روزنوشت
روزنوشت
برچسب مرور
%d8%a7%d8%ad%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%85

همه علیه هم!

دل نوشته ها
۵ آذر ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Fight

سلام

هفته‌های گذشته، برای هر کدوم از ما به نوعی سخت بودن!

افرادی، موعد درخواست و اپلای دانشگاه رو از دست دادن، کسب و کارهای زیادی از اینترنتی و فیزیکی ضررهای جبران ناپذیری داشتن.

ناامیدی زیادی بین همه جریان پیدا کرد.

برای منِ نوعی، غربت و ندیدن خانواده، اینقدر سخت بود که فشار روانی زیادی رو تحمل می‌کردم و متاسفانه موفق نشدم مدیریتش کنم و توی شرایط کارم تاثیر منفی داشت.

همه ما به نوعی تحت فشار بودیم.

قبلاً شنیده بودم مشکلات و سختی‌ها باعث نزدیک‌تر شدن آدم‌ها می‌شه! اما این بار نه!

همه ما، مقابل هم قرار گرفتیم. همه با هم سر جنگ و دعوا داشتیم.

فولانی چرا ناراحتی؟ تو که مهاجرت کردی!‌ تو که وطن‌فروشی! تو که اینترنتت وصله!‌ واسه چی ناراحتی؟

تو حق نداری ناراحت باشی!

فولانی چرا زندگی می‌کنی؟ تو مگه نمی‌فهمی مردمت تحت فشارن، تو مگه نمی‌فهمی مردم اعتراض می‌کنن؟ تو چقدر خودخواهی! تو خودت تو کشتی نیستی پس غرق هم بشه واست مهم نیست؟

تو حق نداری زندگی کنی!

فولانی چرا از اینترنت استفاده می‌کنی؟ تو مگه نمی‌فهمی مردمت اینترنت ندارن؟

تو حق نداری از اینترنت استفاده کنی!

فولانی چرا رفتی سفر؟ تو مگه نمی‌فهمی مردم مشکل دارن نمی‌تونن برن سفر؟ تو مگه نمی‌فهمی یه سری خونه‌نشین شدن نمی‌تونن حتی برن بیرون؟

تو حق نداری از در خونه بری بیرون!

– – –

حالا می‌خوام مثال بزنم:

فولانی چرا غذا می‌خوری؟ مگه نمی‌دونی مردم تو یه سری از کشورها گرسنه هستن؟ تو حق نداری غذا بخوری!

فولانی چرا نقس می‌کشی؟ مگه نمی‌دونی یه سری از مردم مردن و دیگه نمی‌تونن نفس بکشن؟

فولانی چرا می‌ری سر کار؟ مگه نمی‌دونی یه سری از مردم شغل ندارن و بیکارن؟

فولانی چرا تو خونه گرم و راحت زندگی می‌کنی؟ مگه نمی‌دونی یه سری از مردم بی‌خانمانن؟

– – –

راستش، من تو هفته‌های گذشته از نظر روحی خیلی آسیب دیدم، خیلی تحت فشار بودم، از طرفی ندیدن خانواده، باعث شده بود بالاخره بعد از یک سال، طعم واقعی غربت رو بچشم. نگرانی واسشون به جایی رسیده بود که هر روز دنبال بلیط می‌گشتم و می‌خواستم به هر راه ممکن شده برم ایران. شرایط کاری و تمرکزم توی کار از بین رفته بود و خیلی صادقانه می‌تونم بگم تو یه سری از کارهام گند زدم. خواب و کابوس و اینا رو هم بذاریم کنار.

همه اینا مثالی بود از اینکه، ما همه‌مون دچار رنج شدیم، همه ما تو یک کشتی هستیم! همه ما ساکن یک کره خاکی هستیم و اگر اتفاقی بیفته، همه با هم نابود می‌شیم.

اتفاقی که افتاد، انسانیت تو وجود تک‌تک ما از بین رفت و طوری علیه هم قرار گرفتیم که منِ نوعی حتی نمی‌تونم تصور کنم روزی دوباره دلم صاف بشه! روزی دوباره بتونم با ذهن آسوده، به این فکر کنم که ما می‌تونیم خیرخواه هم‌دیگه باشیم.

آره، من هم نگرانم، من هم نگران کشورم و مردمم و وطنم هستم. کسی که مهاجرت می‌کنه، فرار نکرده، وطنش رو نفروخته، فقط تصمیم گرفته در یک محیط دیگه زندگی کنه. خانواده‌اش و تمامی عزیزانش تو همون وطن هستن، کنار همین شمایی که منِ نوعی رو به هزار صفت محکوم کردی!

من هم کنار شمایی هستم که مهاجرت کردی و غربت رو چشیدی ولی باز منِ نوعی رو به هزار صفت دیگه محکوم کردی!

چه فرقی داره این رفتار تک تک ما با دیکتاتوری؟

هیچی دیگه! همین! غصه داشتم و نیاز داشتم بنویسم‌شون! خیلی سخت گذشت بهم! خیلی!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

تبلیغ دینی همه جا هست

دل نوشته ها
۳ شهریور ۱۳۹۸ بدون دیدگاه

Cartoon Characters Religion

سلام

چند وقت پیش، یه توییت نوشتم در این مورد که کسی که تو یه کشور آزاد حجاب داره، بسیار قابل تقدیره. یه آدم با پروفایل فیک شروع کرد جنگیدن با من که از حجاب و اسلام حمایت کردی و مشخصه داری شوآف می‌کنی و تو نمی‌دونی پول ما رو می‌برن تو کشورای اروپایی تبلیغ مذهبی و اونایی که اونجا اسلام دارن به زور مغزشون رو شستشو دادن و ….

تا می‌تونست به من حمله کرد و بعدش هم من رو بلاک کرد. اینکه چقدر با هر گونه دین و مذهبی عناد داشت رو کاری ندارم، اما وقتی اطلاعات، دانش و سواد کافی در زمینه‌ای نداریم، شاید بهتر باشه هیچ بحث و صحبتی رو شروع نکنیم.

اول از همه، این پروفایل هیچ شناختی از من نداشت، دوم اینکه حتی من هم نمی‌دونستم اون دختر محجبه‌ای که دیدم اهل کجاست و چطوری مسلمون شده، سوم اینکه از نظر ایشون “اختیار” در هیچ کدوم از ابعاد زندگی کسی که به دین یا مذهبی اعتقاد داره وجود نداره و همه چیز از سر زور و اجباره! همچنین اینکه کسی که معتقد باشه، از نظر ایشون مورد احترام نیست و من که احترام گذاشتم و از نظرم کار اون شخص قابل تقدیر بود، دشمن مردمم!

قبلاً هم تو یکی از پست‌ها (ریشه‌های دینی فرهنگی) نوشته بودم، من بر اساس تعریف عرف جامعه ایران مذهبی نیستم. اینکه کدوم یکی از دستورات دین اسلام رو به جا میارم یا نمیارم، یک موضوع کاملاً شخصیه و هیچ‌کسی اجازه نداره از من بپرسه نماز می‌خونی؟ مسجد می‌ری و غیره.

در مورد خودم این یک جمله رو می‌تونم با اعتماد به خودم (۹۹٪) بگم که، من برای تمام ادیان احترام قائلم. هر کسی اعتقادی داره و دین و اعتقاد جز حریم شخصی فرده و نه باید ازش سوال پرسید و نه بی‌احترامی کرد.

مثال می‌زنم: در دین هندوئیسم، احترام به موجودات زنده، به خصوص گاو، از اصول دین‌شون محسوب می‌شه. وقتی من نوعی برم هند، یا توی جمعی باشم که کسی با این دین حضور داشته باشه، تلاش می‌کنم به گاو توهین نکنم.

یه مثال بی‌ربط به دین بزنم، وقتی توی جمعی کسی گیاه‌خواره، دلیلی وجود نداره تلاش کنم توجیهش کنم گیاه‌خوار نباش.

خب دارم از اصل موضوع پرت می‌شم.

همونطوری که اون دوستمون در توییتر به من حمله کرد و گفت ایران داره پول تبلیغ اسلام رو میده، مسیحی‌ها هم دین‌شون رو تبلیغ می‌کنن. بقیه ادیان دیگه هم دین‌شون رو تبلیغ می‌کنن. انگار ماهیت دین این باشه.

خوندن این جمله از ویکی‌پدیا خارج از لطف نیست:

یش از شش میلیارد نسخه از کتاب انجیل از سال ۱۸۱۵ به فروش رفته که این کتاب را در صدر پرفروش‌ترین کتاب تمامی اعصار قرار داده‌است.

من سواد چندانی در این زمینه ندارم، اما هر زمان به هر دلیلی خواستین در مقابل یک دین قرار بگیرید، و بگید دین دیگری بهتره، اول تو کشوری با اون دین رسمی زندگی کنید، قوانین و مناسبات فرهنگی دینی اش رو یاد بگیرید، بعد شروع کنید به حمله کردن به دیگری.

خیلی دنبال منبع گشتم برای این شنیده:

“در یک زمانی، شروع می‌کنن به ترجمه انجیل به زبان‌های مختلف و به جای اینکه انجیل رو به زبان اولیه گسترش بدن و براش تبلیغ کنن، برای هر کشوری با زبان خودش گسترشش می‌دن.”

متاسفانه منبعی برای این جمله پیدا نکردم. البته باید اعتراف کنم که خوب نگشتم در مورد تاریخچه تبلیغ دین مسیحیت در کشورهای مختلف.

اما همین رو بدونین که همونقدری که (شنیده‌ها) برای اسلام تبلیغ می‌کنن، همونقدر و شاید حتی بیشتر برای سایر ادیان هم تبلیغ می‌شه. چه بسا من حتی نمی‌دونم واقعاً چنین هزینه‌هایی اتفاق میفته یا نه.

من تو فرانسه چند تا مسجد رو دیدم که واقعاً چیزی که اونها از دین نشون می‌دادن کاملاً متفاوت بود که شاید گروه سنی ما یا بعدتر از ما از دین دیدیم.

تمامی مساجد، اتاقی شبیه به مهدکودک داشتن و در زمان نماز، یک نفر از بچه‌ها مراقبت می‌کنه تا خانواده‌شون بتونن در نماز شرکت کنن. کلاس‌های عربی برای بچه‌ها برگزار می‌شه برای خانواده‌هایی که دوست دارن بچه‌شون عربی یاد بگیره. مدرسه تابستونی دارن و ….

در همین مورد، یک کلیسا رو اینجا توی برلین دیدم که همینطور بود، اتاق مخصوص بچه‌ها داره، مدرسه تابستونی داره و بچه‌ها رو از همون کوچیکی به دین ترغیب می‌کنن. یه مقدار سبک‌شون با اسلام فرق داره، مثلاً انجیل رو با آهنگ (همراه با ساز حتی) می‌خونن، شعرهای مخصوص بچه‌ها دارن برای آموزه‌های دینی، خانواده‌های مذهبی، هر یکشنبه می‌رن کلیسا و بچه‌هاشون رو با خودشون می‌برن. هر ماه یک یکشنبه رو به تئاتر عروسکی اختصاص می‌دن برای بچه‌ها (من آلمانی متوجه نمی‌شم پس نمی‌دونم تو تئاتر چیا می‌گن) و ….

اینا مشاهداتی هست که من از این سر دنیا داشتم. مشاهدات منه، تحقیقاتی پشتش نیست و شما اگر تمایل دارین بیشتر بدونین، یک ابزار قوی وجود داره به اسم “گوگل”، ازش استفاده کنین.

