به دنیا میایم، بزرگ میشیم، میریم مدرسه، میریم دانشگاه و … !!! همین جا صبر کنید. چرا میریم دانشگاه؟ واسه اینکه تخصصی کسب کنیم و بعدش بر اساس اون تخصص کاری پیدا کنیم. چرا میخوایم کار پیدا کنیم؟ تا از تخصصمون استفاده کنیم و واسه جامعه مفید باشیم و برای گذران زندگی هم درآمدی داشته باشیم.
این یه روند طبیعی هست که همه مردم طی میکنن. بخش عمده ای از زندگی ما آدما، به کار کردن اختصاص داره، کار میکنیم تا درآمد داشته باشیم تا بتونیم زندگی کنیم. حالا اینکه این روند درست هست یا نه، به برداشت هر کسی از زندگی خودش مرتبط میشه. نظر شخصی من این هست که کار کردن لازمه، آدم باید توی زندگی مفید باشه و به هم نوعانش خدمتی ارائه بده. یه نانوا برای بقیه مردم نان میپزه، یه فروشنده توی سوپرمارکت لوازم مورد نیاز مردم رو از کارخونه ها میگیره و توی محله عرضه میکنه، هر کدوم به نوعی خدمتی به بقیه ارائه میکنن و در ازا خدمتشون درآمد دارن.
بخش عمدهای از ساعات روزانه ما به کار میگذره. به نظر من انسان نسبت به هر لحظه اش مسئوله و هر لحظه باید از نفس کشیدنش لذت ببره، در همین راستا، باید از شغل و کارش راضی باشه و لذت ببره. شغل باید طوری باشه که به اندوختههای آدم اضافه کنه و راهی برای پیشرفت و رشد مغز پیش روی آدم بذاره. واسه انجامش آدم نیازمند یادگیری مطالب جدید باشه و کار روتین نباشه. شغل باید طوری باشه که از انجام جز به جزئش لذت ببریم و از اینکه کارمون این هست لذت ببریم.
من جز اون دسته افرادی هستم که از کارم راضی نیستم، چون به معلومات چیزی اضافه نمیشه و کار جدیدی یاد نمیگیرم و متاسفانه اعصاب خردی زیاد داره کارم. یه شغل پروژه ای هست که نه قراردادی داره نه تعهد خدمتی، هر زمان بخوام میتونم دست از کار بکشم اما اولین موضوع وجدان کاری هست که اجازه نمیده میانه راه کار رو ول کنم و موضوع مهم دیگه بحث حقوقش هست که چون منبع درآمد ثابت دیگه ای ندارم، نمیتونم راحت کارم رو ول کنم. اما واقعیتش این هست که دلم میخواد هر چه زودتر پروژه تموم بشه و بتونم با آرامش به کارایی که خودم بهشون علاقه دارم بپردازم.
این نوشته رو نوشتم تا به همه کسایی که وبلاگم رو میخونن بگم که شما در مقابل شادی و لذت زندگی تون در هر لحظه و ثانیه مسئولید، دنبال درس و تخصص و شغلی باشید که از انجام دادنش لذت ببرید.
۳۵ روز پیش بود که به خاطر خراب شدن لپتاپ، ناچار به خرید لپتاپ جدید شدم که در پست لنیا در مورد خرید و نکتههای خرید نوشته بودم. من همیشه از یه فروشگاه مشخص در پی سی سنتر خرید میکردم و هیچ وقت جای جدید نمیرفتم. برای خرید لپ تاپ جدید، تمام فروشگاههای مرکز کامپیوتر پارس رو گشتم تا بالاخره با توجه به تجارب روز، تونستم یه فروشگاه جدید رو برای خرید انتخاب کنم. از اونجاییکه از خریدم راضی بودم، تصمیم گرفتم برای تعمیر، لپتاپ قدیمی رو به بخش فنی همون فروشگاه بدم تا مشکلش حل شه. این مورد اول بود.
