ذهنی درگیر با قواعد حریم شخصی

post606

سلام

حریم شخصی چیه؟ چیا رو شامل می‌شه؟ قبلاً هم نوشته بودم، اما این روزا، ذهن خودم خیلی بیشتر از قبل درگیر شده با این سوال!

قوانین حریم شخصی             حقوقت چقدره؟

یکی از چیزایی که تو ایران، خیلی راحت نقل محافله، سوال پرسیدن از زندگی شخصی آدماست. سوال‌هایی از این قبیل:

  • دخترتون چی کار می‌کنه؟
  • درس خونده؟
  • چی خونده؟
  • کدوم دانشگاه؟
  • آخی دانشگاه آزادیه؟ شهریه‌اش رو چطوری می‌دین؟
  • معدلش چقدره؟
  • کی درسش تموم می‌شه؟
  • آخی، خواستگار نداره؟
  • می‌خواین خواستگار معرفی کنم؟
  • چرا دخترتون هنوز ازدواج نکرده؟
  • دخترتون مشکلی داره شوهرش نمی‌دین؟
  • پسرم دخترتون رو با چند تا پسر تو رستوران دیده!
  • چرا دخترتون می‌ره سر کار؟
  • چرا دخترتون نمی‌ره سر کار؟
  • چرا دخترتون تو دانشگاه به دوستاش شیرینی داده؟
  • چرا دخترتون واسه ازدواجش ما رو دعوت نکرد؟
  • چرا دخترتون بچه‌دار نمی‌شه؟ نازاست؟
  • چرا دخترتون عکس شوهرش رو نمی‌ذاره تو اینستاگرام؟ با هم مشکل دارن؟
  • وااااای دخترتون چقدر عکس شوهرش رو می‌ذاره تو اینستاگرام، می‌خواد بگه خیلی خوشبخته؟
  • واااای دخترتون رفته سفر خارجی؟
  • واااای دخترتون پول سفر خارجی رو از کجا آورده؟
  • واااای چرا اجازه دادین دخترتون بره سفر خارجی؟
  • شما چقدر وضع‌تون خوبه دخترتون رو فرستادین خارج درس بخونه؟
  • دخترتون رو چرا فرستادین خارج؟
  • دخترتون مشکل داره؟
  • دخترتون چرا همش پست غمگین می‌ذاره اینستاگرام؟
  • آخی دخترتون افسرده است؟
  • دخترتون تو خارج چقدر پول در میاره؟
  • دخترتون چرا شما رو نمی‌بره پیش خودش؟
  • ……

این سوال‌های متفاوت و البته غیرواقعی بود که به ذهن من رسید (چون برای من اتفاق نیفتاده، معمولاً کسی در مورد من چیزی نمی‌پرسه). اما فرض بر اینکه چنین سوال‌هایی رو بخوان در مورد من بپرسن، باعث می‌شه هراس و احساس عدم امنیت از شبکه‌های اجتماعی به من حمله کنه!

شاید براتون عجیب باشه کسی که متخصص مارکتینگ در شبکه‌های اجتماعی محسوب می‌شه، خودش از شبکه‌های اجتماعی فراری شده باشه!

این فراری بودن و هراسی که اخیراً دامن‌گیر زندگیم شده، کار رو به جایی رسونده که دارم یکی یکی پست‌های شبکه‌های اجتماعی‌ام رو از نظر حریم شخصی بررسی می‌کنم! مبادا که با یک پست، بخشی از حریم شخصی خودم رو آزاد بذارم و آدما بتونن “سودجویی” کنن! بله!‌متاسفانه دنیا دیگه اون دنیای بلوری که داشتم نیست! بالاخره اون حباب بلوری شکست! دیدن واقعیت جامعه خیلی دردناکه!

شاید هم یه جور فوبیاست! هر چی هست زندگی رو زهر کرده برام!

آخ آخ! باز اشاره کنم به جمله‌ای که تو پست دیروز گفتم. ۴  َت خطرناکه دنیا: “شهرت، ثروت، قدرت و شهوت” و امان از این شهرت‌طلبی!

کیه که بدش بیاد سلبریتی شبکه‌های اجتماعی بشه! دروغ چرا؟! منم بدم نمیومد!‌ ولی این روزا از تک تک فالوئرهایی که نمی‌شناسم دچار هراس شدم! چندین بار تا مرز پاک کردن اینستاگرامم پیش رفتم! نتونستم! امان از دلبستگی و وابستگی!

شاید هم بالا رفتن سن باشه، هر چی هست، ترجیح می‌دم یه جایی باشم ناشناخته! مثل یه جزیره دور افتاده!

در هر صورت فعلاً ذهنی درگیر دارم با این قواعد و تا روزی که حل نشه، سعی می‌کنم بر اساس یک سری سوال، قبل از انتشار عکسی در اینستاگرام یا پستی در توییتر، میزان ارتباط اون محتوا رو با حریم شخصی‌ام بسنجم، مبادا که خودم راه رو برای سودجویی افراد باز کنم.

اشتراک گذاری: