روزنوشت
روزنوشت
برچسب مرور
%d8%b1%d8%b4%d8%aa%d9%87 %d8%a7%d9%81%da%a9%d8%a7%d8%b1

مجموعه ای از کلاف های سردرگم!

دل نوشته ها
۲۹ خرداد ۱۴۰۱ بدون دیدگاه
Photo by Kristin Snippe on Unsplash

سلام

من با نوشتن خوشحال ترم، هر چی از بچگی یادم میاد دوست داشتم بنویسم. برای دوستام نامه می نوشتم، خاطره می نوشتم. داستان می نوشتم. انشا نوشتن رو خیلی دوست داشتم.

همیشه با نوشتن راحت تر بودم.

شاید چون تو حرف زدن خجالتی ترم! یا اینکه شاید درست حرف زدن رو بلد نیستم، حتی شاید چون صدام رو هرگز دوست نداشتم.

اینا همه کلاف های سردرگم ذهن من هستن که دارم دنبال ریشه این می گردم که چرا با نوشتن حالم خوب می شه.

بریم ادامه مطلب؟ آره چند وقت اخیر تصمیم گرفتم از گزینه ادامه مطلب استفاده کنم که صفحه اول وبلاگ قشنگ تر بشه. رو کیبورد جدید هم نیم فاصله رو ندارم. ببخشید خلاصه که مجبورید روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه خواندن
اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

خط‌خطی‌های ذهن بیمار

دل نوشته ها
۵ مرداد ۱۳۹۶ بدون دیدگاه

Writing

یه روزی، سروری که وبلاگم روش بود سوخت و کل اطلاعات از بین رفت، قبلاً در مورد این موضوع نوشتم. یکی از چیزایی که از بین رفت این پست بود که فقط و فقط دو تا عکسی که توی متن به کار برده بودم رو ازش داشتم.

تنها چیزی که از این پست یادمه، عنوانشه و عکس‌هاش رو هم که دارم. دلم نمی‌خواست پاک بشه، پس پیش‌نویسش رو نگه داشتم تا یه روزی، یه جایی، وقتی دوباره ذهن و فکرم دچار خط‌خطی شد، بنویسم.

و انگار امروز، روز موعوده! ۱ سپتامبر ۲۰۱۹ که میشه ۱۰ شهریور ۱۳۹۸ – اما این پست برای تاریخ خودش که مرداد ۱۳۹۶ هستش، زمانبندی می‌شه! به قولی Backdate

سوالی که پیش میاد اینه، آیا همیشه آدم می‌تونه ذهن و فکرش رو مثل ذهن آقای شرلوک ساختاربندی کنه و منظم و مرتب و با فکری خالی از هر گونه تنش و با تمرکز کافی بنویسه؟

فکر کنم عنوان خط‌خطی‌های ذهن بیمار جواب این سوال باشه. جوابی که جز “نه / خیر” نیست.

post376-2

وقتی داشتم پاراگراف بالایی رو می‌نوشتم، یهویی انگار متن‌های دفعه پیش بهم وحی شد، امیدوارم البته. اما همین تصویری که می‌بینید، مشابه خط‌خطی‌هاییه که وقتی ذهنم درگیره، رو هر کاغذی که جلوم باشه، کشیده می‌شه!

من عادت دارم همیشه کاغذ و خودکار جلوم باشه، تو هر شرایطی، انگاری با وجود اونا راحت‌تر بتونم تمرکز کنم، فکر کنم، بنویسم. حتی همین الآن هم کاغذ و خودکار دارم.

امان از لحظه‌ای که ذهنم آنچنان درگیر باشه که نتونم بنویسم، نتونم تمرکز کنم و نتونم رشته افکارم رو به تحریر در بیارم، حاصلش می‌شه یه کاغذ پر از خط‌های عجیب و غریب، البته برای من که OCD دارم، بیشتر خط‌ها صافن و از یک الگوی مشخص دنباله می‌گیرن!

این‌جور وقتا، آدم انگاری غرق شده تو دنیای موازی، اما دستش داره این خط‌ها رو می‌کشه که ارتباطش با این دنیا حفظ بشه که اگه داشت غرق می‌شد، زنجیر بشه و خودش رو نجات بده!

ذهنم تا همین‌جا همراهی می‌کنه!