مورد دوم، تجربه کاربری من در این فروشگاه موقع خرید لذت بخش بود، احترامی که بهم گذاشتن و حتی اینکه فروشگاه رو بیشتر از معمول باز نگه داشتن تا همون شب سیستم من رو بهم تحویل بدن. سیستم من ۲ ماه گارانتی تعویض کامل، ۱ سال گارانتی تعویض سختافزار و دو سال گارانتی نرمافزار داره. این فیچرها برای من به نظر خوب میومد. درسته واسه مباحث نرمافزاری شاید هیچوقت استفاده نکنم از گارانتی، ولی اگر کاربری بودم که با لپتاپ و این موارد آشنایی نداشتم، ۲ سال گارانتی واقعاً رقم بالایی هست.
در تاریخ ۱۷ مهر لپتاپ قدیمی رو بهشون تحویل دادم تا عیبیابی بشه، قرار بود بهم خبر بدن که چه عیبی داره، چون نمیخواستم هیچ قطعهای از سیستم تغییر کنه. از اونجاییکه حسابی درگیر برگزاری استارتاپویکند بودم و تو این مدت نیازی به لپتاپ حس نمیشد، هفتهای یک بار تماس میگرفتم واسه پیگیری تعمیرش. تا هفته گذشته که دیگه لپتاپ مورد نیاز بود و تماس گرفتم و هر بار گفتن تا فردا بهتون تحویل میدیم. گذشت و گذشت تا اینکه امروز رفتم فروشگاه و اینقدر ایستادم تا لپتاپم رو بهم تحویل دادن.
(۱- پنجشنبه گذشته بالاخره زنگ زدن گفتن داشتیم رو لپتاپتون کار میکردیم شارژش تموم شده و شارژرش رو بیارین، روز گذشته شارژر رو بردم و منتظر بودم لپتاپ رو بهم بدن، دیدم لپتاپ کاملاً باز هست و همه سختافزاراش بیرون. برام سوال پیش اومد چطوری داشتن باهاش کار میکردن که شارژش تموم شده، شاید من واقعاً تعمیرات بلد نیستم.
۲- لپتاپ جدیدی که ازشون خریدم و ویندوز ۸ روش نصب کردن به صورت کاملاً یهویی بعد از ۳۴ روز deactive شد. همونطور که میدونید دورههای trial نرمافزارها ۳۰ روزه هست و اگر قرار به دی اکتیو شدن باشه، بعد از ۳۰ روز اتفاق میفته نه ۳۴ روز. خب این مشکل رو میذارم به حساب عدم رعایت کپی رایت از جانب خودم، میپذیرم که باید ویندوز اصلی میخریدم و طبیعی بود این اتفاق، اما اتفاق بدی که افتاد بعد از اینکه فلش رو به لپتاپ من نصب کردن تا آفیس ۲۰۱۳ رو اکتیو کنن، سیستم به طور کامل ویروسی شد و خیلی راحت گفتن طبیعیه فلش ویروس داشته باشه و همون ابتدا سعی نکردن از این امر اجتناب کنن.)
خب، پرانتز باز و بسته. امروز بالاخره رفتم و لپتاپ رو تحویل گرفتم در شرایطی که یکی از چیپهای ماتربورد رو تغییر داده بودن اون هم وقتی من گفته بودم نمیخوام هیچ سختافزاریش تغییر داده بشه و مشکل سیستم حل نشده بود. لپتاپ جدید رو هم که گذاشتم ویروساش رو پاک کنن، مسئول بخش فنی حتی در پیدا کردن ویندوز دیفندر هم به حدی ضعف نشون داد که شاکی شدم. خودم خیلی بیشتر بلد بودم. (این رو هم اضافه کنم، چند باری که رفته بودم اونجا، چه روز خرید، چه روز تحویل لپتاپ قدیمی، به خاطر ضعف اطلاعات بخش فنی شون من چند تا از مشتری هاشون رو کمک کردم مشکلشون حل بشه.) به هر صورت مشکل هیچکدوم از لپتاپها حل نشد و به همین خاطر هزینهای از من نگرفتن. جز اینکه ۱ ماه زمان من برای دادن لپتاپ به تعمیرگاه دیگه از دست رفت.
