سلام
(عکس تزیینی است و از اینترنت گرفته شده. جشنی نیست)
نوشتن این پست، تو شرایطی که همه مون ازش خبر داریم، یکی از سخت ترین نوشته هاست. اما نوشتن مثل یک عضو حیاتی از بدن من، کاربردش همین مواقع شدیدتر و بیشتر می شه.
می نویسم تا افکارم مرتب بشه. می نویسم تا فکرم و ذهنم از این حال آشفتگی در بیاد. می نویسم که در آینده مسیری که پشت سر گذاشتم و رشدی که داشتم رو ببینم و یادم بمونه سختی ای نبوده که از پسش بر نیام.
آره خب انسان از أنس میاد و فراموشی. منم انسانم و فراموشکار!
طی سال های گذشته، وقتی به سالگرد می رسیدم، برای خودم کیکی و شمعی می گرفتم. انگار که دستاوردی رو جشن بگیرم. اما امسال فقط و فقط حسرت بود و بس!
بریم صفحه بعدی و قصه این ۴ سال.