پایان پیام.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

بنویس

نوشتن
۲۴ خرداد ۱۳۹۲ بدون دیدگاه

writing

یه وقتایی دلت گرفته، میخوای کاغذ و خودکار رو برداری و بنویسی، غصه هات رو بنویسی، دردهات رو بنویسی، شکست هات رو بنویسی، از هر چیزی که تو دلت هست بنویسی، نوشتن خوبه، دلت میخواد بنویسی

بنویسی تا قلبت سبک شه، بنویسی تا دلت آروم بگیره، بنویسی تا لرزش قلبت، لرزش دستت و لرزش پات کم بشه، بنویسی تا بتونی باز بلند شی و راه بری، بنویسی تا باز بتونی زندگی رو از سر بگیری

بنویسی و هی بنویسی

ولی خب یه مشکل اساسی هست، واسه افرادی که ناخواسته و ناآگاهانه به وسایل الکترونیکی مثل موبایل و کامپیوتر اعتیاد دارن، نوشتن سخت ترین کار ممکنه، یه جورایی لذت رو کاغذ و با دست خودشون نوشتن رو دارن از دست میدن، انگشتاشون ضعیف میشه.

شاید بگن تایپ میکنیم، ولی تایپ کردن اونقدری که باید انگشت ها رو ورزیده نمیکنه، مخصوصاً اینکه با وجود اسمارت فون ها و تبلت ها، تایپ کردن هم از فشار دادن کلید کیبورد به لمس کردن صفحه تقلیل پیدا کرده.

اینجوریه که ماها شدیم یه عده آدم ضعیف که دائم به کامپیوتر و موبایلمون وابسته ایم، ترجیح میدم تایپ کنیم تا بنویسیم.

ترجیح میدیم توییت کنیم تا بنویسیم.

ترجیح میدم تو ۳۱شب بنویسیم تا توی دفتر کاغذی.

ترجیح میدیم وبلاگ داشته باشیم تا یه دفتر شخصی خصوصی.

چطوره یه روز، فقط واسه یه روز دنیای مجازی رو بذاریم کنار، وسایل الکترونیکی رو بذاریم کنار، با خودمون خلوت کنیم و بنویسیم.

هر چیزی واقعی تر باشه تاثیرش بیشتره، دنیای مجازی رو رها کنیم.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

دسته‌بندی‌های ویژه

  • آن روی مهاجرت
  • مهاجرت به آلمان
  • مهاجرت کهکشانی
  • سفرنامه
  • گردشگری

نوشته‌های تازه

  • در میانه‌های ۲۰۲۳
  • استانداردهای چند گانه
  • نوشتن، بخشی مهم از وجود من!
  • آنچه گذشت – ۲۰۲۲
  • ۹ آذر ۱۴۰۱ – شد ۴ سال

دسته‌ها

  • آن روی مهاجرت (۱۰۵)
    • چالش‌های مهاجرت (۱۰)
    • زندگی در آلمان (۱۴)
    • کاریابی (۶)
    • گاه‌شمار مهاجرت (۲۶)
    • مهاجرت به آلمان (۲۵)
    • مهاجرت کهکشانی (۱۹)
    • یادگیری زبان (۲)
  • دل نوشته ها (۳۰۷)
    • آشپزی (۴)
    • اندوه‌نامه‌ها (۷)
    • چالش – ۳۰ روز وبلاگ‌نویسی (۶)
    • داستان‌نویسی (۲)
    • نوشتن (۸)
  • سفرنامه (۴۷)
    • رستوران (۶)
  • علم و فناوری (۱۳۰)
    • اپلیکیشن (۹)
    • بازاریابی (۵)
      • شبکه های اجتماعی (۲)
    • پژوهش (۲)
    • دنیای استارتاپ‌ها (۲۵)
      • استارتاپ گرایند (۱)
      • استارتاپ‌ویکند (۱۵)
      • ماشین استارتاپ ناب (۷)
    • کارگاه تخصصی (۲)
    • معرفی سایت (۵۰)
    • نرم افزار (۱۸)
    • همایش (۳)
  • کتاب و کتاب‌خوانی (۵)
  • گردشگری (۴۳)
    • شیراز (۲۸)
  • مطالب عمومی (۶۵)
    • سلامت (۱۶)
    • شکواییه‌ها (۲)
  • هنری (۱۲۴)
    • سریال (۳۸)
    • سینما (۴۱)
    • شعر (۱۱)
    • موسیقی (۳۳)

بایگانی

  • مهر ۱۴۰۲ (۱)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۱)
  • دی ۱۴۰۱ (۲)
  • آذر ۱۴۰۱ (۱)
  • شهریور ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۳)
  • خرداد ۱۴۰۱ (۳)
  • اردیبهشت ۱۴۰۱ (۱)
  • دی ۱۴۰۰ (۳)
  • آذر ۱۴۰۰ (۲)
  • مهر ۱۴۰۰ (۳)
  • تیر ۱۴۰۰ (۱)
  • فروردین ۱۴۰۰ (۱)
  • اسفند ۱۳۹۹ (۱)
  • بهمن ۱۳۹۹ (۱)

ویدیو تازه کانال یوتیوب

https://www.youtube.com/watch?v=w68xmlP-qWc

سیده سمانه نصیحت‌کن