مهاجرت درونی
مهاجرت فقط تغییر محل زندگی نیست، مهاجرت یه اتفاق درونیه! شاید شما توی همون اتاق و خونه پدری باشین، ولی مهاجرت کرده باشین.
با یه مقدمه کوتاه شروع کنم، پست قبل رو که داشتم مینوشتم، این جمله اول اومد توی ذهنم، اما نگهش داشتم برای پست امروز.
چرا؟
چون این قصه سر دراز دارد.
با مهاجرت کهکشانی من که آشنا هستین؟ همون اولین پستی که این قصهها رو شروع کردم، همون جا که نوشتم:
حالا مهاجرت میتونه چند صد کیلومتر باشه، میتونه چند صد هزار کیلومتر باشه. تو دنیایی که روحیه و فرهنگ اعضای خانواده با هم فرق داره، تفاوتی نداره فاصله مهاجرت چقدر باشه.
- محله به محله
- شهر به شهر
- کشور به کشور
- حتی سیاره به سیاره
- شاید هم کهکشان به کهکشان
فکر میکنم امروز، اینقدر مغزم رشد کرده که به این دستهبندی، یه دسته دیگه هم اضافه کنم.
مهاجرت درونی و مهاجرت به فرای خویشتن
حالا این یعنی چی؟
ما به دنیا میایم، بر اساس غریزه یه چیزایی رو یاد میگیرم و بر اساس محیط و آموزش یه چیزای دیگه رو اکتسابی بدست میاریم.
اما، آیا همه چیزایی که کسب کردیم، به ما کمک کردن درون خودمون رو بشناسیم؟ بفهمیم کی هستیم و بفهمیم چرا به وجود اومدیم؟ بفهمیم چرا خلق شدیم؟
مطمئنم هر کسی حداقل یک بار به این فکر کرده که هدف از آفرینش چی بوده، حتی شاید این سوال یک غریزه است که خالق تو وجود ما “برنامهنویسی” یا “برنامهریزی” کرده. بالاخره از آسمون هم نازل شده باشیم، یکی نازلمون کرده! یه خالقی وجود داره که واسه ما اسمش خداست و برای خارجیا اسمش God، حتی واسه اونایی که خورشید میپرستن، اسمش خورشید.
جواب همه این سوالها درون ماست.
دانش هم درون ماست، فقط باید پیداش کنیم و استخراجش کنیم.
و برای این کار، لازمه از درون خود مهاجرت کنیم. از درونی که با تمام محدودیتهای اکتسابی ساخته شده، به درون آزاد خود مهاجرت کنیم، به فرای خود مهاجرت کنیم.
و این شاید همون اختیاری باشه که خالقمون، همه جا گفته.
مهاجرت از محدودیتهای اکتسابی به کهکشان خودشناسی
اگر نوشتن رو دوست دارین، بنویسین، خودتون رو تعریف کنین، سدهای ذهنیتون رو بشناسین و سدها رو بشکنین، بذارین دنیای وسیع خودش رو به شما نمایان کنه.
زندگی خیلی خیلی خیلی قشنگه، فراتر از تمام معیارهای ساخته بشر. فقط کافیه از درون خود مهاجرت کنیم.
– – –
پینوشت ۱: من برای نوشتن این پست، ذهنم رو رها کردم که بره توی اعماق خودش و هر چی دوست داره استخراج کنه، اینا یافتههای منه، بر اساس سطح بلوغ فکری من، لزومی نداره برای شما هم مناسب باشه، هر کسی در مسیر خودشناسی، راه خودش رو پیدا میکنه، فقط کافیه به این باور برسین که خالقمون، خدامون، هیچ محدودیتی برای رشد ما نذاشته. اینجا میتونم به کتاب “جاناتان، مرغ دریایی” اشاره کنم حتی.
پینوشت ۲: سفر و مهاجرت به درون خویشتن و مهاجرت به فرای خویشتن رو تجربه کنین. کهکشان درونی ما عجب صفایی دارد.
پینوشت ۳: من هم توی مسیر مهاجرت خودمم. تا ابد این مهاجرت ادامه داره و آنچنان لذتی داره که مگو و مپرس، فقط باید حسش کرد.
یک دیدگاه بگذارید