آیا خجالتی هستی؟
سلام
امروز یک ارائه داشتم برای همکارانم، البته به صورت ریموت و برخط، اما اینقدر بدنم عرق سرد نشسته بود که تصمیم گرفتم این پست رو بنویسم.
من خجالتیام!
برای آدمهایی که من رو میشناسن شاید این جمله و اعتراف، عجیب و غیر قابل باور باشه! اما حقیقت رو نمیشه انکار کرد!
من تو جمعهای تا ۵۰۰ نفر هم سخنرانی و ارائه داشتم، اما هنوز این حالت خجالتی که درونم مثل یک سگ شکاری وحشی، گاهی مغلوب و مهار میشه، اما قدرت این رو داره که یه وقتایی من رو به حالتهای Panic Attack هم ببره!
شاید بد نباشه این مقاله رو بخونین.
آدم وقتی خجالت میکشه، انجام دادن کارها و ابراز وجود کردن براش سخت میشه، بیان نظرات که در حد شکنجه است.
مثلاً من سر کلاس آلمانی به شدت خجالتی هستم، اینقدر آروم سوالا رو جواب میدم با اینکه همیشه جوابهام درسته، تا اینکه استاد اصرار میکنه بلندتر بگو. درسته.
یا وقتی میخوام سوال بپرسم، خیلی برام سخته، باید سوالم رو بنویسم روی کاغذ، چون تصور میکنم ممکنه استادم متوجه نشه یا کلمهای رو درست تلفظ نکنم، برای همین مینویسمش تا استادم بتونه بخونه.
مجله و سایت روانشناسی امروز (Psychology Today) کمرویی و خجالتی بودن را اینطور تعریف میکند: «احساس بد و ترسی که بعضی از آدمها در برخورد با آدمهای دیگر احساس میکنند». – چطور
چند سال پیش یه دوره “غلبه بر خجالت” (اسمش رو یادم نیست) شرکت کردم، البته تفکرم این بود که به خاطر خواهرم شرکت کنم، اما تو همون جلسه فهمیدم من خودم خیلی بیشتر خجالتیام.
اینکه خیلی تو جامعه فعال بودم و تو فعالیتهای مختلف شرکت میکردم و با آدمهای زیادی ارتباط برقرار میکردم، علتش به نوعی غلبه و پیروزی بر همون سگ شکاری وحشی درونی بود.
هر کاری که برام سخت باشه رو به سرانجام میرسونم تا نسبت به خودم احساس رضایت داشته باشم.
یه وقتایی حتی فکر میکنم همین بلاگر شدن و نوشتن، خیلی به من کمک کرده برای برقراری ارتباط، چون تو این دنیای مجازی، کسی لرزیدن صدام و دستام رو متوجه نمیشه! فقط کلماتی رو میبینه که تایپ شدن!
هر چند ارائه امروز خیلی برام سخت گذشت، اما باز هم برای ارائه دادن داوطلب میشم و سعی میکنم از این به بعد کنفرانسهای تخصصی بیشتری شرکت کنم و حتی برای سخنرانی پروپوزال بفرستم.
این نوشته نتیجهگیری و جمعبندی ندارد!
پایان پیام!
یک دیدگاه بگذارید