در نهایت این همه جنگ و عناد خوب نیست، جنگ از درون خود ما شروع می‌شه. (مخاطب عامه)

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

مزاحمت‌های خیابانی

دل نوشته ها
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۴ دیدگاه

post351

دیشب وقتی پیاده به سمت خونه می‌رفتم، توی کوچه خودمون، یه ماشین با شیشه مات کنارم بود و یهو یک پسر از تو ماشین گفت:

«پپپپخخخخ»

طبیعی بود که انتظار داشتن من بترسم یا واکنشی نشون بدم و اونها به حکم تفریح خنده‌ای سر بدن و از اینکه یک دختر و به اصطلاح خودشون جنس ضعیف رو ترسوندن لذت ببرن.

اما خب تیرشون به سنگ خورد و علی‌رغم غیرمنتظره بودن این اتفاق، من واکنشی نشون ندادم و به راهم ادامه دادم.

– – –

امشب وقتی می‌خواستم از خیابون رد بشم، یک موتور به صورت خلاف توی خیابون حرکت می‌کرد و قصد ورود به پیاده‌رو رو داشت و دو تا پسر جوون سوارش بودن و کسی که عقب نشسته بود دستش رو به حالت اینکه می‌خواد چیزی روی من پرت کنه تکون داد و من واقعاً ناخودآگاه واکنش نشون دادم و عقب رفتم. متاسفانه ترسی که به من وارد شد اونقدری بود که فشارم بیفته و بدنم سرد بشه. ولی به حکم ضعف نشون ندادن باز به راهم ادامه دادم.

البته قابل ذکره که به خاطر واکنش من، اون دو پسر غرق در لذت شدن و حسابی خندیدن.

شرایطی که این دو بار برای من پیش اومد، اگر برای یک زن باردار پیش میومد باعث سقط جنینش می‌شد و اگر برای کسی که بیماری قلبی داره چنین آزار و مزاحمتی پیش بیاد، قطعاً باعث سکته قلبی اون میشه.

این دو مورد افرادی هستن که مسئله مشخصی رو دارن، حتی یک انسان سالم هم در هنگام یک اتفاق غیرمنتظره ممکنه مویرگ‌های مغزش پاره بشن و خدای ناکرده سکته مغزی کنه.

تفریح و خنده لحظه‌ای چقدر ارزش داره که به خاطر جون انسانی رو به خطر بندازیم؟

اگر جز کسانی بودین که در جوانی و دوران جاهلیت چنین کارهایی کردین، خواهش می‌کنم موقع تربیت فرزندانتون کوتاهی نکنین و اونها رو عاقل بار بیارین.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

خط های سفید فراموش شده

دل نوشته ها
۲۸ مرداد ۱۳۹۲ بدون دیدگاه

StreetLines

این خط های سفیدی که هر روز توی خیابون اونا رو میبینیم و گاهی شاید حس می کنیم مزاحم هستن!! اصلاً چه دلیلی داره این همه اصراف رنگ و وقت نقاش ها و استفاده از ماشین های نقاش واسه کشیدن این خط های سفید بلااستفاده توی خیابان؟ چرا باید پولی رو که میشه صرف کارهای دیگه کرد واسه این رنگ زدن بی خودی خیابان ها هدر بدن؟

شاید این جمله ها تفکر اکثریت جامعه باشه، جامعه ای که هر بی نظمی و نامرتبی رو قانون جنگل تعبیر می کنن و حاضر نیستن کمی به کوچک ترین مورد مثل همین خط های سفید توجه کنن.

StreetLines

این خط های سفید کجاها کاربرد داره؟

محل عبور عابر پیاده

پشت چراغ قرمز واسه مشخص کردن محل ایست اتومبیل ها

خطوط موازی خیابان واسه مشخص کردن محدوده رانندگی ها

StreetLines

ولی متاسفانه من به عنوان یه راننده و به عنوان یه عابر پیاده ندیدم کسی قوانین مربوط به این خطوط سفید رو رعایت کنه. کسایی که به این قوانین توجه می کنن و به حقوق سایرین احترام میذارن خیلی کم هستن، خیلی کم  و این موضوع ناراحت کننده است.

خط سفید واسه محل ایست راننده ها پشت چراغ قرمز:

این خط که معمولاً قبل از خط عابر پیاده کشیده میشه دو هدف داره، هم اینکه محلی رو واسه عبور عابر پیاده مشخص کنه، هم اینکه ماشین ها از حدی جلوتر نرن و باعث بسته شدن مسیر سمت راست و چپ نشن. اما متاسفانه راننده ها فقط به خاطر خودخواهی هم حق راننده های دیگر رو پایمال می کنن و هم حق عابرین پیاده ای که به قانون احترام گذاشتن و میخوان از محل تعیین شده برای عبور عابرین استفاده کنن.

خطوط پهن موازی – محل عبور عابر پیاده:

علاوه بر چراغ خطرها، در خیابان ها و بلوارها، محل های مشخصی این خط کشیده شده، البته در جاهایی که امکان نصب پل عابر نیست. اینکه با چه محاسباتی محل عبور عابر پیاده مشخص میشه کاملاً واضح هست. یه مثال اینکه بعد از پیچ خیابان هیچ وقت خط عابر پیاده نمی کشن، همیشه در محلی این خط کشیده میشه که راننده ها احاطه کامل بر خیابان داشته باشن و عابر پیاده هم راحت بتونه عبور ماشین ها رو ببینه. پس اگر جایی علامت عابر پیاده نبود، یا وسط خیابان حفاظ کشیده بودن، حتماً دلیلی داره. به فکر حقوق راننده ها نیستین، به فکر سلامتی خودتون باشین. حادثه خبر نمیکنه.

خطوط موازی خیابان:

همیشه میگن بین خطوط رانندگی کنید، مهم ترین سوال: این یرانندگی بین خطوط به چه معناست؟

چرا مردم فقط واسه خاطر خودخواهی از بین ماشین ها به صورت مارپیچ رانندگی می کنن و قوانین رو رعایت نمی کنن و موجب تصادف میشن؟ چرا؟؟؟

—

پی نوشت 1: در جامعه ما، همه دم از دزدی و بد بودن افراد میزنن، اما حتی یک ثانیه به خلاف های رانندگی خودشون فکر نمیکنن که به طور واضح دزدی و سرقت حق دیگران هست.

پی نوشت 2: بیشتر فکر کنیم، کمتر حرف بزنیم.

پی نوشت 3: اکثر ایراداتی که به سایر افراد نسبت میدیم و صفاتی که بد تلقی می کنیم، خودمون بدترین حالت اون صفات و ایرادات رو داریم.

پی نوشت 4: رجوع شود به پی نوشت 2

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

سرقت

دل نوشته ها
۲۳ مرداد ۱۳۹۲ بدون دیدگاه

theft

سرقت – کلمه ای که همه فکر می کنن فقط رد شدن از در بدون کلید، یا وارد خونه ای شدن از پنجره و برداشتن پول و طلا و جواهر هست.

این تفکر غالب ماست که فکر می کنیم سرقت تنها برداشتن مادی اموال یا پول یا وسایل شخصی سایرین هست.

به نظر من سرقت برداشتن حقی هست که متعلق به ما نیست.

حالا اینکه حق چی هست، چند تا مثال میزنم:

اول: وقتی سر ساعت تعیین شده قرار هست جایی باشیم و دیر به قرار می رسیم در واقع حق زمان شخص یا اشخاص دیگر رو زیر پا گذاشتیم و با این کار سرقت زمانی انجام دادیم.

دوم: وقتی عابر پیاده هستیم و زمانی که چراغ عابر پیاده قرمز هست و جلو ماشین ها میریم و باعث ایجاد ترافیک میشیم، حق رانندگان رو پایمال کردیم.

