آن سالی که به خیر گذشت
آن سالی که گذشت، البته که به خیر گذشت. البته که موضوع مرتبط میشه به سال میلادی که گذشت، سال ۲۰۲۴. من هنوز بهار و تقویم ایران رو به گردش سال میشناسم، البته فقط برای نیمکره شمالی. 😁
از همین اول بریم ادامه مطلب، اینطوری خوشحالترم. 👇🏻
از اینجا شروع کنم که سال ۲۰۲۳ سال خیلی سختی بود! بگذریم ازش، چون گذشتهها گذشته! فقط یک درس بزرگ از سال ۲۰۲۳ با خودم آوردم. هدفگذاریهای یکی یکی! یعنی چی؟ دیگه چند تا هدف و فعالیت سنگین رو موازی پیش نبرم.
اوایل که مهاجرت کرده بودم، هدفگذاری میکردم که: امسال زبان رو Business Fluent یاد میگیرم، گواهینامه رو میگیرم، سه تا کشور جدید رو میبینم و اله و بله و جیمبله! زد و کووید اومد و بهم یاد داد که برنامهریزی کشکه! زندگی اینقدر که من فکر میکنم قطعیت نداره. و بعد از اون دو بار شغل جدید و شهر جدید (از سر اجبار دیگه)!
سال ۲۰۲۲ خیلی قشنگ بود، پر از انرژی و امید بودم، همه چیز بینهایت رضایتبخش بود، شغل خوب، مدیر / تیم لیدری که همیشه آرزوش رو داشتم. انرژی بالا و سفرهای متعدد حتی به کشور جدید و تمام اتفاقات شادیآفرین دیگه. با انرژی سال ۲۰۲۲ وارد ۲۰۲۳ شدم که خب محیط تغییر کرده بود! مدیر محبوبم رفته بود! بازم یادم رفته بود هیچ قطعیتی تو دنیا وجود نداره! آماده نبودم واسه محیط جدید و عوامل ناشناخته زیادی وارد بازی شدن که من برای هیچکدوم آماده نبودم. من برای محیط جدید و اتفاقات جدید آماده نبودم، چون باز عادت کردم به Comfort Zone سال ۲۰۲۲ و اتفاقهای خوبش! سال ۲۰۲۳ سخت بود! خیلی هم سخت! سال جنگ درونی و دووم آوردن در مقابل مشکلات اساسی Mental Health که البته روی سلامت فیزیکی هم تاثیر شدیدی گذاشت.
به قول خارجیا، Long story short، سال ۲۰۲۳ خلاصه شد به:
یاد گرفتم توانایی من محدوده و برای هر سال یا حداقل برای هر مدت محدود فقط یک هدف موازی با کار بذارم. سال ۲۰۲۳، امتحان زبان سطح A1 و امتحان Einbürgerungstest رو شرکت کردم و مدارکشون رو گرفتم که برای هدف سال ۲۰۲۴ آماده بشم. درخواست و دریافت اقامت دائم.
پس درس من از سال ۲۰۲۳ که با خودم آوردم ۲۰۲۴: نیاز نیست چند تا هندونه رو همزمان برداری! نه تنها یاد گرفتم توانایی من محدوده، فهمیدم نیازی نیست به خودم فشار بیارم، چون اطرافیانم اکثراً تو پروسه پاسپورت هستن، من باید یاد بگیرم من توی مسیر خودم زندگی میکنم و با کفشهای سخت خودم، قدم بر میدارم، روی کوه پر شیب زندگی خودم! با تمام چالشهای درونی که سایرین ازش اطلاع ندارن.
در کنار همه اونا باید یاد میگرفتم با این جملات هم کنار بیام:
- این همه سال آلمانی، هنوز آلمانی یاد نگرفتی؟
- این همه سال آلمانی، هنوز اقامت دائم نداری؟
- پس کی پاسپورت میگیری؟
- چقدر پسانداز داری؟
- خسته نشدی تو این خونه کوچیک؟
- پس کی خونهات رو عوض میکنی؟
و هزاران سوال مشابه دیگه که رنجی بود روی رنجهای درونی خودم، رنجی که خودم هم دائم خودم رو سرزنش میکردم. یه چیزی رو دائم به خودم میگفتم:
فولانی رو ببین، خودت کمکش کردی ویزا بگیره، حالا برای پاسپورت اقدام کرده و تو هنوز اقامت دائم رو هم نداری!
من از درون با ذهن سرزنشگر خودم درگیر بودم و در کنارش باید با حرفای سایرین هم کنار میومدم. همه اینا رو بذاریم کنار اینا:
- نارضایتی شدید از شغل، نگید چرا شغلت رو عوض نکردی، موارد بعدی رو بخونید!
- تورم عجیب آلمان و دیگه خداحافظی با پسانداز! چون با وجود ساعتها مذاکره، حقوقم رو اضافه نکردن! با جوابی که ساعتها به خاطرش توی شوک بودم: [این همون حقوقی هست که خودت امضا کردی] (نوامبر ۲۰۲۱ قرارداد رو امضا کردم و ظاهرا سال ۲۰۲۴ حق نداشتم نظرم به نوامبر ۲۰۲۱ تغییر کنه)
- پروسه اقامت دائم که بایستی ۲ الی ۳ ماه طول میکشید، تا دسامبر هیچ خبری نشد! ماهها انتظار که باید رنجها رو تحمل میکردم، چون اگر شغل رو عوض میکردم، باز پروسه طولانیتر میشد!
- رسیدیم به جایی که توی شرکت موقعیت تغییر تیم / شغل برام فراهم شد، صرفاً به چشم یه فرصت بهش نگاه کردم.
- آگوست ۲۰۲۴، از گرفتن اقامت دائم گذر کردم (به زبون خودمون، بیخیالش شدم)، چون بهم گفتن مادامی که بلوکارتت معتبره، پروندهات بررسی نمیشه. اعتبار بلوکارت: ژوئن ۲۰۲۵
- هدف ۲۰۲۴ با شکست مواجه شد. لازم بود برای هدف بعدی آماده بشم، درخواست پاسپورت. همه نیازمندیهاش رو دارم، به جز مدرک زبان B1، پس وقتشه کلاس زبان رو ادامه بدم. برای یه دوره ۶ ماهه ثبتنام کردم که برسم به B1 و بعد از اون هم برای امتحان ثبتنام کردم.
- با توجه به اینکه تصمیم گرفتم تمرکز رو بذارم روی زبان، در ادامه باید خودم رو از نظر ذهنی آماده میکردم که توی این شرکت باید بمونم، مادامی که امتحان زبان رو بدم، مدرکش رو بگیرم و برای پاسپورت درخواست بدم. حتی اگر مذاکرات فعلی در مورد حقوق جواب نده.
- شغل جدید جذابیتش کمه، ولی کاملاً روتینه و بار فکری زیادی نداره. سوپروایزر هم تا امروز ازم راضی بوده. لازم بود در کنار شغل، فعالیتهای داوطلبانهای رو پیدا کنم که بتونم یه مقدار جذابیت به شغلم اضافه کنم. چیو بیشتر از همه دوست دارم؟ برگزاری ایونت و تولد و غیره / و البته عکاسی. برنامهریزی ایونت کریسمس تیممون یکی از خوشحالکنندهترین لحظات بود برام و البته خوشحالی همکارها هم شادی مضاعف. بالاخره موفق شدم ایونتی برگزار کنم که از اول تا انتها امضای من رو داشت و خودم هم لذت ببرم از تمام مراحلش. یه SharePoint داریم که من به عنوان پاپاراتزی غیر رسمی، یه عالمه عکس اونجا گذاشتم. که همه به خاطرش خوشحالن، منم که از عکاسی لذت میبرم، هر چند استعداد خاصی هم ندارم. اون روز داشتم عکسایی که تو شرکت گرفتم رو میدیدم و از خلاقیتی که برای تزیین میز همکارها برای تولدشون داشتم لذت بردم.
(الآن که فکر میکنم، باید یه پست مجزا واسه طراحی ایونت کریسمس تیممون بنویسم، چون واقعا از لحظه لحظهاش لذت بردم). - و مجدد Long story short
بریم سراغ سالی که به خیر گذشت:
- چالشهای سال ۲۰۲۴، کمتر از ۲۰۲۳ بود، ولی بازم سخت بود. ولی به خیر گذشت.
- به نظر میاد موقعیت شغلی جدید، حس مثبتتری بهم بده! ولی سعی میکنم دوباره درگیر قطعیت نشم!
- اقامت دائمی که ماه آگوست بیخیالش شدم، اواخر دسامبر تایید شد. بالاخره!!! واقعاً غیرمنتظره بود!
- بالاخره رنگ موی مطلوبم رو پیدا کردم. بله، همین هم مثبته. از دستاوردهای ۲۰۲۴ محسوب میشه.
- تو پروسه Mental Health به دستاورد خیلی مهم صداقت با خود رسیدم. دیگه به خودم تلقین نمیکنم من خوبم، من بهتر شدم. همیشه فکر میکردم باید تو هر جلسه با روانپزشک یا روانکاو یا روانشناس، هی پیشرفت رو نشون بدم که یه وقت فکر نکنن زحمتشون هدر رفته! ولی بالاخره فهمیدم اشتباه میکردم. خلاصه که لازمه این بود که با خودم صادق باشم و دست از تلقین کردن بردارم.
- و در نهایت اینکه سال ۲۰۲۴ به خیر گذشت.
به نظرتون چه ضربالمثلهایی رو با خودم به سال ۲۰۲۵ میبرم؟ برام کامنت بذارین.
(البته که به جز “این نیز بگذرد“)
*** توضیحات عکس: یه جایی از سال ۲۰۲۳ تصمیم گرفتم که هر روز یک دلیل برای لبخند زدن رو بنویسم. و اخیرا این ۵ year diary رو پیدا کردم که هر صفحه برای ۵ سال جا داره. اینطوری هر سال میتونم ببینم سال قبل توی این روز چه چیزی باعث شده لبخند بزنم. چیزایی که مینویسم، حتی به سادگی یه قهوه خوردن تو کافه محبوبم هست. این یکی از کارهایی بود که من برای بهبود Mental Health انجام میدم و یه جورایی بهم کمک میکنه! مثل روشن کردن یه شمع کوچیک، توی یه سالن تاریک.
یک دیدگاه بگذارید