خاطره‌های استارتاپی از جنس رویداد

Samaneh Nasihatkon

سلام

چقدر جوون بودما! سال ۱۳۹۳ – یعنی ۵ سال پیش!

این نوشته بیشتر از اینکه مربوط باشه به دنیای استارتاپ‌ها، خاطره و دل‌نوشته است. اصلاً چی شد که تصمیم گرفتم این پست رو بنویسم. به دو علت:

علت اول: دیروز، شخصی من رو با برگزارکننده بوتکمپ دانشگاه امیرکبیر اشتباه گرفت و همین باعث شد مرور کنم که چه رویدادهایی بودم.

علت دوم: امروز، متن “درباره من” وبلاگم رو خوندم و دلم خواست یکی از پاراگراف‌های این متن رو مفصل‌تر توضیح بدم.

دوست دارم بگم چرا رویداد برگزار می‌کردم. بالاتر اشاره کردم، من تو فکر راه‌اندازی یک سایت بودم که وقت زیادی گذاشتم تا برم کلاس برنامه‌نویسی، اما در نهایت فهمیدم برنامه‌نویسی تخصص مناسبی برای من نیست. همیشه، تمام حس من این بود که من خیلی دیر مسیر زندگیم رو پیدا کردم، برگزاری رویدادها، از نظر من برای کمک کردن به همه افرادی بود که شرکت می‌کردن تا زودتر مسیر استعداد و توانایی‌شون رو پیدا کنن. حداقل حس من از این رویدادها این بود.

اولین باری که من با کلمه و عبارت‌های “استارتاپ” و “استارتاپ ویکند” مواجه شدم، اواخر سال ۱۳۹۱ بود و در توییتر! بعدها تو برنامه‌های روزانه وبلاگم به سایت استارتاپ ویکند تهران اشاره‌ای کردم و گفتم اگه استارتاپ ویکند شیراز برگزار بشه، حتماً شرکت می‌کنم.

تقدیر به کام من چرخید و من برای برگزاری اولین استارتاپ ویکند شیراز داوطلب شدم و عضو تیم برگزاری بودم. این رویداد، ۸ تا ۱۰ آبان ۱۳۹۲ برگزار شد! عمر می‌گذره!‌ به همین سرعت!‌ انگار که دیروز بود!

(من به تقدیر چندان اعتقادی ندارم، چیزی رو بخوام، تلاش می‌کنم و بهش می‌رسم. فقط من باب (از در ِ یا با هدف) ادبی و شاعرانه شدن فضا عبارت تقدیر رو به کار بردم)

من همیشه از نوشتن تجربه‌هام لذت می‌برم. به دو علت. علت اول اینکه، فکر کنم واضح باشه که من نوشتن رو خیلی دوست دارم. علت دوم هم، شاید تجربه‌های من به درد یه نفر دیگه بخوره.

این شد که تجربه‌های برگزاری رو نوشتم:

خاطره‌‌نویسی رو هم که همیشه دوست داشتم. اشتراک احساسات خوب با بقیه 🙂

بعد از استارتاپ‌ویکند شیراز، تجربه بعدی مربوط می‌شه به “لین استارتاپ ماشین“. که در این مورد هم باز از پشت‌صحنه‌های برگزاری و همچنین خاطره‌های رویداد نوشتم. زمانی هم که برای برگزاری لین استارتاپ ماشین شیراز آماده می‌شدم، از نقاط قوت این رویداد نوشتم.

البته علت استفاده از عبارت “فرصت ناب”، ترجمه لین استارتاپ ماشین به ماشین استارتاپ “ناب” بود.

حتی انتقادهام رو هم با ذکر نقاط مثبت و نقاط منفی با حضور در رویدادهای زیادی نوشتم. همچنان هم به نظرم اولین استارتاپ‌ویکند زنجان بهترین رویدادی بود که شرکت کردم (حتی بهتر از رویدادهایی که خودم برگزارکننده بودم – کسی که نمی‌گه ماست من ترشه! ولی می‌تونه بگه ماست دیگری بهتره!).

حالا می‌خوام یکی یکی جاهایی که بودم رو بنویسم، البته اگه همشون یادم بیان!

اسم رویداد تاریخ علت حضور
اولین استارتاپ ویکند شیراز ۸ تا ۱۰ آبان ۱۳۹۲ عضو تیم برگزارکننده
اولین لین استارتاپ ماشین تهران ۲۴ تا ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ عضو تیم برگزارکننده
همفکر / جلسات هفتگی استارتاپی شیراز خرداد ۱۳۹۳ تا تیر ۱۳۹۴ هماهنگ‌کننده
اولین استارتاپ ویکند زنجان ۱۵ تا ۱۷ مرداد ۱۳۹۳ حامی رسانه‌ای و لایوبلاگ
رویداد اسلاش تهران ۷ مهر ۱۳۹۳ حامی رسانه‌ای و لایوبلاگ
پیش‌رویداد اول استارتاپ‌ویکند بوشهر ۲۲ آبان ۱۳۹۳ سخنران
اولین استارتاپ ویکند قزوین ۲۸ تا ۳۰ آبان ۱۳۹۳ حامی رسانه‌ای و لایوبلاگ
دومین لین استارتاپ ماشین تهران ۱ تا ۳ بهمن ۱۳۹۳ عضو تیم برگزارکننده و منتور
اولین استارتاپ ویکند بوشهر ۲۹ بهمن تا ۱ اسفند ۱۳۹۳  منتور
رویداد آخر هفته استارتاپی در حوزه کشاورزی ۲۰ تا ۲۲ اسفند ۱۳۹۳  مجری و منتور
لین استارتاپ ماشین شیراز ۲ تا ۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ مدیر تیم برگزارکننده
استارتاپ گرایند شیراز  خرداد ۱۳۹۴ تا اسفند ۱۳۹۴ مدیر تیم برگزارکننده و مجری
اردوی استارتاپ شیراز ۲۰ تا ۲۲ آبان ۱۳۹۴ منتور
اولین استارتاپ ویکند جهرم ۹ تا ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ منتور
کارگاه آموزشی بومینو یزد ۶ و ۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ منتور

امیدوارم رویدادی رو از قلم (تایپ) ننداخته باشم. چقدر خاطره! از این رویدادها نمی‌دونم چند گیگ عکس و ویدیو دارم! (هارد اکسترنالم پیشم نیست که چک کنم)

خب متاسفانه به علت اینکه از یه جایی به بعد “استارتاپ‌تی‌وی” هم به سرنوشت شکست دچار شد و دیگه هاست و دامینش رو تمدید نکردیم، تمام تاریخچه لایوبلاگ‌ها از دست رفته و چقدر حیف. اما کانال آپارات، پیج فیسبوک، اینستاگرام و توییتر به سان محتواهای ماندگار، یادبود اون دوره پر هیجان از زندگی من خواهند بود.

مدتی که “استارتاپ‌تی‌وی” فعال بود و تو رویدادهای مختلفی به عنوان حامی رسانه‌ای شرکت کردیم، من بهترین تجربه کار تیمی و البته به نوعی “رهبری” تیم رو داشتم. یه تاریخ همزمان سه تا شهر رویداد داشتیم و حامی رسانه‌ای بودیم و من تو هیچ کدوم حضور نداشتم، دورادور تیم رو مدیریت می‌کردم. تجربه لذت‌بخشی بود.

مهم‌تر از همه اینکه ۴ نفر تو اکثر این رویدادها همیشه کنارم بودن و بهم کمک کردن. خواهرم، دخترخاله‌ام و بهترین و صمیمی‌ترین دوستام. وقتی بودن دیگه نگران هیچی نبودم. مطمئن هم بودم از خودم عکس‌های خوب می‌گیرن [ایموجی خنده و عرق شرم همزمان].

پست خیلی طولانی شد، فکر می‌کنم بهتر باشه برای علت دوم پست دیگه‌ای بنویسم. شاید باورتون نشه، ولی حاضر کردن همین پست، حدود ۳ ساعت طول کشید!

تا درودی دیگر بدرود!

اشتراک گذاری: