سفری کوتاه به فرانکفورت
دیروز فرصتی شد که چند ساعتی رو فرانکفورت باشم. تا حالا به جز فرودگاهش، جای دیگه از فرانکفورت رو ندیده بودم و این فرصت رو غنیمت شمردم و با همراهی یکی از دوستان گشتی هم در شهر زدیم.
اولین برخورد عجیب من با شهر، صبح زود وقتی از ایستگاه قطار اصلی (بانهوف) بیرون اومدم بود. چند تا خیابون اطراف، پر بود از معتاد! چند نفر هم بهم تیکه انداختن، حالا من که نفهمیدم چی گفتن، ایشالا گفتن چقدر خوشکلی مثلاً [اسمایلی / ایموجی خنده] البته فقط همون چند تا خیابون بود.
راستی، دفتر ایرانایر هم، همون روبهروی بانهوف بود.
یه مقداری هم دنبال کافه گشتم که صبحونه انگلیسی بخورم، ولی یادم اومد اینجا آلمانه نه انگلیس، پس چایی و شیرینیهای خوشمزه آلمانی خوردم.
این حضرت رو که میبینین، اسمش Frankfurt Cathedral یا کلیسای جامع بارتولومئوس مقدس هستش که قسمت اصلی کلیسا مربوط به قرن هفتم میشه و ساختنش به این شکلی که این روزا میبینیم. سال ۱۵۵۰ تموم شده و دهه ۱۹۹۰ دوباره بازسازی شده. تو خود کلیسا یه نقشه گذاشته بود با رنگهای مختلف و نشون داده بود تو چه سالی کلیسا چه اندازه بوده و بخشهای جدید چه سالهایی اضافه شدن.
قد و بالای این کلیسا هم ۹۵ متره، البته شک دارم که قد برج اینقدره یا قد کل کلیسا.
شما میدونستین با رد شدن از ۳۲۴ پله مارپیچ، چه جایزه بزرگی بهتون میدن؟ چه جایزه ای بهتر از این منظره؟
ورودی این بخش از کلیسا که بتونین ۳۲۴ پله رو رد بشین و به این منظره خوشکل برسین، ۳ یورو هستش.
باید اعتراف کنم که تا امروز فکر میکردم رودی که از فرانکفورت رد میشه راینه، ولی راین نیست، اسمش ماینه. اما امتداد این رود از شرق به غرب به راین میرسه. [حالا متوجه نشدم که از انشعاب راین هست یا رودی هست که به راین میرسه. تحقیق این موضوع با شما.]
بعد از یه پیادهروی طولانی، چی میچسبه؟ البته به جز چسب رازی، یه ناهار ژاپنی خوشمزه و هیجانانگیز! چی داریم از ماهی بهتر؟ اگه رفتین فرانکفورت، رستوران Kamon Sushi رو امتحان کنین.
البته خب اسماشون رو نمیدونم، چون از روی عکس سفارش دادم، اما براتون تعریف میکنم چی هستن.
بالا سمت راست که یه چیزی بود شبیه لوبیا و باقالی، مثل باقالی یا باقله گرمک خودمون، عالی بود. اسمش ادامامه است که خب تو منو رستوران اسمش رو چک کردم و بعدش هم گوگل کردم، بالاخره باید با اطلاعات کامل براتون بنویسم.
اون بالا وسط، یه سالادی بود که نفهمیدم چیه، شاید برگ پیازچه، شاید هم جلبک، در حد چشیدن و اینکه ببینم چیه خوردم ازش. [خب متاسفانه بعد از سرچ در منو رستوران، متوجه شدم که واقعاً جلبک بوده و من جلبک خوردم، در حدی که میتونم توانایی در خوردن جلبک رو به رزومهام اضافه کنم.]
بالا سمت چپ هم که مشخصه، برنجه. اینکه چه سسی روی برنج بود نمیدونم، هر چی بود خوشمزه بود. البته خودم هم سس سویا اضافه کردم به برنج که اصلاً ماه شده بود ماه!
سس قرمز مرکز سینی هم که سس چیلی بود که فوقالعاده خوشمزه است، هم تندی داره هم عسل و شیرینی، طعم بامزهای داره. ایران هم هست راستی.
پایین سمت راست که ماهی سوخاری خوشمزه و عالی بود، پایین وسط خربزه بود. پایین سمت چپ هم اسمش دامپلینگه (همین الآن سرچ کردم بفهمم اسمش چیه) این دامپلینگ هر چی که هست فوقالعاده خوشمزه است.
نکته قابل توجهی که موقع خوردن این غذای ژاپنی معرکه داشتم، غذاها همه سرد بودن به نسبت غذای ایرانی که ما میخوریم. من هم به شدت از غذای سرد بیزارم، ولی اینقدر این غذا با وجود سردی خوشمزه و تو دل برو بود که نگم براتون دیگه.
تجربه نیکویی بود.
واسه من آلمان یعنی تاریخ و به دور از ساختمونهای جدید و برج و آسمون خراش، تجربه من توی فرانکفورت برعکس بود. شما فقط همین عکس رو ببین، بافت تاریخی و قدیمی و یهو بافت پیشرفته انگار نیویورک و شیکاگو. البته من همین بافت قدیمی رو ترجیح میدم.
شهر اینقدر عجیب آخه؟
ولی میتونم اعتراف کنم شهر دوست داشتنیای بود، شاید به خاطر رودی به اسم Main که وسطشه و زیبایی شهر رو چند برابر کرده.
– – –
پینوشت ۱: رود ماین، ۵۲۴ کیلومتره و در آخر مسیر، به راین میپیونده.
پینوشت ۲: بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی
پینوشت ۳: ریسک کنید، مثل ریسک امتحان کردن غذاهای جدید، مثل ریسک بالا رفتن از اون همه پله با کفش پاشنهبلند.
یک دیدگاه بگذارید