معاشرت صوتی غیرحضوری
سلام
دو روز پیش در پست دستبند هوشمند، در مورد میزان “عدم” علاقه به تماس تلفنی نوشتم. کلیتر بگم،
معاشرت صوتی غیر حضوری
خب این یعنی چی؟ پیام صوتی و تماس تلفنی. تماس ویدیویی از این قاعده مستثنی است به شرطی که با خانواده و عزیزان ثبت شده در قلب و خاطر باشه.
حالت استثنای بعدی هم تماسهای تلفنی لازم هستن. مثلاً دوستی سوال واجبی داره که نمیتونه منتظر پیام در تلگرام باشه. بالاخره آدم همیشه هم به اینترنت دسترسی نداره که، حتی در قرن ۲۱ و حتی در بلاد “نیمه کفر*”
من میگم وقتی میشه چت کرد (نوشتاری) چرا مکالمه اصلاً؟
گفتن و حرف زدن چون آب روده، جاری میشه و از دست میره. وقتی مکالمه طولانی باشه، آدم فراموش میکنه شخص مقابل چی گفته. نوشتن فرصت فکر کردن بیشتری به آدم میده. آدم میتونه جملههای سنجیدهتری بگه، بیشتر فکر کنه و گاهی حتی شاید لازم باشه برای جواب یک سوال آدم جستجو (گوگل) کنه و بتونه از جوابش مطمئن بشه.
حتی دیجیاتو در مورد این فوبیای مدرن نوشته.
در ادامه، میخوام از پیام صوتی بگم. فرض کنین یک نفری که نه میشناسیدش و نه تا حالا دیدینش، نه هیچ تصوری ازش دارین، برای شما پیام صوتی ارسال میکنه، در بهترین حالت تلگرام و در بدترین حالت اینستاگرام! (کاش اینستاگرام دیگه این قابلیت رو اضافه نمیکرد)
من وقتی کسی رو نشناسم و باهاش برخوردهای اجتماعی نداشته باشم، مکالمه تلفنی جز شکنجههای عالم برام محسوب میشه، حالا فرض کنین این آدم غریبه پیام صوتی بفرسته! شکنجه در شکنجه!
یکی داره بی وقفه بدون توجه به تاثیر حرفاش و بدون توجه به نیاز به پاسخ در لحظه، پیام صوتی طولانی برای شما میفرسته. شما نه طرف رو میبینید، نه زبان بدنش رو میتونین تصور کنین، یه سری جملاتی با حالت صورت (Facial Expression) قابل درک میشن و سایر مشکلات. بله، میدونم میشه پیام صوتی رو Pause کرد و جواب داد و دوباره ادامه داد. اما من حتی دوست ندارم صدای آدمی که نمیبینمش رو بشنوم! (خدایا ممنونم بهم چشم و قدرت بینایی دادی)
پیام صوتی بیش از ۳۰ ثانیه قطعاً یکی از عذابهای جهنمه.
اینجا شاید لازم باشه یه نکتهای رو بگم که بالاتر هم گفتم. خانواده درجه ۱ از تمامی این مشکلات مبرا هستن. (برای من) دیده و شنیده شده که بعضی افراد کلاً با مکالمه تلفنی مشکل دارن.
این مقاله رو حتماً بخونید، خیلی جالب بود:
برای کسانی که اضطراب اجتماعی دارند، تماس تلفنی گرفتن یک مدل تعاملی است که باعث خودآگاهی و ترس شدید از قضاوت و یا نقد شدن ایجاد می کند. حتی یک واژه هم برای این ترس وجود دارد به نام «فوبیای تماس تلفنی» که ترس مردم از صحبت کردن پشت تلفن را توصیف می کند.
گاهی اوقات، درست مثل دیگر فوبیاها، فوبیای تماس تلفنی هم می تواند ناشی از یک تجربه تلخ و بد باشد، مثل شنیدن یک خبر ناگوار از طریق تلفن.
خب، این جمله آخر، یکی از دلایل بعدی برای بیزاری من از تلفنه. ما هفت سال، هر یکشنبه، ارتباط تلفنی داشتیم با عمهام که آمریکا بودن و فوت کردن. اینکه کل ارتباطت با یک عزیز، از طریق تلفن باشه و یک دفعه خبر فوتش رو بشنوی و حتی فرصت دیدنش برای آخرین بار رو نداشته باشی، باعث بیزاری میشه.
فکر میکنم بعد از مهاجرت هم، این قضیه به مراتب شدیدتر شده، وقتی یک ساعت نامتعارف تماس تلفنی یا پیامی از سمت خانواده دارم، تا مرز سکته یا به قول خارجیا Panic Attack پیش میرم.
و در نهایت اینکه، تا وقتی میشه چت کرد، چرا مکالمه؟
– – –
* آمریکا میشه بلاد کفر، آلمان چون وسط راهه، میشه بلاد نیمه کفر!
– – –
پینوشت: از اینکه برای من پیام صوتی نمیفرستید بینهایت سپاسگزارم.
یک دیدگاه بگذارید