رویا
چند وقت پیش تجربه هم صحبتی با یک فردی رو داشتم که برای پروژهاش با افراد مختلف در مورد آرزها و حس خوب مصاحبه میکرد. اینکه چه چیزی در پایان روز باعث میشه فرد حس کنه اون روز، روز خوبی داشته.
اینکه آدم تلاش کنه از خودش، چیزهایی که خوشحالش میکنن و آرزوهاش بگه، کار سختیه، اول از همه اینکه باید به شناخت خیلی خوبی به خود و “خویشتن خویش” رسیده باشیم و دوم اینکه درجه کمی از برونگرایی رو داشته باشیم.
سوالی که پیش میاد اینه: چقدر خودتون رو میشناسید؟ خود واقعی! نه کسی که از بیرون دیده میشه! باطن بیشتر اوقات با ظاهر خیلی فرق داره.
بیشتر ما به مناسبات فرهنگی و عرف و غیره، خیلی از وجود واقعیمون رو پنهان میکنیم. به گفتهای، نقاب داریم. مثالهای خیلی زیادی میشه زد و همه ما تو جامعه کمابیش درگیر این مناسبات فرهنگی هستیم.
شاید مهمترین نکته این باشه که آدمی با خودش به صلح برسه و با “خویشتن خویش” آشتی کنه، آدمی خودش رو بشناسه، تواناییهاش رو کشف کنه، آرزوها و اهدافش رو بشناسه و قدم برداره.
صلح قشنگیه.
نوشتهها همیشه توی ذهن یه شکل دیگه هستن، آدم وقتی دست به قلم / کیبورد میشه، رشته افکار دستخوش تغییرات زیادی میشن و حرفای ذهن با حرفای تایپ شده گاهی زمین تا آسمون و گاهی کمی فرق میکنن و این هم زاده همون مناسبات و تعارفاته!
عنوان متن رویاست، پس باید از رویا بنویسم. تا حالا فکر کردین رویای شما چیه؟ البته اینجا منظور از رویا، رویای شیرین شبانه نیست. آرزو و آمال بزرگی که در سر داریم.
اون مدینه فاضله ذهن شما چه شکلیه؟ چند نفر رو در بر میگیره؟ محدود شده به عزیزانتون یا رویاهای بزرگتری برای همه مردم دارین؟
وقتی نوجوون بودم، مدینه فاضلهای توی ذهنم بود که فکر میکردم خیلی فوقالعاده باشه، به مرور زمان که بزرگتر شدم و شرایط رو دیدم، متوجه شدم اجرا شدن مدینه فاضله ذهن من، ایدهآلگرایانه است و شاید حتی نشه! ولی هنوز تو ذهنم مونده و سعی میکنم بازبینیاش کنم و حداقل چند قدمی به سمتش حرکت کنم.
به مرور زمان، اهداف آدم تغییر میکنه، رویاها هم پختهتر میشن. بزرگ شدن و دنیا دیدهتر شدن و حضور در جامعه، بزرگترین درسهای زندگی رو به آدم میده، چه بهتر که هر چه زودتر از حباب ذهنمون خارج بشیم و اجتماع واقعی رو ببینیم.
خلاصه بگم:
چقدر خودتون رو میشناسید؟
– – –
پینوشت ۱: تمامی این نوشتهها، نظرات شخصی من هستن، گاهی با مطالعه و گاهی با مشاهده و گاهی هم با تفکر بدست اومدن، هیچ لزومی نداره نتیجهگیریهای فردی من که بر اساس معیارهای شخصی منه، برای فرد دیگه درست باشه.
پینوشت ۲: خوندن و شنیدن همه نظرات و تفکرها، فقط برای دیدن دیدگاههای دیگه مناسبه، اما در نهایت، آدمی باید خودش با خودش فکر کنه و بر اساس تجربیات و مشاهدات خودش به نتیجه مطلوب و مناسب برای خودش برسه.
پینوشت ۳: شاید باید عنوان پست رو چیز دیگهای میذاشتم، ولی خب “رویا” عنوانی بود که جرقه شروع نوشتن شد.
پینوشت ۴: آهنگ مناسبتی برای این پست : سارا نایینی – دل یار
یک دیدگاه بگذارید