سوم: وقتی عابر پیاده هستیم و زیر پل عابر پیاده از وسط بلوار رد میشیم و برای راننده ها و جون خودمون ایجاد خطر می کنیم، حق همه رو پایمال کردیم.

چهارم: وقتی راننده هستیم و پشت چراغ قرمز به جای ایستادن پشت خط سفید مربوط به خط عابر پیاده، روی خط عابر پیاده می ایستیم، حق عابرین پیاده رو پایمال کردیم.

پنجم: وقتی راننده هستیم و بدون راهنما می پیچیم جلو ماشین های دیگه و حتی ممکن هست موجب تصادف بشیم، حق سایر راننده ها رو پایمال کردیم.

ششم: وقتی راننده هستیم و تو یه خیابون یک طرفه از جهت خلاف رانندگی می کنیم، هم حق عابرینی که انتظار ندارن از یه سمت خیابون ماشین بیاد رو پایمال کردیم و حق سایر راننده ها رو.

هفتم: وقتی با نگاه هامون روی جنس مخالف توی خیابون حس بد ایجاد می کنیم، این میشه سرقت ناموسی.

هشتم: وقتی شعر یا نوشته ادبی متعلق به یه شاعر و نویسنده گرانقدر رو با تغییر کلمه ای به اسم خودمون جایی به کار می بریم و یا حتی برای به سخره گرفتن موضوعی از شعرها و قطعات ادبی استفاده می کنیم، سرقت ادبی انجام دادیم.

نهم: وقتی بدون ذکر منبع از مطالب و اطلاعات یک کتاب یا مقاله، نوشته ای را به نام خودمون ثبت می کنیم، این میشه سرقت اطلاعات.

سرقت زمانی، سرقت حق، سرقت ناموسی، سرقت ادبی، سرقت اطلاعات و خیلی سرقت های موضوعی دیگه، همه اینا سرقت و دزدی هستن و پایمال کردن حقوق دیگران، چرا ما فکر می کنیم که سرقت فقط برداشتن پول دیگری و یا اموال دیگری هست؟ خوردن حق دیگران بزرگترین و شرم آورترین کار دنیاست.

اگر کمی فکر کنید مثال های دیگه ای هم به ذهنتون می رسه.

یه کم به خودمون بیایم، به اطرافمون توجه کنیم و به همدیگه احترام بذاریم.

—

پی نوشت: این پست، صدمین پست بلاگ هست، از اولین روزی که بلاگ رو شروع کردم تصمیم داشتم چنین پستی رو بنویسم و خیلی تلاش کردم تا عبارت های مناسب و جمله های مناسب رو در این مدت زمان برای نوشتن این مطلب پیدا کنم. خالی از لطف نبود برای صدمین پست بلاگ این پست رو بنویسم.

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

آزمون ها

دل نوشته ها
۲۲ دی ۱۳۹۱ ۱ دیدگاه

exam

در زندگی همه ما آزمون های رسمی زیادی پیش میاد، از دوره راهنمایی با آزمون ورودی مدارس دولتی و بعد آزمون های نهایی مدارس و کنکور و باقی آزمون ها

بالاخره هر کسی در زندگیش حداقل یکی از این آزمون ها رو شرکت میکنه.

امروز، برای اولین بار در آزمون استخدامی یه مرکز شرکت کردم و چند تا نکته به ذهنم رسید که فکرم رو واقعاً مشغول کردن

اول از همه اینکه آزمون قرار بود ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر شروع بشه و تا حدود ساعت ۳:۱۰ هنوز شرکت کننده داشت وارد سالن امتحان میشد و آزمون با یک ساعت تاخیر برگزار شد. شاید از نظر برگزار کننده ها کسایی که توی اون آزمون شرکت کردن و متقاضی کار بودن افراد بیکاری هستن، اما من به شخصه واسه شرکت کردن در این آزمون یه روز ارزشمندم رو واسه تست زدن از دست دادم

خب این مسئله چند تا نکته رو به ذهن من میاره، یکی اینکه چرا مسئولین برگزاری کنترلی روی این موضوع نداشتن و همینطور وقت براشون اهمیتی نداشت؟ چرا بعد از ساعت ۲:۳۰ شرکت کننده دیگه ای رو راه دادن؟

تا جایی که در خاطرم هست، ما برای تمام آزمون ها نیم ساعت قبل از شروع آزمون، توی حوزه بودیم ودرب حوزه نیم ساعت قبل آزمون بسته میشد

خب این به نوعی شکایت از کادر برگزاری هست

نکته دوم اینکه، شرکت کننده ها چرا در مرحله اول به وقت خودشون احترام نذاشتن و در مرحله دوم به وقت بقیه؟ چرا بعد از گذشت ۴۰ دقیقه از ساعت برگزاری آزمون تازه به حوزه اومدن؟

این مشغولیت ذهنی اول بود.

چیز دیگه ای که ذهن من رو به خودش مشغول کرد، صداها بود

صدای اول: صدای پاشنه های کفش

صدای دوم: تیک تیک خودکار

مورد اول از شرکت کننده ها و مورد دوم از مراقب ها دیده شد. برام سوال پیش اومد که چرا باید در جایی که سکوت لازمه به خودمون اجازه بدیم با پاشنه های صدادار قدم بزنیم؟ یا چرا باید صدای تیک تیک خودکار رو مکرر و بی وقفه در بیاریم؟ این عدم احترام به حقوق سایرین نیست؟

چرا ما همیشه میگیم دیگران؟ چرا از خودمون شروع نمیکنیم و به حق بقیه احترام نمیذاریم؟ حتی همین امور ساده باعث بی احترامی هستن. پس بیشتر توجه کنیم.

—

پی نوشت:

تمام کسانی که در این آزمون شرکت کرده بودن، حداقل مدرک کارشناسی و تعداد زیادیشون مدرک کارشناسی ارشد داشتن، برام عجیبه که تا این حد از سواد رسیدن و هنوز که هنوزه با امور عادی انسانی و احترام به حقوق بقیه اینقدر غریبه ان!!!!!!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

دشت بی فرهنگی ما …

دل نوشته ها
۳ دی ۱۳۹۱ ۱ دیدگاه

دشت بی فرهنگی یا با فرهنگی

post11

من ترجیح میدم اسمش رو بذارم کمبود فرهنگ، عدم و نیستی پتانسیل منفی داره

چیزی که میخوام با عنوان کمبود فرهنگ در موردش بنویسم رفتار مناسب محیط کتابخونه و سالن مطالعه هست

این روزا که بیشتر از هر وقت دیگه دارم از سالن مطالعه استفاده میکنم، متوجه بعضی بی توجهی ها هستم که ریشه اش رو در کمبود فرهنگ میبینم

متاسفانه کسایی هستن که با دوستشون حرف میزنن و از اون بدتر با موبایل

و خیلی دیدم که سکوت رو به هر نحوی از بین میبرن، صدای صندلی، صدای گذاشتن وسایل روی میز، زدن خودکار روی میز و و و …. چیزهایی که بالاخره سبب بهم خوردن تمرکز میشه

به این فکر میکردم که این علتش چی هست، عدم توجه به حقوق دیگران، عدم یادگیری نحوه استفاده از سالن مطالعه

و به این فکر میکردم که چطوری میشه فرهنگش رو ایجاد کرد

با تشویق یا با آموزش؟

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

پل عابر

دل نوشته ها
۲۰ آذر ۱۳۹۱ بدون دیدگاه

post3

این روزا یه مسیری رو هر روز رد میشم که یه پل عابر داره با پله برقی

قبلاً وقتی چنین وضعیتی نداشتن پل های عابر، و از کسی انتقاد میکردیم چرا از روی پل رد نمیشی میگفت پاش درد میکنه و نمیتونه از پله بالا بره

امروز با چنین صحنه ای روبه رو شدم:

دقیقاً، وقتی میگم دقیقاً به معنای کاملاً دقیق، دو نفر داشتن از زیر پل عابر از خیابون عبور میکردن، اون پل عابر هم پله برقی داره!

