زندگی با زبان دوم
سلام
این پست، همونقدر که در دستهبندی چالشهای مهاجرت قرار میگیره، در همون حد هم دلنوشته است. پس لطفاً متن خودمونیش رو پذیرا باشید.
کار کردن به زبان دوم، روزای اول خیلی ساده به نظر میرسید، اما به صورت عجیبی روز به روز داره سختتر میشه، یا شاید هم بیشتر شدن مسئولیتها باعث شده که سختتر به نظر برسه. یا شاید هم ورود زبان سوم به قصه، پیچیدگیهای واحد زبان مغز رو بیشتر کرده. شاید هم سختیهای مهاجرت و دوری روز به روز داره سنگینتر میشه! بالاخره عوامل زیادی درگیرن با این قضیه!
چند وقت پیش، همکارم دفتری که نوتهام رو مینویسم دید و ازم پرسید نوتهای شخصیات رو هم به انگلیسی مینویسی؟ به نظرش هر کسی نوتهای شخصیاش رو به زبان مادری مینویسه. اما برای من چند وقتی هست که زبان انگلیسی، اولین زبانی شده که باهاش فکر میکنم. قبلاً هم در این مورد به عنوان یک تجربه عجیب نوشته بودم.
خیلی این موضوع برام جالب شد، اینکه بتونم یه تحقیقی انجام بدم در مورد اینکه افرادی که در کشوری که زبانش با زبان مادریشون متفاوته کار میکنن، نوتهاشون رو به چه زبانی مینویسن. زبانی که باهاش کار میکنن یا زبان مادریشون.
خب حالا برگردم سر موضوع نوشته: زندگی با زبان دوم
البته برای من ترکیبی عجیبتر داره: زندگی و کار کردن با زبان دوم، یادگیری زبان سوم و تلاش برای به کارگیری زبان سوم در کار و زندگی
روزای اول فکر نمیکردم این قضیه اینقدر پیچیده بشه که یه وقتایی برای گفتن یک جمله، هر بخشش رو به یک زبان بگم. یه بخش انگلیسی، یه بخش آلمانی و کلماتی که انگلیسیاش رو هم بلد نیستم فارسیش میاد تو ذهنم و در نهایت میگم
I don’t know the word either in English or Deutsch
یا اینکه با کمک گوگل ترنزلیت معادل انگلیسی و آلمانی کلمه رو پیدا میکنم.
شاید یکی از چیزایی که در مورد مهاجرت چالش به حساب بیاد، همین باشه، کار کردن به زبانی غیر از زبان مادری. یه وقتایی وسط روز دلم میخواد برم با یکی فارسی حرف بزنم، یه وقتایی برای توضیح دادن کاری، کلمه کم میارم و به خودم میگم کاش میتونستم منظورم رو به انگلیسی برسونم، واقعاً یه وقتایی غیرممکن میشه.
اگر شغل و تخصص شما هر گونه ارتباطی با نوشتن داره، خیلی مقاله انگلیسی (زبان کشور مقصد) بخونید و خیلی متن انگلیسی (زبان کشور مقصد) بنویسید.
پایان پیام.
یک دیدگاه بگذارید