آموختههای کلاس سلفژ
مطابق هر شنبه، میرسیم به بخش موسیقی. موسیقی دنیای بسیار جالب و هیجانانگیزی داره. به این فکر میکردم اگه بخوام هر هفته آلبوم موسیقی یا کتاب یا موسیقیدان معرفی کنم ممکن هست جنبه کپی و اطلاعات ساده رو پیدا کنه. امروز سر کلاس سلفژ به این فکر کردم که خیلی خوب میشه اگه درسایی که سر کلاس یاد گرفتم رو اینجا بنویسم که هم برای خودم مرور بشه هم بخش موسیقی خسته کننده نشه.
امروز سر کلاس رسیدیم به بخش دوم کتاب Sight Singing. این بخش شامل دوئتها میشه و به تعبیر استاد، توی این بخش دیگه کوک رو از پیانو نمیگیریم بلکه هدف کوک گرفتن از یه گستره صوتی دیگه هست به طوری که همه گسترههای صوتی یه گروه آکاپلا با هم ژوست باشن.
توی این بحث رسیدیم به اینکه ساز پیانو یه سری محدودیت داره که سازهای زهی و سازهای بادی چنین محدودیتی ندارن. پیانو یه صدای تعدیل شده و دقیق ارائه میده و از نظر موسیقیایی شاید به نظر برسه هیچوقت فالش نیست، اما واقعیت اینجاست که همیشه نیمپرده دقیقی که در پیانو تعریف شده، بیانکننده احساس و موزاکیلیته موجود در آهنگ نیست. اینجاست که سازهای زهی و بادی و همچنین حنجره انسان در کنار یه ارکستر وجود داره و با کوک گرفتن از همدیگه گستره صدایی رو پر میکنن.
در بین سازها، ویلن به عنوان ساز پایه شناخته شده که در 4 مدل: ویلن، ویولا، ویلن سل و کنترباس تمامی گسترههای صوتی رو پوشش میده. موقع نواختن ویلن اگر نوازنده متوجه بشه با آنتوناسیون خواننده مغایرتی هست، خیلی راحت میتونه با جابه جا کردن انگشت در حد کما، ژوست بودن رو حفظ کنه. همینطور سایر سازهای زهی مثل ستار و تار و کمانچه هم چنین قابلیتی دارن.
– – –
پینوشت:
بقیه صحبتای استاد یادم نمیاد. اینقدر این روزا فکر و ذهنم درگیر برگزاری استارتاپویکند هست که فقط از نظر فیزیکی سر کلاس هستم، تمام مدت حواسم به استارتاپویکند هست.
یک دیدگاه بگذارید