کشت، محلل، گجسته دژ)
  • نیرنگستان
  • سایه روشن (مجموعه داستان کوتاه – س.گ.ل.ل، زنی که مردش را گم کرد، عروسک پشت پرده، آفرینگان،  شب‌های ورامین، آخرین لبخند، پدران آدم)
  • مازیار (جستار تاریخی و یک نمایشنامه) با همکاری مجتبی مینوی
  • البعثه الاسلامیه الی البلاد الافرنجیه
  • وغ‌وغ ساهاب با همکاری مسعود فرزاد
  • ترانه‌های خیام
  • بوف کور
  • سگ ولگرد (مجموعه‌داستان – سگ ولگرد، دن‌ژوان کرج، بن‌بست، کاتیا، تخت ابونصر، تجلی، تاریک‌خانه، میهن‌پرست)
  • علویه خانم
  • ولنگاری
  • حاجی آقا
  • افسانه آفرینش (خیمه‌شب‌بازی در سه پرده)
  • توپ مرواری
  • نوشته‌های پراکنده (به کوشش حسن قائمیان)

بوف کور و تاریک‌خانه، داستان‌های مورد علاقه من هستن.

– – –

پی‌نوشت: نظر شما در مورد آثار صادق هدایت چیه؟

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

نوشتن

نوشتن
۹ دی ۱۳۹۶ ۲ دیدگاه

 

post380

همیشه دوست داشتم بنویسم:

قصه از کجا شروع شد (با تم آهنگ اندی)

بعد بگم از همون جا که انسان یاد گرفت بنویسه (با لحن و صدای داریوش) مثلاً

از قدیم و ندیم هم که بخونیم و مطالعه کنیم و تو تاریخ کنکاش کنیم، بشر و انسان دوست داشتن یه آثاری از خودش به جا بذاره، دیوار غارها و کتیبه‌های قدیمی خیلی واضح این رو نشون میدن.

اون وقتا که زبان نبوده و کلمات نبودن و از این‌جور چیزا نبودن، با نقاشی کشیدن، خاطره‌ای و اثری برای آیندگان از خودشون به جا می‌ذاشتن، پس این حس نوشتن یه جورایی فطری هست، یا شاید هم غریزی، خدا خواسته بنویسیم تا به یادگار بمونیم.

روزی می‌رسه که این همه نوشته و وبلاگ، می‌شه آثار باستانی زمان قدیم، البته اگه وارثی باشه تا دامنه و هاست‌مون رو تمدید کنه [اسمایلی عرق شرم یا شاید هم ناراحتی]

فکر می‌کنم تو همین ۳۸۰ تا پست ناقابل وبلاگم، بیش از ده بار در مورد نوشتن و خط خطی های ذهن بیمار و از این جور استعاره‌ها و تشبیه‌ها نوشته باشم، انگاری این مقوله “نوشتن” ذهن من رو به خودش مشغول کرده که موضوع برای نوشتن کمتر به ذهنم می‌رسه.

خب این هم بد نیست، بریم سراغ مقوله مهم “نوشتن”

با صرف فعل شروع کنیم: نوشتم، نوشتی، نوشت! نوشتیم، نوشتید، نوشتند!

حالا چیو؟ (چه چیزی را) نوشتم؟ نوشتی؟ نوشت؟ نوشتیم؟ نوشتید؟ نوشتند؟

نوشتن
واژگان مترادف و متضاد
تحریر، ترقیم، رقمزدن، کتابت، نگاشتن ≠ خواندن

آره دیگه، میشه رفت سراغ گوگل و لغت‌نامه و فرهنگ لغات و هر چیز دیگه، واسه اینکه با مقوله “نوشتن” بیشتر آشنا بشیم. گرچه هم من و هم شما می‌دونیم که، حرف من این چیزا نیست، اینکه چی بنویسیم و چطوری بنویسیم و چطوری کیفیت نوشته‌هامون رو بالا ببریم، چیزی هست که فکر من رو به خودش مشغول کرده.