واسم عجیب بود که چرا؟ نه سرعت عبور از چنین خیابونی بیشتر یا کمتر میشه اگه بخوان از پل عابر رد بشن، نه ازشون چیزی کم میشه

داشتم به این فکر میکردم که مشکل از کجاست؟

از فرهنگ؟ از بی فرهنگی؟ از تنبلی؟ خب از چی؟

مشکل از کجاست؟

چرا ما فکر میکنیم دزدی فقط بالا رفتن از دیواره، یا دزدی فقط مالی هست؟

همین که قانون رو رعایت نکنیم، همین که به حق راننده ها احترام نذاریم دزدی کردیم!

اشتراک گذاری:
زمان خواندن: 1 دقیقه

دسته‌بندی‌های ویژه

  • آن روی مهاجرت
  • مهاجرت به آلمان
  • مهاجرت کهکشانی
  • سفرنامه
  • گردشگری

نوشته‌های تازه

  • آنچه گذشت – ۲۰۲۲
  • ۹ آذر ۱۴۰۱ – شد ۴ سال
  • خارجِ خوب
  • در جستجوی انگیزه برای نوشتن
  • چالش های مهاجرت از بعد عاطفی یا غم غربت به روایت ساده

دسته‌ها

  • آن روی مهاجرت (۱۰۵)
    • چالش‌های مهاجرت (۱۰)
    • زندگی در آلمان (۱۴)
    • کاریابی (۶)
    • گاه‌شمار مهاجرت (۲۶)
    • مهاجرت به آلمان (۲۵)
    • مهاجرت کهکشانی (۱۹)
    • یادگیری زبان (۲)
  • دل نوشته ها (۳۰۴)
    • آشپزی (۴)
    • اندوه‌نامه‌ها (۷)
    • چالش – ۳۰ روز وبلاگ‌نویسی (۶)
    • داستان‌نویسی (۲)
    • نوشتن (۸)
  • سفرنامه (۴۷)
    • رستوران (۶)
  • علم و فناوری (۱۳۰)
    • اپلیکیشن (۹)
    • بازاریابی (۵)
      • شبکه های اجتماعی (۲)
    • پژوهش (۲)
    • دنیای استارتاپ‌ها (۲۵)
      • استارتاپ گرایند (۱)
      • استارتاپ‌ویکند (۱۵)
      • ماشین استارتاپ ناب (۷)
    • کارگاه تخصصی (۲)
    • معرفی سایت (۵۰)
    • نرم افزار (۱۸)
    • همایش (۳)
  • کتاب و کتاب‌خوانی (۵)
  • گردشگری (۴۳)
    • شیراز (۲۸)
  • مطالب عمومی (۶۵)
    • سلامت (۱۶)
    • شکواییه‌ها (۲)
  • هنری (۱۲۴)
    • سریال (۳۸)
    • سینما (۴۱)
    • شعر (۱۱)
    • موسیقی (۳۳)

بایگانی

  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • آذر ۱۴۰۱ (۱)
  • شهریور ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۳)
  • خرداد ۱۴۰۱ (۳)
  • اردیبهشت ۱۴۰۱ (۱)
  • دی ۱۴۰۰ (۳)
  • آذر ۱۴۰۰ (۲)
  • مهر ۱۴۰۰ (۳)
  • تیر ۱۴۰۰ (۱)
  • فروردین ۱۴۰۰ (۱)
  • اسفند ۱۳۹۹ (۱)
  • بهمن ۱۳۹۹ (۱)
  • آذر ۱۳۹۹ (۱)
  • آبان ۱۳۹۹ (۱)

ویدیو تازه کانال یوتیوب

https://www.youtube.com/watch?v=w68xmlP-qWc

سیده سمانه نصیحت‌کن