تمام این تجربه رو بیان کردم که به این قسمت برسم:
تجربه کاربری من از فروشگاهی که خرید ازش برام لذتبخش بود، به خاطر گارانتی و بخش فنی و تعمیرات، به حس بدی تبدیل شد که دیگه حتی حاضر نیستم از گارانتی تعویض کامل دستگاه استفاده کنم. تجربه کاربری، فقط واسه وبسایتها نیست، اصول ارتباط با مشتری یکی از اصول مهم در پیشرفت کسب و کار هست. اگر فروشندهای نتونه مشتری قدیمی رو حفظ کنه، هیچوقت نمیتونه موفق باشه. شاید دو هفته اول بعد از خرید، اگر کسی میخواست لپتاپ بخره این فروشگاه رو بهش معرفی میکردم، اما الآن بعد از این تجربه کاربری “فاجعهانگیز” هیچوقت این فروشگاه رو معرفی نمیکنم.
– – –
پینوشت:
وقتی به یه فروشگاه اعتماد کردین، وقتی تجربه کاربریتون از یه فروشگاه اونقدر خوب و لذتبخش بود که یک نانو ذره هم بهش شک نداشتین، دنبال فروشگاه جدید نرین، حتی اگه کالای مورد نظر شما رو نداشتن، ازشون بخواید که براتون تهیه کنن، اینطوری تجربه کاربری بهتری خواهید داشت. هزینه پیدا کردن یه محل جدید و اعتماد به یه فروشنده جدید، خیلی بالاست. ممکنه دچار ضرری مشابه ضرر من بشید.
دیروز بعد از حدود 10 روز، رانندگی کردم. لذت رانندگی و پشت ماشین نشستن اون هم بعد از یک سوم ماه، واسه من که به شدت به اتومبیل وابسته هستم اونقدر زیاد بود که دچار شعف شده بودم. در حین این احساس شعف و خوشحالی، یه موضوعی به ذهنم خطور کرد که باعث شد در موردش بنویسم.
دنیای امروزه ما با دنیای نسل قدیم خیلی فرق داره:
ما سوار ماشین شدن رو به پیاده روی ترجیح میدیم.
ما نان ماشینی رو به نان تنوری ترجیح میدیم.
ما غذاهای ماشینی رو به غذای خونگی ترجیح میدیم. (فست فود و … )
ما بازی ماشینی رو به بازی حضوری و فیزیکی ترجیح میدیم. (بازیهای کامپیوتری)
ما ارتباط ماشینی رو به صحبت حضوری ترجیح میدیم. (ایمیل و اسمس و چت و …)
ما زندگی ماشینی رو به زندگی واقعی ترجیح میدیم. (زندگی مبتنی بر وب و شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی)
ما آدمایی هستیم وابسته به ماشین. اگه روزی فناوری رو ازمون بگیرن، مثل این میمونه که یکی از اعضای حیاتی وجودمون رو ازمون بگیرن و همین “ماشین” شکافی است عمیق بین نسل قدیم و جدید. نسلی به فاصله سنی 20 سال و فاصله واقعی یک قرن.
دسترسی سریع
آخرین نوشتهها
دستهبندی نوشتهها
- آرشیو (۲۳۸)
- تجربیات مهاجرت (۱۰۷)
- دل نوشته ها (۲۶۶)
- فعالیتهای جانبی (۱۸۵)
- آشپزی (۴)
- فیلم و سریال (۷۸)
- کتاب و کتابخوانی (۵)
- گردشگری (۸۸)
- نویسندگی (۱۰)