اینکه چی بنویسم که اثری مفید از من به یادگار بمونه! یه وقتایی تلاش می‌کردم از هر چیزی درس بگیرم، به هر چیزی فکر کنم. این تلاش باعث شد دقتم رو به اطراف بالا ببرم، دنبال این بودم که از هر واقعه ای یه درس و نتیجه‌ای بگیرم.

نتیجه چی شد؟ ذهنم شد پر از وقایع که تلاش می‌کردم ازشون درس اخلاق و نتیجه بگیرم! نتیجه چی شد؟ هیچی! پوچ! یه ذهن پر از داده‌های پرت و پلا! پر از واقعه و پر از اتفاق!!! پر از چیزهایی که هیچ درس و نتیجه‌ای نداشت!

قطعاً اینکه گربه از بالای دیوار، خیره شده به من که نکنه به بچه‌اش که تو حیاط ما گیر کرده، آسیبی برسونم! همچین موضوعی واضحه! چرا باید ذهن من درگیر این باشه که از غریزه وجودی یک مادر (فرقی نمی‌کنه انسان باشه یا گربه) درس بگیرم؟ چیزی که تو وجود همه موجودات به صورت غریزی هست و خودم هم به وقتش این حس رو خواهم داشت!

پس بهتره ذهنم رو از اتفاقات روزمره و هر اتفاقی که میفته خالی کنم، از هر فیلمی که می‌بینم و از هر سکانس سریال! تا ذهن سبک‌تری داشته باشم برای دریافت اطلاعات مفید تر.

به فرض که ذهنم سبک شد، حالا دنبال چه موضوعی باشم برای نوشتن؟ یعنی همینطوری موضوع‌های مختلف، خودشون بدو بدو، میان تو ذهن و فکر من و میگن ما رو بنویس؟

قطعاً اینطور نیست!

یادمه خیلی قدیم‌تر ها، برنامه هفتگی داشتم برای نوشتن، هر روز یک پست در رابطه با یک موضوع مشخص می‌نوشتم! هم واسه برنامه‌ریزی زندگیم خوب بود و هم نظم بهتری داشتم برای وبلاگ‌نویسی!

چه خوب می‌شه حالا که تصمیم گرفتم باز از اول بنویسم و باز رو به رشد باشم و باز افکارم رو به رشته تحریر در بیارم، باز دوباره، یه برنامه بچینم برای نوشتن، برای خالی کردن ذهنم با یه سازماندهی کلاسیک، به سبک خودم!

منتظر پیشنهادات شما هستم!

– – –

پی‌نوشت ۱: می‌خوام باز بنویسم، من با نوشتن آدم بهتری هستم.

پی‌نوشت ۲: همیشه نویسنده بهتری بودم نسبت به گوینده! همیشه حرفام رو راحت‌تر نوشتم تا اینکه به زبون بیارم!

پی‌نوشت ۳: شما دوست دارین چطوری بنویسین؟

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

بازگشت با معرفی سریال مسافران – Travelers

دل نوشته ها•سریال
۸ دی ۱۳۹۶ بدون دیدگاه

 

post379-0

یه مدت پیش، سروری که وبلاگم روش بود سوخت و کل اطلاعات از بین رفت، آخرین بک آپی که از وبلاگم داشتم تا پست ۳۷۴ رو داشت، در نتیجه تمامی پست های بعدی (۳۷۵، ۳۷۶، ۳۷۷ و ۳۷۸) پاک شدن. فقط می‌دونم موضوع آخرین پستی که نوشتم چی بود و بقیه پست ها رو به هیچ عنوان یادم نمیاد، فقط عکسی که برای اون پست‌ها استفاده کردم رو دارم و خب مطمئنم متن هاش هم به زودی یادم میاد، در نتیجه جای خالی شون رو حفظ کردم تا با مورد مناسب پر شود. [اسمایلی لبخند]

خیلی وقت بود دلم می‌خواست بنویسم، الآن اینقدر موضوع برای نوشتن دارم که باید برنامه‌ریزی کنم و به ترتیب همه رو بنویسم!

نوشتن باعث میشه آدم بهتری باشم، من با نوشتن بهترم!

اینقدر قصه و درس و اتفاق، که دوست دارم نوشته بشن و به خاطرم بمونن! دوست دارم نوشته بشن و به یادگار بمونن حتی!

برای خالی نبودن این پست از محتوای مفید، می‌خوام یه سریال معرفی کنم که این اواخر می‌دیدم،

post379

سریال Travelers

من از سریال‌های کمی تخیلی خیلی خوشم میاد، کلاً تصور و تخیل رو خیلی دوست دارم، هیجان و کمی هم راز و رمز که باعث بشه فکرم با سریال درگیر بشه هم همینطور.

پس اگر سلیقه مشابهی با من دارید، پیشنهاد می‌کنم سریال Traveler رو ببینید:

لینک سریال در ویکیپدیا         لینک سریال در IMDB

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه
صفحه 1 of 212»

دسته‌بندی‌های ویژه

  • آن روی مهاجرت
  • مهاجرت به آلمان
  • مهاجرت کهکشانی
  • سفرنامه
  • گردشگری

نوشته‌های تازه

  • آنچه گذشت – ۲۰۲۲
  • ۹ آذر ۱۴۰۱ – شد ۴ سال
  • خارجِ خوب
  • در جستجوی انگیزه برای نوشتن
  • چالش های مهاجرت از بعد عاطفی یا غم غربت به روایت ساده

دسته‌ها

  • آن روی مهاجرت (۱۰۵)
    • چالش‌های مهاجرت (۱۰)
    • زندگی در آلمان (۱۴)
    • کاریابی (۶)
    • گاه‌شمار مهاجرت (۲۶)
    • مهاجرت به آلمان (۲۵)
    • مهاجرت کهکشانی (۱۹)
    • یادگیری زبان (۲)
  • دل نوشته ها (۳۰۴)
    • آشپزی (۴)
    • اندوه‌نامه‌ها (۷)
    • چالش – ۳۰ روز وبلاگ‌نویسی (۶)
    • داستان‌نویسی (۲)
    • نوشتن (۸)
  • سفرنامه (۴۷)
    • رستوران (۶)
  • علم و فناوری (۱۳۰)
    • اپلیکیشن (۹)
    • بازاریابی (۵)
      • شبکه های اجتماعی (۲)
    • پژوهش (۲)
    • دنیای استارتاپ‌ها (۲۵)
      • استارتاپ گرایند (۱)
      • استارتاپ‌ویکند (۱۵)
      • ماشین استارتاپ ناب (۷)
    • کارگاه تخصصی (۲)
    • معرفی سایت (۵۰)
    • نرم افزار (۱۸)
    • همایش (۳)
  • کتاب و کتاب‌خوانی (۵)
  • گردشگری (۴۳)
    • شیراز (۲۸)
  • مطالب عمومی (۶۵)
    • سلامت (۱۶)
    • شکواییه‌ها (۲)
  • هنری (۱۲۴)
    • سریال (۳۸)
    • سینما (۴۱)
    • شعر (۱۱)
    • موسیقی (۳۳)

بایگانی

  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • آذر ۱۴۰۱ (۱)
  • شهریور ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۳)
  • خرداد ۱۴۰۱ (۳)
  • اردیبهشت ۱۴۰۱ (۱)
  • دی ۱۴۰۰ (۳)
  • آذر ۱۴۰۰ (۲)
  • مهر ۱۴۰۰ (۳)
  • تیر ۱۴۰۰ (۱)
  • فروردین ۱۴۰۰ (۱)
  • اسفند ۱۳۹۹ (۱)
  • بهمن ۱۳۹۹ (۱)
  • آذر ۱۳۹۹ (۱)
  • آبان ۱۳۹۹ (۱)

ویدیو تازه کانال یوتیوب

https://www.youtube.com/watch?v=w68xmlP-qWc

سیده سمانه نصیحت‌کن