ویلن جانم روزت مبارک

Violin

سلام

۱۳ دسامبر به “روز ویلن” نام‌گذاری شده و چه نام‌گذاری زیبایی …

ساز عزیزم، روزت مبارک!

نمی‌دونم، شاید شکستن دست بهونه باشه، ولی از بعد از شکستن آرنجم، دیگه نتونستم راحت حتی ساز رو دست بگیرم، حتی دست گرفتن ساز، درد زیادی واسم به همراه داشت.

البته که، آرزوهام رو همیشه دارم، شاید روزی موفق بشم دوباره آهنگ‌هایی که دوست داشتم رو بنوازم.

یکی از چیزهایی که خیلی این روزا دلم براش تنگ می‌شه، ویلنمه، متاسفانه موفق نشدم با خودم بیارمش! زمان مهاجرت، اولویت‌بندی وسایل خیلی تغییر می‌کنه. اما مطمئنم تو سفر بعدی، حتماً با خودم میارمش! می‌دونم حضورش باعث می‌شه مجدد دل رو به دریا بزنم، درمان و فیزیوتراپی دستم رو ادامه بدم و تو راه این آرزوم هم قدم بردارم!

آره همین‌طوره، شاید از روزی که موفق شدم دوباره passion‌ام رو پیدا کنم، موفق شدم آرزوهام رو یادآوری کنم و چیزایی که برام “حال خوب” می‌سازن رو تو اولویت بخش‌های زندگیم قرار بدم.

اولین روزی که عاشق این ساز شدم رو یادم نمیاد، فقط می‌دونم یادگیری این ساز اگه سخت‌ترین نباشه، یکی از سخت‌ترین‌هاست. من پیانو رو شروع کردم، اما علاقه‌ای بهش نداشتم، نمی‌تونستم با نواختن پیانو ارتباط برقرار کنم، از قبلش آخه عاشق ویلن بودم.

بالاخره ویلن رو شروع کردم، خیلی پیشرفت نداشتم، فقط چند تا آهنگ رو با سختی می‌تونستم بنوازم، آخه من شنوایی ضعیفی دارم و فالش بودن صداها رو به درستی تشخیص نمی‌دم.

شاید یکی از دلایلی که دوست دارم نواختن ساز رو ادامه بدم همینه، برای اینکه چالش بی‌نهایت سختیه برام، استعدادی توی موسیقی ندارم. هر چی تو این راه پیش رفتم با تمرین بوده.

روزایی بود که سه تا کلاس می‌رفتم، ویلن، سلفژ و صداسازی. و چه مربی و استادهای صبوری داشتم که بی‌استعدادی و توانایی پایین من رو تحمل می‌کردن و بهم کمک می‌کردن تا یاد بگیرم.

و در این روز زیبا که به نام ویلن نام‌گذاری باشه، آرزوی نواختن ویلن رو یادداشت می‌کنم، من شاید یادم بره، ولی خدا یادش نمی‌ره، وبلاگم هم ایشالا تا وقتی زنده‌ام سر پاست.

تا بعد …

اشتراک گذاری: