روزنوشت
روزنوشت
برچسب مرور
%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d9%88

بی عنوان و بی هدف بنویسم

دل نوشته ها
۱۶ فروردین ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Without Title

دیشب وقتی برگشتم خونه، اینقدر خسته بودم که پست روزانه رو فراموش کردم. و الآن روز بعد دارم می‌نویسمش و اما تاریخش رو به روز قبل تغییر می‌دم. مهم پیوستگیه واقعاً

موضوعات زیادی رو داشتم که در موردش بنویسم، اما تصمیم گرفتم Editor رو باز کنم و ذهنم رو آزاد بذارم تا از هر در و دیواری که دوست داره سخن بگه و تایپ کنه.

به ذهنتون فرصت رها شدن بدین، اینطوری به بلوغ فکری خودتون کمک بزرگی کردین.

تو فرهنگ و تربیتی که ما بزرگ شدیم، تابو و محدودیت‌های زیادی وجود داشت و داره، بعضی از ماها اونا رو پشت سر گذاشتیم و شکوندیم و غیره

اما سوال اصلی اینه:

با تابوها و محدودیت‌های ذهنی خودمون چه کردیم؟

این سوالیه که شما باید بهش جواب بدین. من تابوها و محدودیت‌های ذهنی خودم رو یکی یکی دارم پیدا می‌کنم، اونایی رو که بشه حل می‌کنم و اونایی که قدرت زیادی دارن رو مدیریت می‌کنم تا جلوی پیشرفت من رو نگیرن.

همیشه این رو یادتون باشه، به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای خودشناسی و به نظر من آدم با شناخت خودش می‌تونه تو دنیا پیشرفت کنه.

همه چیز در درون ماست. همه چیز، فقط باید استخراجش کنیم.

این روزا، من خیلی بیشتر خودم رو دوست دارم، خیلی بیشتر خودم رو باور دارم و خیلی بیشتر به خودم افتخار می‌کنم.

I’m the better version of myself

And, That’s all that matter

دنبال مقایسه خودتون با بقیه نباشین، تو پست “سرنوشت ساختنی است” هم نوشته بودم. خودم رو با خودم مقایسه می‌کنم، من از دیروز خودم جلوترم، من از ۴ ماه پیش خودم جلوترم، من از اینکه رشد کردم، عاقل‌تر شدم، بالغ‌تر شدم از همه این چیزا لذت می‌برم و خودم رو با خودم مقایسه می‌کنم.

و امروز هزار و یک دلیل دارم که به خودم افتخار کنم.

من همیشه، تو کل عمرم، دوست داشتم جمله “بهت افتخار می‌کنم” رو از عزیزترین آدم‌های زندگیم، یعنی مادرم و پدرم بشنوم. البته با حمایت بی‌دریغ‌شون این جمله رو نشون دادن، ولی هیچ‌وقت به زبون نیاوردن. این بود که همیشه یه احساس عدم رضایت توی وجودم بود.

ولی حالا، اینقدر عاقل‌تر و بالغ‌تر شدم که حس رضایت رو می‌سازم. وقتی من از خودم راضی باشم، وقتی من حس خوب داشته باشم، عزیزانم هم خوشحال خواهند بود و حس خوب از من می‌گیرند.

– – –

پی‌نوشت ۱: شاید به نظر برسه این نوشتار درهم برهم و شلخته است، ولی فقط خودم می‌دونم چه ساختار و طبقه‌بندی مرتبی تو ذهنم ساخته شده که تونستم این پست رو بنویسم.

پی‌نوشت ۲: شاید روی صحبتم بیشتر به دخترا باشه توی این جمله، خانواده‌ام اجازه نمیدن فولان کار رو انجام بدم، تابوی ذهنی شماست، ذهن شما، شما رو تنبل کرده. برای خواسته‌هاتون تلاش کنین، هیچ خانواده‌ای بد بچه‌اش رو نمی‌خواد و مطمئن باشید شما رو حمایت می‌کنن.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

روز جهانی زن vs زندگی فارغ از جنسیت

دل نوشته ها
۱۷ اسفند ۱۳۹۷ بدون دیدگاه

post425

امروز ۸ مارس، روز جهانی زن نام‌گذاری شده. این پست رو می‌خوام به سبک آنچه از دل برآید، لاجرم (و البته ایشالا) بر دل نشیند بنویسم.

من یک انسانم نه زن!

من یک انسانم فارغ از جنسیت!

من یک انسانم، فارغ از همه تابوها!

من یک انسانم، فارغ از همه کلیشه‌ها!

من یک انسانم، فارغ از همه محدودیت‌ها!

من یک انسانم، فارغ از همه بایدها و نبایدها!

….

من شاید فمنیست باشم، شاید نباشم، میگم شاید، چون هیچ‌وقت در مورد این موضوع مطالعه نکردم، پس صلاحیت ابراز نظر در موردش رو ندارم. من فقط و فقط می‌تونم از تمام چیزهایی که “گفتند: تو زنی! نمی‌توانی” و “توانستم” بگم.

شاید یکی از محرک‌های قوی توی زندگی من همیشه همین بوده، وقتی مخالفت یا محدودیتی برای انجام کاری دیدم، انگار باید حتماً به سرانجام می‌رسوندمش.

چه تو دوره دانشگاه، چه تو حوزه کاری، چه فعالیت‌های داوطلبانه و چه استقلال و چه مهاجرت.

شاید روی صحبت این پست، بیشتر به دخترها باشه، شاید هم همه. چون از نظر من تابوی جنسیت رو باید شکست. فقط این رو می‌دونم که به خاطر همه محدودیت‌های فرهنگی که ممکنه تو کشورمون باشه، شرایط برای دخترها همیشه به مراتب سخت‌تر بوده! اما، لذت رسیدن به هدف با وجود همین پستی و بلندی‌هاست.

و الا اگه قرار باشه آدم یک به دو به آخر مسیر برسه، پس کی لذت ببره؟

[اینجا باید یه پرانتز باز کنم: ممنونم از خانواده‌ام که صبوری کردن در مقابل تمام خواسته‌های تابوشکنانه من.]

من همیشه با دخترهای زیادی هم صحبت شدم در مورد همین محدودیت‌های موجود که ریشه در فرهنگ ما داره، همه بخش‌های فرهنگ ما بد نیست، ولی اگر چیزی هم به نظرتون بد میاد، اصلاحش کنید، یه جنگ نرم لازم داره.

تو زنی! نمی‌توانی!!!

برای من این عبارت فقط یک معنی داره، تنها ناتوانی وابسته به جنسیت بحث زایمان هست که زیرساخت آفرینش انسان اینطوری بوده، که البته خیلی دوست دارم با خدا بشینم چای بنوشم و ازش سوال بپرسم، یکی از سوال‌ها همینه، که خدایا، چرا؟ چون به نظر شخصی من، پایه خیلی از این تفاوت‌های اجتماعی ریشه در همین مقوله بشر داشته و هنوز هم داره.

باز تاکید می‌کنم، من دانش و مطالعه‌ای در این زمینه‌ها ندارم، صرفاً برداشت خودم رو از وقایع می‌نویسم.

تو زنی! نمی‌توانی!!!!!

من نمی‌تونم وزنه ۲۰۰ کیلویی بلند کنم؟ باشه قبول! ولی من چمدون ۴۰ کیلویی خودم رو راحت بلند می‌کنم! این ربطی به جنسیت نداره، توان بدنی من اینقدره! چه بسا زن‌های قوی هستن که تو مسابقات جهانی هم شرکت می‌کنن.

تو زنی! نمی‌توانی!!!!!!!

من نمی‌تونم راننده بشم؟ باشه قبول! رفتم کلاس، یاد گرفتم، بدون اجازه ماشین رو هم برداشتم و شد! من راننده شدم! من به همه نتوانستن‌ها پشت کردم!

تو زنی! نمی‌توانی!!!!!!!!!

من نمی‌تونم تنها زندگی کنم؟ مستقل باشم؟ باشه قبول! من تنها زندگی کردم، من و خیلی از دخترهای اطرافم، تنها زندگی کردیم! ما توانستیم! ما می‌توانیم.

تو زنی! نمی‌توانی!!!!!!!!!!!

ما انسانیم، همه ما، با توانایی‌های مختلف و متفاوت و فارغ از جنسیت! هر کسی به حد و اندازه خودش استعدادهای متفاوتی داره.

من خودم رو با دیروز خودم مقایسه می‌کنم نه با اطرافیان!

من خودم رو با اهداف خودم مقایسه می‌کنم نه با اطرافیان!

من خودم رو با آرزوهای خودم مقایسه می‌کنم نه با اطرافیان!

منِ انسان، انسانِ نوعی، خودم و توانایی‌های خودم رو می‌شناسم و در راستای اهدافم قدم برمی‌دارم.

من، منم!

فقط من!

یک شخص!

یک انسان!

یک هویت!

یک هویت مستقل!

یک هویت مستقل از جنسیت!

اگر انسان هستید و محدودیت‌های زندگی شما رو به ستوه آورده، اگر فکر می‌کنید همه مسیرها بن‌بسته، اشکالی نداره، شما پرواز رو یاد بگیرید!

– – –

و البته:

روز جهانی زن مبارک – برابرخواهانه

post425-2

– – –

پی‌نوشت: خواستن توانستن است.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

دسته‌بندی‌های ویژه

  • آن روی مهاجرت
  • مهاجرت به آلمان
  • مهاجرت کهکشانی
  • سفرنامه
  • گردشگری

نوشته‌های تازه

  • در میانه‌های ۲۰۲۳
  • استانداردهای چند گانه
  • نوشتن، بخشی مهم از وجود من!
  • آنچه گذشت – ۲۰۲۲
  • ۹ آذر ۱۴۰۱ – شد ۴ سال

دسته‌ها

  • آن روی مهاجرت (۱۰۵)
    • چالش‌های مهاجرت (۱۰)
    • زندگی در آلمان (۱۴)
    • کاریابی (۶)
    • گاه‌شمار مهاجرت (۲۶)
    • مهاجرت به آلمان (۲۵)
    • مهاجرت کهکشانی (۱۹)
    • یادگیری زبان (۲)
  • دل نوشته ها (۳۰۷)
    • آشپزی (۴)
    • اندوه‌نامه‌ها (۷)
    • چالش – ۳۰ روز وبلاگ‌نویسی (۶)
    • داستان‌نویسی (۲)
    • نوشتن (۸)
  • سفرنامه (۴۷)
    • رستوران (۶)
  • علم و فناوری (۱۳۰)
    • اپلیکیشن (۹)
    • بازاریابی (۵)
      • شبکه های اجتماعی (۲)
    • پژوهش (۲)
    • دنیای استارتاپ‌ها (۲۵)
      • استارتاپ گرایند (۱)
      • استارتاپ‌ویکند (۱۵)
      • ماشین استارتاپ ناب (۷)
    • کارگاه تخصصی (۲)
    • معرفی سایت (۵۰)
    • نرم افزار (۱۸)
    • همایش (۳)
  • کتاب و کتاب‌خوانی (۵)
  • گردشگری (۴۳)
    • شیراز (۲۸)
  • مطالب عمومی (۶۵)
    • سلامت (۱۶)
    • شکواییه‌ها (۲)
  • هنری (۱۲۴)
    • سریال (۳۸)
    • سینما (۴۱)
    • شعر (۱۱)
    • موسیقی (۳۳)

بایگانی

  • مهر ۱۴۰۲ (۱)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۱)
  • دی ۱۴۰۱ (۲)
  • آذر ۱۴۰۱ (۱)
  • شهریور ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۳)
  • خرداد ۱۴۰۱ (۳)
  • اردیبهشت ۱۴۰۱ (۱)
  • دی ۱۴۰۰ (۳)
  • آذر ۱۴۰۰ (۲)
  • مهر ۱۴۰۰ (۳)
  • تیر ۱۴۰۰ (۱)
  • فروردین ۱۴۰۰ (۱)
  • اسفند ۱۳۹۹ (۱)
  • بهمن ۱۳۹۹ (۱)

ویدیو تازه کانال یوتیوب

https://www.youtube.com/watch?v=w68xmlP-qWc

سیده سمانه نصیحت‌کن