۹ تیر ۱۴۰۱ – شد ۴۳ ماه – یا ۳ سال و ۷ ماه
سلام
از بچگی بهمون می گفتن سلام سلامتی میاره. کاش بیاره. کاش اینقدر سلام کنیم که ویروس کرونا دست از سرمون برداره. مریضی های دیگه راحتمون بذارن و دنیا سلامت باشه.
البته که این پست با موضوع سلامتی نیست و یه گاهشماره، مثل همه گاهشمارهای قبلی که تا مدت ها هر ماه می نوشتم، اما از یه جایی کلا انگار دست و دلم به نوشتن نمی رفت، اینقدر از یه جایی زندگی سخت و عجیب شد که شاید تا همین امروز هم نمی تونستم به این فکر کنم که کاش گاهشمار بنویسم.
آخرین پست رو تو شرایط عجیبی نوشتم. سومین سالگرد مهاجرت! یکی از عجیب ترین ماهگردها و گاهشمارها. الآن که داشتم دوباره اون گاهشمار رو می خوندم، حس کردم یه قرن گذشته! ولی فقط ۷ ماه گذشته.
هر چقدر گاهشمار قبلی تلخ بود، این یکی شاده! به صورت عجیبی هم پر از آرامشه.
یادمه روزای آخر قبل از مهاجرت، یکی از آشنایان که ۲۰ سالی می شه مهاجرت کرده، بهم گفت مهاجرت فقط ۲ سال اولش سخته، بعدش درست می شه.
واسه من شد سه سال، و بعد از سه سال و ۷ ماه به یه جایی رسیدم که بگم:
آخیش!
البته که قابل ذکره هنوز کلی راه دارم تا به اون زندگی باثباتی که دنبالش هستم برسم. همیشه باید برای بدست آوردن چیزی جنگید. که این قشنگی زندگیه.
تو ۷ ماه گذشته که شغل جدیدم رو شروع کردم و ۵ ماه گذشته که به شهر جدید نقل مکان کردم، تجربه هام جنس دیگه ای پیدا کردن.
تعداد سفرهام به مراتب بیشتر شده، دقیقا یکی از چیزایی که خوشحالم میکنه. انگاری که تو سفر خوشحال ترم. اینکه امکان دورکاری هم دارم، این فرصت رو بهم میده از شهر و کشور دیگه کار کنم، لذت سفر رو بیشتر می کنه.
تو ۷ ماه گذشته، توی محل کار، بهترین و قشنگ ترین فضای کاری و آشنا شدن با هم تیمی های بی نظیری رو تجربه کردم. فضای کاملاً سالم با روحیه کار تیمی و تشویقی.
یه وقتایی اینقدر همه چیز خوب پیش می ره که فکر می کنم نکنه تمام این مدت فقط یک خواب و رویای طولانیه. هر چی هست، باهاش شادم و دوسش دارم.
اینکه بخوام این ۴۳ ماه رو تو یک جمله / عبارت خلاصه کنم:
خدا رو شکر
چرا؟
- خدا رو شکر که حمایت خدا و عزیزانم رو داشتم.
- خدا رو شکر که جنگیدم.
- خدا رو شکر که امیدم رو از دست ندادم.
- خدا رو شکر که تو لحظات سختی هم دووم آوردم.
- خدا رو شکر که تلاش کردم.
و هزاران خدا رو شکر دیگه که جاش اینجا نیست.
دلم می خواست این پست خیلی طولانی تر از این باشه، از خیلی چیزای دیگه بنویسم. ولی شاید بد نباشه صبر کنم برای ۴۵ ماهگی (۳ سال و ۹ ماهگی). عددش باحال تره :دی
پس وعده گاهشمار بعدی دو ماه آینده.
تا بعد.