تعهد
یکی از دوستان مطلبی در مورد تعهد نوشته بود که باعث شد من کمی در فکر فرو برم و متنی رو که مدتها پیش میخواستم در همین راستا بنویسم رو بنویسم.
شاید به نظر برسه تعهد یک پیمان دو طرفه است. به نظر من تعهد بین یک شخص و مورد ثالثی ایجاد میشه که این مورد ثالث خود فرد، شخص دیگر، خانواده، اجتماع بزرگتر یا یک ارزش هست. حالا اینکه این دستهبندی تعهد چه اولویتهایی دارن در کشورها و فرهنگهای مختلف متفاوت هست.
در کشوری مثل ژاپن این ترتیب به صورت: تعهد به کشور، تعهد به استان، تعهد به شهر و تعهد به خانواده هست. شاید اینکه تعهد به جامعه اولویت اول هست باعث شده که ژاپن یک کشور پیشرفته باشه. در فرهنگ ما، ابتدا تعهد به خانواده و بعد تعهد به جامعه رواج داره که همین تعهد به خانواده است که باعث میشه خانواده رو به پیشرفت جامعه و شایسته سالاری ارجح بدونیم. همه ما افرادی هستیم که منافع خود و خانواده رو به منافع عموم ترجیح میدیم و این ریشه در فرهنگ و تربیت ما داره.
موضوع صحبت اولویتها نیست. چیزی که میخواستم در موردش صحبت کنم، خود تعهد هست. به نظر من، تعهد یک پیمان ذاتی و درونی هست و تنها نوع تعهدی که باعث پیشرفت شخص، خوشبختی و پیشبرد جامعه میشه، تعهد به ارزشهای انسانیت و شرافت هست. اگر هر فردی به انسانیت و شرافت متعهد باشه، با وجدان کارش رو انجام میده، در مقابل خانواده اش مسئولیت پذیر هست، در مقابل جامعه مسئولیت پذیر هست و تلاش میکنه با وزنه تعادل انسانیت همه رو به تعالی برسونه.
پس سعی کنیم به انسانیت و شرافت متعهد باشیم.
تعهد به انسانیت و شرافت رو خیلی خوب اومدی
میدونی چرا انطور میگم؟
شاید جالب باشه بدونی چرخه ای که برای تعهد در ژاپن نوشتی در آمریکا برعکسه
نکته همینجاست
که بین تعهد به کشور و خانواده یک ارتباط دو طرفه برقراره
یکی اگر لنگ بزنه اون یکی هم به مرور خراب میشه
ایده آل اینه که آدم تعهد به خانواده رو در راستای تعهد به سرزمین و مردم خودش بدونه
در غیر اینصورت جامعه دو حالت بیشتر پیدا نمیکنه :
1- صنعتی با بنیان های خانواده از هم پاشیده
2- کشوری با وضعیت بحرانی که خانواده هاش بچه های رو طوری تربیت میکنن که منافع خودشون رو اولویت بدن
موفق باشی، سربلند و همچنان توانا در نویسندگی