۹ خرداد – شد ۱۸ ماه – یا – یک سال و ۶ ماه

سلام

امروز نهم خرداد سال ۹۹ ِه (است یا می‌باشد)! به عبارتی ۹۹/۳/۹ یعنی یه نُه؟ نَه! سه تا نُه! 

کی باورش می‌شه رسیدیم به سال ۹۹، سالی که سال بعدش می‌شه دو صفر! جوونای نسل ما شاید شنیده باشن، وقتی ساعت می‌شد ۰۰:۰۰ بهش می‌گفتن دو صفر عاشقی، حالا تصور کنید سال دیگه که تاریخ سال همیشه دو صفره! 

بگذریم البته از این حرفا، امروز ۱۸ ماهگی تغییر محل زندگیمه! عدد ۱۸ واسه من خیلی مهمه. انگار عدد مقدس زندگیمه! در اینجا تاریخ تولدم ۱۸ ام ماهی هم شده، نشون از همین تقدس عدد ۱۸ و تاثیرش تو زندگی منه! 

می‌دونم که می‌دونید شوخی می‌کنم و می‌دونید که من به تقدس عدد ۱۸، صرفاً یه نگاه خاص بودن دارم. همین و بس!

۹ خرداد سال ۹۹، واسه من ۲۹ ماه می بود و با اینکه جمعه بود، سر کار بودم! از بدی‌های خارجه انگار، جمعه‌ها هم باید کار کنی!

اما آلبوم عکس‌های گوشی، خوب یادش بود که دقیقاً یک چنین جمعه‌ای در ۳۶۵ روز پیش، سورپرایزی رفتم ایران. هیچ‌کس خبر نداشت و یه خاطره خوب و باحال ساخته شد. 

درسته که خرداد خوبی نبود و مادربزرگم فوت کردن. اما این روزای درگیر با قرنطینه کرونا، کنسل شدن سفر به ایران و کنسل شدن تمام برنامه‌ها پشت سر هم، یادآوری اون روزها و خاطره‌ها، کمک می‌کنه دلتنگی رو تاب بیارم. 

بگذریم از این همه غصه خوردن و حرص خوردن از دست کرونا که شده محور همه حرفا! 

– – – 

۱۸ ماه گذشت، باورم نمی‌شه یک سال و نیم گذشته از روزی که کل زندگیم شد ۴۹ کیلو بار و قدم گذاشتم تو دریای خروشان، شاید هم اقیانوس پرتلاطم! 

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه زندگی کردم.

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه سختی کشیدم.

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه استرس کشیدم.

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه تلاش کردم.

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه زحمت کشیدم.

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه قضاوت شدم.

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه تنها شدم.

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه یاد گرفتم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه درس پس دادم.

تو ۱۸ ماه گذشته، خیلی بیشتر از ۱۸ ماه ….

تو ۱۸ ماه گذشته، سوار قالیچه پرنده نبودم! 

تو ۱۸ ماه گذشته، مهاجرت کهکشانی رو با تمامی ابعادش تجربه کردم! 

تو ۱۸ ماه گذشته، چالش‌های مختلفی رو پشت سر گذاشتم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، یاد گرفتم با خودم خوشحال باشم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، انگیزه‌های جدید و تفریحات جدید پیدا کردم. (کانال یوتیوب و پیج اینستاگرام آشپزی)

تو ۱۸ ماه گذشته، جلسات روانشناسی رو شروع کردم و برای پیشرفت روحی خودم تلاش کردم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، مهاجرت درونی رو بیش از پیش تجربه کردم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، علی‌رغم دوری فیزیکی، به خانواده نزدیک‌تر شدم. (از نظر من هر روز حداقل یک ساعت حرف زدن، نشونه خیلی خوبیه) 

تو ۱۸ ماه گذشته، خرید اینترنتی رو یاد گرفتم [شما بخونید معتاد شدم] که برای آدمی مثل من که با جدیت با خرید اینترنتی مقابله می‌کرد، خیلی پیشرفت بزرگی بود. 

تو ۱۸ ماه گذشته، یاد گرفتم چالش‌های زیادی رو حل کنم و با خیلی از ارزش‌های شناختی اشتباه مقابله کنم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، یاد گرفتم تو یه فرهنگ دیگه، با آدم‌های مختلف ارتباط برقرار کنم و دوستای جدید پیدا کنم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، یاد گرفتم بیش از پیش قوی باشم و با قدرت به سمت آرزوهام حرکت کنم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، حوادث، وقایع و مصیبت‌هایی رو تجربه کردم که تو کل عمرم تجربه نکرده بودم. 

تو ۱۸ ماه گذشته، ….

خیلی چیزا تو این ۱۸ ماه گذشته عوض شده، شاید برای بعضی‌ها که ارتباط کمتری با من دارن، به نظر برسه من تغییر کردم، که این تغییر به خاطر شرایط و محیط زندگی ناگزیره! اما من همون آدمم، با همون ریشه با همون آرزوهای قبلی!‌ با همون روحیه قبلی و چه بسا بیش از پیش بهتر و آسوده‌تر!

شاید زندگی تو یه محیط جدید با یه فرهنگ جدید، استرس‌ها و فشارهای جدیدی رو با خودش به همراه داشته باشه و این فشار و استرس، ناخودآگاه روی آدم تاثیر بذاره! اما، داشتن امید و خیال راحت از آینده روشن، مدیریت کردن فشار و استرس رو آسون‌تر می‌کنه. 

منِ نوعی، ممکنه یه وقتایی سرم خیلی شلوغ باشه، پر از برنامه کاری و کلاس زبان و مراقبت از خود و رسیدگی به کار خونه باشم، اما بازم تمام تلاشم رو می‌کنم واسه عزیزانم وقت بذارم، کمکی ازم بر بیاد واسه بقیه انجام بدم. 

شاید یکی از تغییرات این باشه که من دیگه تعارف ندارم، یه روزایی می‌شه که حتی وقت غذا خوردن ندارم، وقتی کسی چیزی ازم بخواد، دیگه درگیر تعارف نمی‌شم، می‌تونم خیلی راحت بگم وقت ندارم. 

شاید خیلی‌ها از این جواب این تعبیر رو داشته باشن که دختره مهاجرت کرده و دیگه کلاس می‌ذاره. رفته اون سر دنیا و دیگه مملکت خودش رو یادش رفته! اما صداقت مهمه!‌ وقتی آدم زمان یا امکان یا حتی توانایی انجام کاری رو نداره، چرا به دروغ یا تعارف یا هر چیز دیگه، رفتار کنه و در نهایت هم وقت خودش و وقت طرف مقابل رو تلف کنه. 

جونم براتون بگه که، تو ۱۸ ماه گذشته من خیلی بزرگ شدم!‌ خیلی زیاد! اینقدر زیاد که خودم هم باورم نمی‌شه!

من راضی‌ام از مسیری که برای مهاجرت طی کردم،

با همه پیچ و خم‌هاش!

با همه پستی بلندی‌هاش!

با همه سختی‌هاش و خوشی‌هاش!

با همه برنامه‌ریزی شده‌ها و حوادث پیش‌بینی‌نشده‌هاش! 

به تعداد آدم‌های روی زمین، مسیر وجود داره برای رضایت از خودش و زندگیش! درسته نگفتم مسیر وجود داره برای مهاجرت، چون آدم هر تلاشی تو زندگی می‌کنه برای رضایت خودش و آرامش خودشه. 

هر طوری از خودتون رضایت دارین، همون‌طور باشین. 

چشم و هم‌چشمی و تعارف، پایه و اساس زندگی‌هامون رو ریخته به‌هم!‌ 

من مسئول زندگی خودمم و فقط من مسئولم، نه هیچ‌کسی دیگه. من مسئولم از خودم مراقبت کنم، من مسئولم به خودم رسیدگی کنم و من مسئولم مسیر رسیدن به آرزوهام رو جاده‌کشی کنم! 

سخن کوتاه باید (البته بعد از این همه حرف که زدم! [ایموجی عرق شرم]) 

شما رو اول به خودتون و بعد به خدا می‌سپارم!

شاد باشید.

سلام به ماه نوزدهم! 

اشتراک گذاری: