سفر به ناشناخته‌ها: تجربیات من از سفر به برلین – قسمت پنجم

breakfastبخش مهمی از سفر، قطعاً به صبحانه‌های به شدت خوشمزه هتل‌ها اختصاص داره. صبحانه به عنوان مهم‌ترین وعده غذایی هست و همه مردم دنیا به صبحانه خیلی اهمیت میدن.
من برای صبحانه همون اول تمام خوراکی‌هایی رو که دوست داشتم برمی‌داشتم و برام جالب بود که سایر افراد (اروپایی) یک نوع خوراکی رو برمی‌داشتن، با آرامش اون رو می‌خوردن، یه مدتی با دوست و همراهشون صحبت می‌کردن و در واقع به معده‌شون استراحت می‌دادن و بعد از اون خوراکی بعدی رو میاوردن. گاهی حتی ۱ ساعت صبحانه خوردن‌شون ممکن بود طول بکشه و من هم سعی کردم این آرامش‌شون در غذا خوردن و اهمیت به وعده صبحانه رو یاد بگیرم.

نکته مهم: سه روز همایش واقعاً خوردن این صبحونه لازم بود، تا بتونم با غذای کم و میان وعده، سر پا بمونم. مرسی از هتل خوبی که بودیم و صبحانه عالی‌شون.

– – –

برگردیم به شنبه، ۱۶ خرداد، بعد از همایش.
نمی‌دونم تو پست‌های قبلی گفتم یا نه، مغازه‌ها در برلین ساعت ۸ شب که البته اونجا هنوز خورشید تو آسمونه و غروب نشده، می‌بندن، بعضی مغازه‌ها در مرکز شهر و مراکز خرید تا ساعت ۹ بازن.
بعد از اختتامیه، از دوستانی که ساکن برلین بودن آدرس کتاب‌فروشی رو پرسیدیم و رفتیم تا چند تا کتاب بخریم.

BookStore

اول از همه باید بگم که بزرگترین کتاب‌فروشی بود که در همه زندگیم دیدم. حتی از شهر کتاب خیابان شریعتی تهران بزرگتر بود. اینقدر جذاب و گیرا بود که دلم می‌خواست همیشه اونجا بمونم.
پرسیدیم کتاب‌های انگلیسی کجا هستن، راهنمایی‌مون کردن به آخر راهرو، جایی که فکر می‌کردی کتاب‌فروشی تموم شده اما بعد از دیدن یه مجسمه مصری به شدت جذاب، English Bookshop بزرگ بود که میزان جذابیتش غیر قابل وصف بود.
مثل شهر کتاب شریعتی تهران، مثل پاتوق‌کتاب شیراز و شاید خیلی جاهای دیگه، می‌تونستی همون‌جا بشینی و کتاب بخونی و کسی با اینکه کتاب رو نخری کاری نداشت.
راهنماهایی در قسمت‌های مختلف حضور داشتن که خیلی دقیق راهنمایی می‌کردن. خیلی خوشحالم که این سفر باعث شد

بالاخره کتاب Lean IN رو تهیه کنم.

post356-2

یکی از کتاب‌های جالبی که این روزا دیده میشه something for dummies هست. حالا این something می‌تونه هر چیزی باشه، برنامه‌نویسی، آیپد، اندروید و هر موضوعی که فکرش رو کنین. این انتشارات (انتشارات Wiley) تمامی مفاهیم رو به صورت پایه و ساده آموزش میده و چند کتابش رو که من خوندم آدم حس می‌کنه داره اون کار رو انجام میده و به راحتی و به سادگی نفس کشیدن اون رو متوجه میشه. در مورد هر موضوعی خواستین مطالعه کنین، اول سرچ کنین ببینین این انتشارات کتابی در این زمینه داره یا نه.
نکته قابل توجه اینجاست که این مجموعه کتاب در ایران با عنوان «برای باهوش‌ها» ترجمه و منتشر میشه!!!

post356-3

از ادامه کتاب‌فروشی و کتاب‌های به شدت هیجان‌انگیزش می‌گذرم و به بخش لوازم‌التحریرش می‌رسم. من عاشق لوازم‌التحریرم و چیزای هیجان‌انگیز و جالبی که دارن. از خودکارهای رنگی با رنگ‌های عجیب و غریب تا دفترهایی با جلدهای متنوع. حتی استیکی‌نوت‌هایی با شکل سیب و درخت نخل و تمام چیزایی که اونجا دیدم. اینقدر خوب بود که دلم می‌خواست تک به تک چیزایی که اونجا داشتن رو بخرم.
آدم این لوازم‌التحریر رو ببینه، دلش می‌خواد از اول ابتدایی رو دوباره شروع کنه به درس خوندن.

راستی، تو کتاب‌فروشی یه سری پیکسل مجانی هم گذاشته بودن که می‌تونستیم برداریم. من اجازه گرفتم و دو تا برداشتم و یکیو به خواهرم هدیه دادم 🙂

post356-6

– – –

از هر چه که بگذریم، سخن غذا خوش‌تر است. از کتاب‌فروشی خواستیم تا مسیر رودخونه رو قدم بزنیم و رودخونه رو ببینیم که یهو چشممون خورد به یه رستوران ترکی، بله درست هست زدین، کباب ترکی یا همون Donar Kebab. ازشون پرسیدیم در مورد حلال بودن گوشت که برچسب جلو مغازه رو نشون دادن و گفتن تمام جاهایی که این برچسب رو دارن، گوشت حلال دارن.
از میزان خوشمزگی دنر کباب نمیشه توصیف درستی داشت. مهم‌تر اینکه به نوعی customize شده یا شخصی‌سازی بود. سه نوع سس که می‌تونستی یکیو انتخاب کنی و من سس سیر رو انتخاب کردم و انواع مخلفات که به جز پیاز من بقیه رو انتخاب کردم. جالب بود به مخلفات می‌گفتن سالاد.

post356-4

یکی از هیجان‌انگیزترین قسمت‌های این دنرکباب خوشمزه، نونش بود که نون ساندویچی نبود، اسمش رو هم نمیدونم، ولی خب عموماً توی ایران اینقدر حجم نون زیاده که زودتر سیر میشیم.

موقعی که نشسته بودیم تا شام بخوریم، از کافه‌های اطراف صدای فوتبال و تماشاچی‌هایی میومد که اومده بودن تو کافه، اون شب فینال جام باشگاه‌های اروپا بود و هیجان موجود در کافه‌ها دیدنی بود.

بعد از تموم شدن شام هم، ازشون اجازه گرفتم و یه عکس از مغازه‌شون گرفتم. خیلی آدم‌های خوبی بودن 🙂
البته نتونستم همه مغازه رو توی کادر جا بدم، چون لبه پیاده‌رو ایستاده بودم و نمی‌تونستم عقب‌تر برم.

post356-5

– – –

پی‌نوشت ۱: این قسمت رو خودم واقعاً دوست دارم، چون پر از تجربه‌های ناب بود و کلی هیجان و انرژی. امیدوارم انرژی و هیجانی که داشتم رو تونسته باشم در قالب کلمات و این متن بگنجونم.

 پی‌نوشت ۲: از اینکه خیلی به غذا اهمیت میدم تعجب نکنین، غذا خوردن یکی از مهم‌ترین تفریحات من در زندگی هست و سعی می‌کنم حسابی از غذام لذت ببرم.

پی‌نوشت ۳: یادتون باشه اگه تو کشورهای دیگه خرید کردین، ازشون بخواین بهتون Tax Free بدن. یک فاکتور براتون چاپ می‌کنن که موقع برگشتن توی فرودگاه، مالیات‌هایی رو که پرداخت کردین، دولت بهتون پس میده. به هر حال شما تابعه اون کشور نیستین و قوانین مالیاتی اون کشور برای شما نیست.

اشتراک گذاری: