فرهنگ رانندگی یا عصبانیت لحظه ای
دو شب پیش یه مسیر خیلی کوتاهی رو با ماشین رفتم و برگشتم، تو این مسیر یه چراغ راهنمایی هست که وقتی من بهش رسیدم سبز بود و ۱۰ ثانیه از زمانش مونده بود. یه تاکسی جلو من بود و ما داشتیم راه خودمون رو میرفتیم.
در همین حین، از طرف راست که چراغ قرمز بود، یه ماشین با سرعت اومد جلو این تاکسی و خلاف کرد و چراغ قرمز رو رد کرد و راننده تاکسی که جلو من بود ایستاد و دستش رو گذاشت رو بوق و ول نمیکرد
اون ماشین فکر کنم دیگه رسیده بود به مقصدش حتی و ۱۰ ثانیه زمان چراغ سبز ما هم داشت تموم میشد و این بنده خدا همینطوری داشت بوق میزد، اما اون راننده خلافکار بی توجه رفت
حالا خدا رو شکر سرعت تاکسی کم بود و تصادفی اتفاق نیفتاد
اینا رو تعریف کردم که به تفکرات بعدش برسم
خب تو این خاطره، دو تا مسئله بود
یکی راننده ای که خلاف کرد و دومی راننده ای که حقش خورده شده بود اما نتونست صبوری به خرج بده و باید حتماً به نوعی عصبانیتش رو خالی میکرد
در مورد راننده ای که خلاف کرد نمیخوام چیزی بگم، در پست های بعدی قصد دارم مطلب در مورد خلاف در رانندگی بنویسم، پس فعلاً ازش میگذرم
خب بریم سراغ راننده تاکسی، ساعت حدود ۹ شب خسته داره به هر حال میره یا سمت خونه اش یا هنوز مسافر داره، به نظر من نه فقط راننده های تاکسی بلکه بقیه حق دارن تو یه جو آروم رانندگی کنن، خب آخر شب یکی اینطوری بپیچه جلو این بنده خدا و ایشون عصبانی بشن هم رو رانندگیش تاثیر میذاره هم رو رفتارش با مسافر و هم رفتارش با خانواده
چیزی که هست و من تو این چند سالی که رانندگی میکنم بهش رسیدم اینه که یه وقتایی و یه جاهایی باید صبوری کرد، مخصوصاً واسه من که دخترم و به خاطر جنسیتم خیلی ها به راحتی میپیچن جلوم و معمولاً هم حرفای زشتی میشنوم
اما خب اگه بخوام اجازه بدم خلاف و رفتار بقیه توجه کنم و اجازه بدم رو روحیه ام تاثیر بذاره خب چیزی از اعصاب آدم نمیمونه
گرچه خیلی بهتر میشه اگه همه به حقوق دیگری احترام بذارن و مسبب ناراحتی اعصاب هم نشن، ولی گاهی صبوری بهتره
ممنون خیلی کمک کرد.