شرافت vs خجالت

weight

در مسير يه پل عابر پياده اون وسط وسط نشسته بود، يه وزنه خيلي قديمي که هر طرفش پاره شده بود گذاشته بود جلوش، تو اون گرماي ظهر صورتش رو کامل با کلاه کاپشنش پوشونده بود.

جسمم رد شد، روحم همون‌جا، همون بالاي پل عابر پياده ايستاده و داره با خجالت و شرمساري نگاهش مي‌کنه. خجالت اينکه چرا کاري ازم بر نمياد که مردي براي حفظ شرافتش و سير کردن خانواده‌اش ناچار نشه تو اون گرما اينطوري صورتش رو بپوشونه.

کاش دنيا آباد بشه.

کاش ….

 

اشتراک گذاری: