هوای حوصله ابری است

Depressed

سلام

متاسفانه هوای حوصله ابری است!

هوای حوصله که به دلیل واضحی ابریه! مرگ مادربزرگ (مامانی صداشون می‌کردیم)! مرگ تنها چیزیه که واسه همه است و درمانی نداره. یه روزی هم که مشخص نیست نوبت من می‌شه و کاش اون روز، سر پا باشم و روی تخت بیمارستان نباشم و به عبارتی زجرکش نشم! شب بخوابم صبح بیدار نشم!

من به ظاهر آدم قصی‌القلبی هستم، در مقابل غم، غصه و مرگ، توی جمع گریه نمی‌کنم! از اولین لحظه‌ای که شنیدم مامانی فوت کردن، فقط به این فکر می‌کردم که از همه درد و رنجی که هفته آخر داشتن راحت شدن و اینطوری دلم رو آروم می‌کردم!

اما رفتن عزیز، همیشه سخته! دلتنگشون می‌شیم، خاطره‌ها رو مرور می‌کنیم و غصه میاد سراغمون! گاهی هم اشک!

فقط و فقط کاش یادم بمونه نوبت من هم می‌رسه، شاید یک دقیقه دیگه، شاید ۱۰ سال دیگه و شاید دیرتر!

درست زندگی کنم!‌قدر زندگی رو بدونم!

نام نیکو گر بماند ز آدمی
به کاز او ماند سرای زرنگار

قبلاً هم نوشته بودم که کنار اومدن با مرگ عزیزان سخته، ولی چاره‌ای نیست، زندگی جاریه و دکمه Pause هم نداره!

– – –

پی‌نوشت: مامانی روحت شاد!

اشتراک گذاری: