زاربروکن با دیدگاه توریستی

Saarbruecker Schloss

سلام

زاربروکن برای من حکم سفر رو نداره، چون دفتر شرکت‌مون اینجاست، برای همین هم دفعه پیش هر پستی نوشتم تو دسته‌بندی گردشگری بوده و نه سفرنامه.

اما ترجیح میدم این نوشته رو برای این سفر دو روزه در دسته‌بندی سفرنامه قرار بدم.

تو این سفر با اینکه کوتاه‌تر بود، اما محله‌های بیشتری قدم زدم و اطلاعات بیشتری در مورد زاربروکن کسب کردم. به لطف همکارم که اطلاعات بسیار زیادی داره.

خب بریم سراغ چیزایی که یاد گرفتم:

Saarbrücken

اسم شهر از دو کلمه تشکیل شده، کلمه Saar که اسم رودی هستش که تو شهره، کلمه Brücken که جمع کلمه Brücke به معنی پل‌هاست. این شهر پل‌های زیادی روی روز زار داره و برای همین بهش می‌گن زار-بروکن. اما در واقع این کلمه اشاره داره به قدیمی‌ترین پلی که روی این رود قرار داره که قدمتش حداقل به ۵۰۰ سال قبل برمی‌گرده.

کلمه Saar هم که از Sara گرفته شده که در زبان سلتیکی، به معنای آب در جریانه.

در زمان‌های مختلفی، این شهر به سلطه فرانسوی‌ها در میاد و بعد رفراندوم می‌ذارن که می‌خواین عضو آلمان باشید یا فرانسه و هر دو بار مردم آلمان رو انتخاب می‌کنن.

یکی دیگه از قصه‌های جالبی که در مورد خانه اپرا زاربروکن شنیدم این بود که بعد از پیوستن زارلند به آلمان، این خانه اپرا رو می‌سازن (انگار هدیه هیتلر به زاربروکن بوده)، البته باز در جریان جنگ جهانی دوم تخریب می‌شه و آخرین بازسازی به سال ۱۹۴۸ برمی‌گرده.

وقتی تو خیابون‌های زاربروکن قدم بزنین، ساختمون‌های قدیمی زیادی می‌بینین که هیچ نمای خاصی ندارن و شبیه این می‌مونه که با بودجه محدود در فرصت خیلی کم ساخته شدن. ساختمان‌های بسیار ساده و شبیه به بتنی.

در این مورد تاریخش رو نمی‌دونم، ولی حدس می‌زنم که بعد از تخریب شدیدی که در زمان جنگ جهانی اتفاق افتاده، این ساختمون‌ها ساخته شدن.

کاش دیگه هیچ‌وقت جنگ نباشه هیچ‌جا! آثار جنگ تا نسل‌ها بعد باقی می‌مونن.

اگر به زاربروکن سفر کردین، این سایت ۱۵ جاذبه گردشگری شهر رو معرفی کرده.

تو این سفر، تو پیاده‌رو‌های زابروکن کنار رود زار راه رفتم، گرافیتی‌های جذابی که رو دیوارهای مختلف کشیده شده بود رو دیدم. رستوران Flammerie غذا خوردم که تجربه جدید و متفاوتی بود. الآن هم منتظرم که رستوران ایرانی که اینجاست باز بشه و برم جوجه‌کباب بخورم.

پیام خلاصه بود، خیلی تلاش کردم بتونم بیشتر مطالعه کنم و اطلاعات بیشتری براتون بنویسم، اما خستگی سفر فشرده و البته انتظار برای غذای ایرانی این اجازه رو نداد.

اشتراک گذاری: