گاهشماری دیگر
سلام
وقتی وارد این خونه شدم و زندگی رو با یه خانواده آلمانی شروع کردم، زمین تو همین نقطه بود که امروز قرار داره. ۱۶ ژانویه ۲۰۱۹
یک سال از این اتفاق گذشت و چقدر زود گذشت!
انگار همین دیروز بود!
زندگی کردن با خانواده آلمانی، تو یک سال گذشته، اتفاقها و خاطرات خیلی خوبی رو برای من رقم زده.
مثل سینی تولد که برام حاضر کرده بودن و صبح که بیدار شدم و رفتم تو آشپرخونه دیدمش. کیک و شمع و هدیه. اینقدر ذوقزده بودم و باورم نمیشد که این همه محبت داشته باشن.
خیلی وقتا باهاشون صبحونه خوردم و از مصاحبت باهاشون لذت بردم، با اینکه اوایل حتی یک کلمه آلمانی هم نمیفهمیدم.
با بچههاشون بولینگ رفتم، اینکه من رو تو جمع خودشون قبول کردن و با دوستاشون بیرون بردن.
همراهشون به چند تا جشن و بازارچه تابستونی تو کلیسا رفتم و چقدر برنامههای شاد و مفرحی داشتن.
وقتی مهمون داشتم چقدر خوشبرخورد بودن و به مهمونهام هم هدیه دادن. (البته مهمونهای دوستداشتنیام هم کلی سوغاتی از ایران براشون آورده بودن، زعفران و پسته و گز و کلی چیزای دیگه که یادم رفته)
همه حرفایی که در مورد آلمانیها شنیدین که خیلی سرد و بیمحبتن، من که ندیدم.
خانوادهای که من باهاشون زندگی میکنم، بینهایت خونگرم و مهربونن. هر کمکی لازم داشته باشم دریغ نمیکنن، واسه کارا اداری یا نامه که دریافت میکنم کمکم میکنن.
تو یاد گرفتن زبان آلمانی بهم کمک میکنن و واقعاً کمک بزرگیه.
همین که تصور کنید بخشی از خونه و زندگیشون رو با یک غریبه که حتی همزبونشون هم نیست شریک شدن.
این اتفاق، یکی از بزرگترین شانسهای من بعد از مهاجرت بود.
خدا رو شکر.
یک دیدگاه بگذارید